مرگ یزدگرد
بهرام بیضایی
روشنگران و مطالعات زنان
دسته بندی: نمایشنامه-و-فیلم-نامه
| کد آیتم: |
144100 |
| بارکد: |
9789645512182 |
| سال انتشار: |
1397 |
| نوبت چاپ: |
11 |
| تعداد صفحات: |
72 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «مرگ يزدگرد» اثر بهرام بيضايي
سيرِ تخيل در تاريکجاهاي تاريخ. کتاب «مرگ يزدگرد» بهرام بيضايي صحن? مواجه? نقادان? تخيل با تاريخ است.
کتاب «مرگ يزدگرد» را يکي از بهترين آثار بهرام بيضايي و از متنهاي ماندگار، هنرمندانه و چندلاي? تاريخ ادبيات نمايشي است.
بيضايي نمايشنام? «مرگ يزدگرد» را اولين بار در سال 1358 در نشري? «کتاب جمعه» منتشر کرد و همچنين آن را در همين سال در تالار چهارسوي تئاتر شهر، با بازي بازيگراني چون سوسن تسليمي، مهدي هاشمي، امين تارخ و کريم اکبري مبارکه، روي صحنه برد و يک سال بعد، يعني در سال 1359، اين نمايشنامه را بهصورت کتابي مستقل چاپ کرد.
بيضايي همچنين در سال 1360 فيلمي براساس کتاب «مرگ يزدگرد» ساخت. اين فيلم فقط يکبار در سال 1361 در اولين دور? جشنوار? بينالمللي فيلم فجر اکران شد.
چاپ فعلي کتاب «مرگ يزدگرد» در انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.
مروري بر کتاب «مرگ يزدگرد»
بهرام بيضايي در کتاب «مرگ يزدگرد»، که عنوان فرعي آن «مجلس شاهکشي» است، روايت تاريخ از قتل يزدگرد سوم به دست آسياباني در مرو را دستمايه قرار داده و برپاي? اين روايت، داستاني چندوجهي و چندلايه خلق کرده است.
در کتاب «مرگ يزدگرد» نه با يک روايت قطعي از مرگ پادشاه ساساني که با چند روايت مختلف و متفاوت از اين ماجرا مواجهيم. حتي در يکي از اين روايتها نقل ميشود که جسدي که از آنِ پادشاه پنداشته ميشود در واقع جسد پادشاه نيست بلکه جسد آسيابان است که بهدست پادشاه کشته شده است.
داستان کتاب «مرگ يزدگرد» در بحبوح? حمل? اعراب به ايران اتفاق ميافتد و صحن? نمايش، داخل آسيايي است که آسيابان و همسر و دخترش در آن، بهخاطر قتل يزدگرد، بازجويي و محاکمه ميشوند و هر يک روايتهايي گوناگون از مرگ يزدگرد به دست ميدهند و مدام نقش عوض ميکنند و بيضايي اينگونه روايتهاي مختلفي را از مرگ يزدگرد سوم ارائه ميدهد.
کتاب «مرگ يزدگرد» نمايشنامهاي است که در آن، سطح تاريخ بهقصد راه يافتن به عمق و ژرفاي آن شکافته ميشود و سلسلهمراتب قدرت و رابط? فرادستان و فرودستان با نگاهي نقادانه مورد تأمل قرار ميگيرد.
بيضايي در کتاب «مرگ يزدگرد» صداي خاموشان، فراموششدگان و طردشدگان تاريخ و صداي انسانهايي را که تاريخ رسمي از آنها سخني نگفته است به صحن? نمايش احضار کرده و از رنج مردمي گفته است که همواره در طول تاريخ بازيچ? قدرت هستند.
کتاب «مرگ يزدگرد» نقد قدرت است و عرص? مواجه? حاشيهنشينان تاريخ با کساني که در مرکز آن قرار دارند. بيضايي در اين نمايشنامه از رنجهاي زنان نيز، بهعنوان بهحاشيهراندگان و سرکوبشدگان تاريخ مذکر، سخن ميگويد. او در کتاب «مرگ يزدگرد» بر کُنجوگوشههاي تاريک و نامرئي تاريخ نور ميتابند و صداي سرکوبشدگان را مقابل صداي سرکوبگران تاريخ قرار ميدهد.
در بخشي از کتاب «مرگ يزدگرد» ميخوانيد:
«سردار: افسانه همان ميماند. اين پيکرهي بيجان را بر دار کنيد!
سرباز: پادشاه را؟
سردار: بيدرنگ! اين آسيابان است. [به سرکرده] چون اين کار زشت کرده شد آگاهم کنيد – [به موبد] اي موبد، آيا نبايد سرود بخواني؟
سرکرده: برويم. تاريخ را پيروزشدگان مينويسند!
[با سرباز جسد را بر دوش بيرون ميبرند؛ موبد در پيشان زمزمهخوان. آسيابان و زن و دختر گيج -]
سردار: چرا خيره ماندهايد؟ من اين جامهي سرداري را بهدور خواهم افکند. اين جنگي نااميد است. او براي ما جهاني ساخت که دفاعکردني نيست. هان چرا خيره ماندهايد؟
زن: اي مرد ببين؛ از همان آستان که آمدن آن شاه ژندهپوش را ديدي نگاه کن؛ اينک در پي او سپاه تازيان را ميبينم.
[سرکرده شمشيرکش و سراسيمه بهدرون ميدود.]
سرکرده: ما همه شکار مرگ بوديم و خود نميدانستيم. داوري پايان نيافته است. بنگريد که داوران اصلي از راه ميرسند. آنها يک دريا سپاهند. نه درود ميگويند و نه بدرود؛ نه ميپرسند و نه گوششان به پاسخ است. آنها به زبان شمشير سخن ميگويند!
[موبد تيغ در کف بهدرون ميدود.]
موبد: ما در تله افتادهايم؛ تازيان، تازيان!
[سرباز با شمشير برهنه بهدرون ميدود.]
سرباز: تيغ بکشيد! نيزه برداريد! زوبينها؛ تبيرهها –
سردار: جمله بيهوده! به مرگ نماز بريد که اينک بر در ايستاده است. بيشماره؛ چون ريگهاي بيابان که در توفان ميپراکند و چشم گيتي را تيره ميکند!»
دربار? بهرام بيضايي، نويسند? کتاب «مرگ يزدگرد»
بهرام بيضايي، متولد 1317 در تهران، کارگردان تئاتر و سينما، نمايشنامهنويس، فيلمنامهنويس و پژوهشگر ايراني است.
بيضايي از هنرمندان برجسته، مهم و تأثيرگذار تئاتر و سينماي ايران و هنرمندي حساس به مسائل اجتماعي زمانهاش، بهويژه مسائل اجتماعي زنان، است. او در آثار زنمحورش زناني تنها و گرفتار در جامعهاي مردسالار را به تصوير ميکشد که مجبورند به انواع ترفندها و تدبيرها، يکتنه با دشواريها و شرارتها و خطرات و تهمتها و بدگوييها و باورهاي غلطي که احاطه و تهديدشان ميکند بجنگند.
بيضايي در عرص? پژوهشهاي تئاتري هم چهرهاي شاخص است. او اولين کسي است که تحقيقي جدي دربار? نمايش در ايران انجام داده و منتشر کرده است.
شناخت بيضايي از سنتهاي گوناگون نمايش ايراني، مثل تعزيه و نقالي و خيمهشببازي و سياهبازي، بر ساختار بديع نمايشنامهها و اجراهاي تئاترياش اثري ژرف گذاشته و راههايي نو را بهروي تئاتر معاصر و مدرن ايران گشوده است.
بيضايي همچنين زباني خاص در نمايشنامههايش دارد؛ زباني آرکائيک که واجد آهنگ و طنين نظم و نثر کهن فارسي است.
بيضايي نمايشنامهنويس و فيلمنامهنويسي پُرکار است، اگرچه مجال اين را نيافته که هم? آنچه را که نوشته به فيلم تبديل کند يا به صحنه ببرد.
از فيلمهاي بهرام بيضايي ميتوان به «رگبار»، «شايد وقتي ديگر»، «باشو، غريبهي کوچک»، «سگکشي» و «مسافران»، از نمايشنامههايش ميتوان به «پهلوان اکبر ميميرد»، «ندبه» و «سلطان مار»، از فيلمنامههاي فيلمنشدهاش ميتوان به «عيّار تنها» و «اِشغال» و از آثار پژوهشياش ميتوان به کتابهاي «نمايش در ايران» و «هِزاراَفسان کجاست؟» اشاره کرد.
از بيضايي، داستان کودک و شعر و ترجمه نيز منتشر شده است. از او همچنين مقالات فراواني در نشريات گوناگون به چاپ رسيده است.