عشق روی پیاده رو

عشق روي پياده‌رو
دوازده داستان از مصطفي مستور. «عشق روي پياده‌رو» مجموعه‌اي است با داستان‌هايي درباره عشق و جلوه‌هاي گوناگون آن. در داستان‌هاي اين مجموعه از تقابل احساس و عقل، از عشق زميني و عشق ماورايي و از عشق به همنوع و پيوند مبتني بر عشق با جهان و هستي سخن رفته است و از وجوه معنوي و عرفاني عشق و زيستِ شاعرانه و عاشقانه در جهان و همچنين از مسائل اجتماعي. داستان‌هاي مجموعه «عشق روي پياده‌رو» عبارتند از: «دو چشم‌خانه‌ي خيس»، «مثل يک قاصدک»، «بعدازظهر سبز»، «شب‌هاي يلدا»، «مردي که تا زانو در اندوه فرو رفت»، «عشق روي پياده‌رو»، «آرزو»، «چند خط کج و کوله بر ديوار»، «آن مرد داس دارد»، «هَل مِن مَحيص؟»، «زلزله» و «مهتاب».
آنچه مي‌خوانيد قسمتي است از داستان «دو چشم‌خانه‌ي خيس» از اين مجموعه: «سيد فلاح البته بچه‌اش را فراموش کرده است. مدام چشمش به آسمان است. باران نبارد، کلاهش پسِ معرکه است. هيچ بچه‌هاي نصرت را ديده‌اي؟ آيه‌هاي زميني. تراکم معنويت‌اند با لعابي از غم. مثل کاشي‌هاي آبي گلدسته‌هاي مسجد. کف پاهاشان تاول زده است. بس که راه مدرسه دور است. نفس‌شان نکهت فرشتگان است. عکس‌هاي شش در چهار سادگي. يکي از آن‌ها پارسال مُرد. واکسينه نبود. اما حالا وضع بهتر شده است. يک پزشک هندي آورده‌اند. به هزينه‌‌ي شرکت. براي خانواده‌ي کارگران شرکت. لعنت به ويليام دارسي!
دلم آشوب مي‌شود. چه‌قدر بايد کار کرد. چه‌قدر کار ناتمام مانده است.»
مجموعه داستان «عشق روي پياده‌رو» در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره نويسنده: مصطفي مستور (- 1343)، داستان‌نويس، مترجم، پژوهشگر و نمايشنامه‌نويس ايراني.
رتبه گودريدز: 3/21 از 5.