اقتدار گرایی ایرانی در عهد قاجار
محمود سریع القلم
فرزان روز
دسته بندی: تاریخ-ایران
| کد آیتم: |
11675 |
| بارکد: |
9789643213527 |
| سال انتشار: |
1399 |
| نوبت چاپ: |
16 |
| تعداد صفحات: |
236 |
| نوع جلد: |
گالینگور |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» اثر محمود سريعالقلم
اثري که با مطالعه تاريخ ايران در دوران حکومت قاجار به طرح اين مسئله پرداخته که اقتدار موجود در دربار به فرهنگ اجتماعي ايران هم تبديل شده است. محمود سريعالقلم در کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» اقتدارگرايي ايراني را در بستر حکومت قاجار مورد بررسي قرار داده است.
کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» با نگاهي تاريخي اين نظر را مطرح کرده که اقتدارگرايي ايراني پديدهاي صرفا دولتي نيست بلکه در ناخودآگاه فرهنگ عمومي جاري و فعال است.
محمود سريعالقلم که پيشتر در کتاب «فرهنگ سياسي ايران» به موضوعات فرهنگ و توسعه در ايران توجه کرده بود در کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» اين موضوع را در متن تاريخي دوران حکومت قاجار پي گرفته است.
مروري بر کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار»
کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» شامل پيشگفتار و پنج فصل است. فصل اول با مقدمهاي نظري شروع شده و به نظامهاي اقتدارگرا و پيامدهاي اجتماعي آن توجه کرده است. يکي از موضوعاتي که در اين فصل مورد توجه بوده تملق و بياخلاقي در نظام اقتدارگرا است. نويسنده در اين فصل اين موضوع را مطرح کرده که نظامهاي اقتداري ظرفيت و توان حل اختلاف و تعارض را ندارند چرا که براي حل و فصل اختلاف تبصره و مادهاي وجود ندارد. در اين وضعيت يا همه اوامر شاه را ميپذيرند زيرا منافع او مطلق و روشن است و يا کنار ميروند، حذف ميشوند، به قتل ميرسند و يا فرار ميکنند.
بر اين اساس در فصل ابتدايي کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» به اين نکته اشاره شده که مطالعه تاريخ ايران و جزئيات تاريخ قاجاريه نشاندهنده اين واقعيت است که در فرهنگ اجتماعي ايرانيان هنگامي که اختلاف يا تعارضي رخ دهد عموما از چند حالت خارج نيست: حذف طرف اختلاف، خشونت نسبت به طرف اختلاف، معطل ماندن موضوع اختلاف، تخريب طرف اختلاف، پخش موضوع اختلاف، تاخير در حل اختلاف و تطويل اختلاف، تغيير موضوع اختلاف و فرافکني نسبت به موضوع اختلاف.
پس از بحث نظري فصل اول، در فصل دوم کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» به سقوط زنديه و ظهور حکومت قاجار پرداخته شده است. در فصل سوم، در قالب مقدمهاي نظري به مشکلات سيستمسازي در ايران توجه شده و سپس به دوران حکومت آقا محمدخان، فتحعلي شاه، محمدشاه، ناصرالدينشاه، مظفرالدينشاه پرداخته شده است. در اين فصل به تضادهاي فلسفي و فکري در ايران و دوران حکومت محمدعلي شاه و احمد شاه هم توجه شده است.
موضوع اصلي فصل چهارم کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» خروج از اقتدارگرايي است که در قالب يک مقاله مقايسهاي به آن پرداخته شده است. فصل پنجم اين کتاب نيز نتيجهگيري کلي اثر است.
نويسنده کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» معتقد است که با نگاهي به تاريخ ملتها بايد گفت که براي اصلاح هر نارسايي ابتدا بايد فکر اصلاح شود. به عبارتي، تا زماني که بخش اعظم يک جامعه و اکثريت قابل توجه نخبگان ابزاري و نخبگان فکري به نوعي اجماع پيرامون اصلاح يک فکر دست نيابند، فکر غلط گذشته با جلوههاي گوناگون تدوام پيدا خواهد کرد. پس از اصلاح فکر، ساختارهاي لازم جهت اعمال فکر جديد و منطقي بايد طراحي شود که اين نيز خود چالشي عظيم است.
در پيشگفتار کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» با توجه به تجربه ايراني از دوران مشروطه به اين سو به يک نارسايي شناختي اشاره شده است: «ضعف در شناخت ريشههاي رفتار فرهنگي ايرانيان و ضعف شناخت جوامعي که با مشقت، کار فکري و تشکل از اقتدارگرايي خارج شدهاند.» نويسنده اين کتاب نظري برخلاف مباني نظري برخي از نويسندگان ايراني دارد که توسعه سياسي را شرط خروج از اقتدارگرايي ميدانند. او معتقد است که تاريخ شرق اروپا، آمريکاي لاتين، ترکيه و شرق آسيا نشان دهنده اين واقعيت است که مادامي که مردم به لحاظ معيشتي گرفتار حقوق دولت هستند، فرصت فکر کردن مستقل و تغيير مستقل را پيدا نخواهند کرد. او با مقايسه تجريه ايران و ژاپن در دوره معاصر نوشته: «تفاوت ايران و ژاپن که همزمان تغيير را حدود صد و چهل سال پيش آغاز کردند در اين نکته نهفته است. طي صد و سه سال گذشته، درآمد نفت ايران حدود هزار ميليارد دلار بوده است. در حالي که فقط طي ده سال اخير مردم ژاپن سالانه به طور ميانگين 5000 ميليارد دلار توليد کردهاند.» سريعالقلم معتقد است که با مطالعه علل اين تفاوت، ميتوان بسياري از معضلات نظري توسعه ايران را حل کرد.
در کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» درباره اين واقعيت نيز بحث شده که مطالعه خطي و انباشتي ايران نشان دهنده اين است که ايرانيان تاکنون تجربهاي خارج از تنوعات اقتدارگرايي نداشتهاند و از يک نظام اقتداري به نظامي ديگر سوق داده شدهاند. بر اين اساس به اين نکته هم اشاره شده که براي آنکه يک نظام اقتدارگرا تضعيف شود و يا تدريجا از ميان برود لازم است به موازات آن نظامهاي غيراقتدارگرا، نه صرفا در انديشه بلکه در عمل و حتي در حد جريانها و خوشههايي از عمل و تمرين شفاف به وجود آيند تا رقابتي ميان اقتدارگرا و غيراقتدارگرا فراهم شود.
کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار» نوشته محمود سريعالقلم در نشر فرزان روز منتشر شده است.
درباره محمود سريعالقلم نويسنده کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد قاجار»
محمود سريعالقلم، متولد 1338 در تهران، نويسنده، پژوهشگر حوزه توسعه و علوم سياسي و روابط بينالملل و مدرس دانشگاه ايراني است. سريعالقلم پس از تحصيلات متوسطه براي تحصيلات دانشگاهي به امريکا رفت و در دانشگاه ايالتي نرتريج در رشته علوم سياسي مدرک کارشناسي گرفت. او سپس تحصيلاتش را تا مقطع دکتري در رشته روابط بينالملل در دانشگاه کاليفرنياي جنوبي ادامه داد. سريعالقلم سپس در دانشگاه اوهايو پذيرفته شد و فوق دکتراي خود را نيز از اين دانشگاه دريافت کرد. او به عنوان استاد تمام در گروه علوم سياسي دانشگاه شهيد بهشتي به تدريس مشغول است و تاکنون مقالات و کتابهاي زيادي در حوزههاي علوم سياسي، توسعه، روابط بينالملل و تاريخ معاصر ايران منتشر کرده است. «روش تحقيق در علوم سياسي و روابط بينالملل»، «عقلانيت و توسعهيافتگي ايران»، «فرهنگ سياسي ايران»، «گفتوگوهاي توسعه»، «اقتدارگرايي در عهد قاجار» و «اقتدارگرايي در عهد پهلوي» عناوين برخي از کتابهاي محمود سريعالقلم هستند.