یکی بود، یکی نبود 1: قصه هایی از بوستان
ناشر: کتاب پارسه
دسته بندی: داستان نوجوان
825,000 ریال
به منظور آشنایی گروههای مختلف سنی با آثار ارزشمند و کهن زبان و ادبیات پارسی، نشر کتاب پارسه اقدام به تهیه مجموعه یکی بود یکی نبود کرده که در آن داستانها بازآفرینی شدهاند.
ما دارای متون داستانی غنی و بسیار ارشمندی هستیم که درک آن برای برخی از کسانی که تخصصی در ادبیات فارسی ندارند دشوار است. همانطور که در غرب بازآفرینی آثار کلاسیک رواج دارد، بازآفرینی متون ادبی ایرانی نیز از زمان قاجار آغاز شد ولی متاسفانه مستمر نبوده است. اینک نشر پارسه با در نظر گرفتن این نیاز فرهنگی، تلاش کرده تا متون ارزشمند کهن را به زبانی سادهتر در اختیار مخاطبان علاقمند غیر متخصص بگذارد.
مجلد بوستان سعدی شامل 39 داستان از بوستان است. بوستان در قالب مثنوی سروده شده و حاوی حکایتهایی شیرین و کوتاه است.
در بخشی از داستان مردی که از دریا خسته بود در کتاب بوستان سعدی میخوانید:
غروب بود که کشتی در بندر پهلو گرفت و مردی بلند بالا و قوی هیکل، اما خسته و گرسنه، با لباسهای کهنه و وصله پینه شده
قدم به ساحل گذاشت و از اهالی شهر نشانی قصر پادشاه را پرسید. او دیگر از سفرهای بسیار به سرزمینهای دور و نزدیک خسته شده بود. هرچند از مردم هر دیار سخنها آموخته و دانشها اندوخته بود، اما دیگر قصد سفر نداشت. شنیده بود که پادشاه فرزانه آن سرزمین به درد دل بیچارگان گوش میدهد و قدر علم و هنر را به خوبی میداند. مرد به قصر رسید.
خدمتگزاران پیش از ملاقات با پادشاه او را به حمام بردند و بهرسم مهماننوازی سر و رویش را شستند و لباس مناسبی بر او پوشاندند. پس از آن با غذایی لذیذ از او پذیرایی کردند. خوب که سر حال آمد، او را نزد پادشاه بردند. مرد دست بر سینه گذاشت و تعظیم کرد. پادشاه لبخند زد و با اشاره خواست نزدیکتر برود:_ از کجا میآیی و مقصود تو از ملاقات ما چیست؟ اما پیش از آن بگو ببینم در سرزمین ما از خوبی و زشتی چه دیدهای و کشور ما چگونه کشوری است؟
_ پادشاه بزرگ، دولت تو همیشه برقرار باد که در این مملکت هیچ آزرده دلی ندیدم. هیچکس را ندیدم که از فقر و بدبختی ناله کند یا به شراب پناه برد.
سپس مرد چنان سخن گفت که انگار بهجای کلمه، گوهر از دهانش بیرون میریخت.
او مردی دنیا دیده و دانشمند بود و بهخاطر همین نظر پادشاه را جلب کرد. مرد ناشناس سخن میگفت و علم و هنر خود را نشان میداد و پادشاه با خود میاندیشید: «چنین مردی لایق وزارت من است. باید همین حالا او را وزیر خود کنم! اما نه، اگر همین لحظه او را وزیر کنم، به من میخندند. بله، این مرد دانش و هنر خود را نشان داد، اما باید زمان بگذرد و از آزمایشهای دیگر سربلند بیرون بیاید.
دسته بندی: | نوجوان |
موضوع اصلی: | نوجوان |
موضوع فرعی: | داستان نوجوان |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 168 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک