شرق بنفشه
شهریار مندنی پور
مرکز
دسته بندی: داستان-کوتاه-ایرانی
| کد آیتم: |
146964 |
| بارکد: |
9789643054205 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
22 |
| تعداد صفحات: |
248 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «شرق بنفشه» اثر شهريار مندنيپور، نشر مرکز
مجموعهاي شامل نه داستان از شهريار مندنيپور که از مهمترين نويسندگان نسل سوم داستاننويسي ايران است. کتاب «شرق بنفشه» اولينبار در سال 1378 به چاپ رسيد و پس از انتشار با استقبال خوبي روبرو شد.
مندنيپور در داستانهاي اين مجموعه، مثل ديگر آثارش، به زبان و شيوه روايت توجه زيادي داشته و همچنين ارجاعاتي هم به ادبيات کلاسيک در داستانهاي کتاب «شرق بنفشه» ديده ميشود.
کتاب «شرق بنفشه» از مهمترين آثار مندنيپور و از شاخصترين کتابهاي چند دهه اخير داستاننويسي فارسي است.
مروري بر کتاب «شرق بنفشه»
مجموعه داستان «شرق بنفشه» از کتابهاي شاخص داستان ايراني در چند دهه اخير است که از نظر سبک و شيوه روايت، زبان داستانها و مضامين داستانها حايز اهميتاند. اين کتاب شامل نه داستان کوتاه با اين عناوين است: «شرق بنفشه»، «شام سرو و آتش»، «آيلار»، «سالومه»، «نار بانو»، «مهمان» (انسيه)، «کهن دژ»، «هزار و يک شب» و «باز رو به رود».
داستان کوتاه «شرق بنفشه» که عنوان کتاب نيز از نام اين داستان برگرفته شده، به روايت درويشي است که در جريان عشق دختر و پسري جوان با نامهاي ارغوان و ذبيح قرار ميگيرد. اين دو از طريق علامت گذاشتن زير حروف کتابهايي متعدد که ذکر اسامي و آشنايي با روند داستاني آنها در کشف نکته اصلي داستان مهم است، با يکديگر ارتباط برقرار ميکنند.
اغلب واژگان و عبارات داستان «شرق بنفشه» به ابيات حافظ مربوط ميشوند و همچني راوي داستان از کتابهاي «بوفکور»، «ليلي و مجنون»، «حسن و دل»، «غزليات شمس»، «شازده کوچولو»، «دن کيشوت»، «آناکارنينا»، «تذکرهالاوليا»، «هشت کتاب»، «تولدي ديگر»، «بار هستي» و «رباعيات خيام» نام ميبرد. اين داستان به گونهاي آغاز ميشود که انگار نقلقولي از حافظ است با کلمات و اصطلاحاتي چون دايره قسمت، خرقه سوزاندن و سبکساري کردن: «حالا که دانستهاي رازي پنهان شده در سايه جملههايي که ميخواني، حالا که نقطه نقطه اين کلام را آشکار ميکني، شهد شراب مينو به کامت باشد؛ چرا که اگر در دايره قسمت، سهم تو را هم از جهان درد دادهاند، رندي هم به جان شيدايت واسپردهاند تا کلمات پيش چشمانت خرقه بسوزانند پس سبکباري کن و بخوان. در اين کتاب رمزي بخوان به غير اين کتاب: من اين رمز را از ذبيح و ارغوان آموختم. به روزي باراني، باراني... نگفته بوديم ببار، اما ميباريد. چنان ميباريد تا به استخوانهاي برهنه برسد و جانهاي لولي را مجموع کند. سرگشته حافظيه، به سنگ مرمر گور که بالاي آن صفه بيمعنا هم نيست، نگاه نينداختم. گفتم با آن گنبدي که بر تو ساختهاند، دوباره از آسمان و حسرت فرشتگان محرومت کردهاند... توبه و تکرار دلشدهاي است که ساختمان کتابخانه اينجا مثل هفتصد سال پيش است. نعمت اندوه است. آمدم و همين کتابي را که تو در دست داري از قفسه درآوردم.»
«شرق بنفشه» ماجراي زندگي دختر و پسري است با سرنوشتي عجيب. ذبيح پسري فقير است که همراه با مادرش که بيبي عطري نام دارد در خانهاي محقر در محلهاي فقير زندگي ميکند. ذبيح اما عاشق دختري ثروتمند و زيبا با نام ارغوان ميشود؛ عشقي که البته بيپاسخ هم نميماند و ارغوان هم جذب ذبيح ميشود. ذبيح در کتابخانه حافظيه ارغوان را ميبيند و دل به او ميبازد. اما به دلايل مختلف و از جمله فقر ذبيح، خانواده ارغوان مانعي بر سر راه رابطه آنها ميشوند با اين حال دختر و پسر عاشق همچنان با هم تماس برقرار ميکنند. آنها اما راهي پيش رو ندارند که بتوانند عشقشان را پيش ببرند و در اينجا است که راهي پرخطر و عجيب را برميگزينند ميخواهند از صورت جسم خارج شوند.
راوي داستان «شرق بنفشه» درويشي است که ماجراي داستان انگار ماجراي وضعيت خود اوست. او نيز به دليل آنکه جهان از عشق تهي شده جسم را رها کرده و در پي عشقي واقعي و خالص است: «من به باور عشق ديگران محتاجم. غبار متفرق تنم را بازگردانده، مجموع ميکند ارواح تنم را.»
داستان «شرق بنفشه» اگرچه در لايه ظاهرياش داستاني عاشقانه است اما لايههايي ديگر هم دارد و داستاني رمزي است با مضمون محوري عشق و فنا. در کتابخانهاي که ذبيح و ارغوان در آن حضور دارند، کتابهايي رمزگذاريشده وجود دارند که ذبيح آنها را رمزگشايي کرده و در قالب نامه به ارغوان ميدهد. پس از آنکه پدرِ دختر از ارتباط آنها خبردار ميشود و با ذبيح درگيري پيدا ميکند و مسئول کتابخانه ذبيح را اخراج ميکند؛ آن دو در نامهنگاري نهاييشان، قرار ميگذارند که به وسيله مار، خودکشي کنند. ذبيح و ارغوان در صحنه آخر داستان در حافظيه و بر سر قبر مادرِ ذبيح هستند و دستآخر مشخص نميشود که خودکشي ميکنند يا نه، اما بههرحال به سوي مرگ پيش ميروند.
ديگر داستانهاي کتاب «شرق بنفشه» داستانهايي خواندني با موضوعاتي ديگرند اما در آنها هم مهمترين ويژگيهاي سبک داستاننويسي مندنيپور ديده ميشود.
کتاب «شرق بنفشه» نوشته شهريار مندنيپور در نشر مرکز منتشر شده است.
درباره شهريار مندنيپور نويسنده کتاب «شرق بنفشه»
شهريار مندنيپور، متولد 1335 در شيراز، داستاننويس معاصر ايراني و از نويسندگان شاخص نسل سوم داستاننويسي ايران است. مندنيپور پس از تحصلات متوسطه براي تحصيل در رشته علوم سياسي وارد دانشگاه تهران شد و در اواخر دهه پنجاه فارغالتحصيل شد. او نويسندهاي تجربهگرا است که به خوبي از امکانات زبان و فرم براي بازنمايي واقعيت در داستانهايش استفاده ميکند. مندنيپور از نويسندگاني است که توجهي ويژه به نثر داستانهايش دارد و در آثارش زباني هماهنگ با مضمون داستان به کار ميبرد. درواقع زبان و نحوه اجراي آن در داستانهاي مندنيپور از ويژگيهاي اصلي و مشترک کتابهاي او است که به فضاسازيها و ساختار داستانهايش کمک زيادي ميکند. خود او در مصاحبهاي درباره اهميت زبان در داستان گفته: «زبان، هدف نگارش است. پس وسيلهاي براي داستاننويسي نيست و نويسنده بايد بتواند طيفي از زبانهاي مختلف را خلق کند.» مندنيپور را ميتوان ادامه سنتي در داستاننويسي ايران دانست که هوشنگ گلشيري يکي از چهرههاي شاخص آن است. سنتي مبتني بر زبان، تکنيک و شيوه روايت و توجه به ادبيات کلاسيک. اسطوره و تاريخ، مسئله غربت انسان، مرگ، عشق و نفرت، جنگ و تبعاتش، کابوس و جنون از مضامين اصلي داستانهاي مندنيپور هستند. داستانهاي مندنيپور در مواجهه اول کمي مشکل به نظر ميرسند و از اينرو خواننده به ذهني فعال براي خواندن نيازمند است و مشارکت فعال خواننده به لذت خواندن ميافزايد. جهان داستاني مندنيپور سرشار از استعاره و رويا است و مرز ميان رويا و واقعيت چندان روشن نيست. مندنيپور نويسندهاي مدرنيست است و ذهنيت آشفته شخصيتهايش و ناتواني آنها از درک واقعيت را تصوير ميکند و اين موجب نوعي دلهره و هراس ميشود. مندنيپور براي دورهاي سردبير هفتهنامه «عصر پنجشنبه» هم بود. او سالها پيش به امريکا مهاجرت کرد و در آنجا نيز آثاري از جمله به زبان انگليسي نوشت که با استقبال خوبي هم روبرو شدند. از مندنيپور رمانهايي براي بزرگسالان، چند رمان نوجوان و چند مجموعه داستان منتشر شده است. «سايههاي غار» (1368)، «هشتمين روز زمين» (1371)، «موميا و عسل» (1375)، «ماه نيمروز» (1376)، «شرق بنفشه» (1378)، «آبي ماوراي بحار» (1381)، «هفت ناخدا» (1399) و «عقربکشي» برخي از آثار مندنيپور هستند.