فلسفه شادی
لورین بسر
ناصر مومنی
لگا
دسته بندی: اندیشه-و-تفکر
| کد آیتم: |
1523322 |
| بارکد: |
9786227668094 |
| سال انتشار: |
1401 |
| نوبت چاپ: |
2 |
| تعداد صفحات: |
262 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «فلسفهي شادي» نوشتهي لورين بِسر
کتاب «فلسفهي شادي» نه تنها فلسفهي شادي، بلکه جنبههاي علمي، اقتصادي و سياسي شادي را پوشش ميدهد. و موضوعات عملي مربوط به اين مسئله که چگونه ميتوان شادتر زيست را با رويکردهاي غيرغربي از نظر ميگذراند. کتاب حاضر براي کساني که تمايل دارند تا هنرمندانه انديشيدن در مورد شادي را بياموزند، و حتي براي کلاس درس و محققاني که ميخواهند در اين زمينه بيشتر تحقيق کنند، مناسب است.
براي بيشتر ما مفهوم «شادي» يک امر اسرارآميز است. گاهي اوقات در تخيّلات و تأملاتمان بسيار به شادي ميانديشيم: آيا اين شغل باعث خوشحالي من ميشود؟ آيا انتخاب اين شخص بهعنوان شريک زندگي من را خوشحال ميکند؟ آيا خوردن آن کيکِ شکلاتي باعث خوشحالي من ميشود؟ همچنين در آن لحظههايي که غرق انديشه هستيم، وقتي ميپرسيم «آيا خوشحالم؟»، به شادي ميانديشيم… واقعيت اين است که فهم اينکه آيا شغلي جديد باعث خوشحالي من ميشود يا نه، دشوار است.
براي بسياري از ما شادي همچون خط و مرز نهايي عمل ميکند: در پايان روز فقط ميخواهيم که خوشحال باشيم. ما شادي را براي خودمان و خانواده و دوستانمان ميخواهيم. اگرچه ميدانيم که شادي ممکن است بهتنهايي حائز اهميت نباشد، بهسختي ميتوانيم کسي را بيابيم که واقعاً معتقد باشد شادي امري بياهميت است. در ضمن اگر به چنان کسي برخورديم، بهشدت گيج شده و تقريباً نگران او ميشويم: چه کسي معتقد است که شادي چيز خوبي نيست؟
مروري بر کتاب «فلسفهي شادي» نوشتهي لورين بِسر
شادي مفهومي مهم ولي اساساً مبهم است؛ بنابراين، جاي تعجب ندارد که فيلسوفان بهقدمت فلسفه به مطالعهي شادي علاقهمنده بودهاند. امروزه، آنچه زماني بهطوراساسي پرسشي فلسفي بوده (شادي چيست؟)، پرسشي است که نهتنها فيلسوفان بلکه روانشناسان و اقتصاددانان و حتي دانشمندان علوم عصبشناسي بهدنبال پاسخ آن هستند. کتاب «فلسفهي شادي» طبيعت بينارشتهاي موجود در مطالعهي شادي را با نوعي ديدگاه فلسفي و جامع بررسي خواهد کرد.
کتاب «فلسفهي شادي» حقيقتي را دربارهي شادي برملا نخواهد کرد، بلکه تنوع شيوههاي فهم فيلسوفان از شادي و تحقيق تجربي مربوط به علتها و همبستگيهاي شادي را بحث خواهد کرد که منجر به اثرگذاري بر تحليل اقتصادي و سياستگذاري ميشود. خطوط فکري مشترکي را خواهيم ديد که به توضيح شکل شادي کمک خواهد کرد و برخي از دشواريها و دغدغههاي موجود در مطالعهي شادي در سطح نظري و عملي را مشاهده خواهيم کرد. همچنين توانايي اين اثر را در اثرگذاري بر تصميمگيريهاي ما در سطح فردي يا سياسي خواهيم ديد.
مثلاً در يک فصل بهطور خلاصه مقدماتي از برخي موضوعهاي تاريخي مهم در مطالعهي شادي را بهعنوان وسيلهاي پوشش ميدهد که زمينهساز مباحث معاصر و موقعيتهايي بوده که در اين کتاب به آن توجه شده است.
آثار افلاطون و ارسطو تاثير عميق و ماندگاري بر فلسفهي غرب دارد. ديدگاههاي ارسطو دربارهي نيکبختي بهطور خاص شکلدهندهي نظريهها و تحقيقات معاصر دربارهي شادي است. هر دوي اين فيلسوفان نيکبختي را وسيع و کامل ميدانند و معتقدند که نيکبختي ويژگي جامع زندگي ما و غايت همهي کارهاي ماست. همچنين هر يک ديدگاههايي دربارهي نيکبختي مطرح ميکنند و نيکبختي را چيزي ميدانند که زماني پديدار ميشود که تمامي جنبهها و ويژگيهاي هر فرد، کار و وظيفهاي را که بر عهده دارد، بهدرستي انجام دهد.
افلاطون ديدگاه خود دربارهي نيکبختي را در قالب «هماهنگي رواني» بيان ميکند. وي در کتاب «جمهوري» ابتدا اين ديدگاه را با استدلال عليه اين عقيدهي رايج پيش ميبرد که بهترين شيوه براي زندگي، پذيرفتن اميال و خواستهها است. افلاطون شخصيت گلاکن را تصور ميکند که بهدنبال ارتقاي علايق خود است. مانند بسياري از مردم گلاوکن معتقد است که نيکبختي با علايق شخص شکل ميگيرد و اينکه بهترين راه نيکبختي تعقيب خواستهها و اميال بههرقيمتي است. افلاطون معتقد است که گلاوکن در اشتباه به سر ميبردو مبارزهي وي با اين خط فکري تاثيري ماندگار ايجاد ميکند.
افلاطون ما را ترغيب ميکند تا انواع تعارضات دروني را ملاحظه کنيم؛ اين تعارضات زماني ظهور مييابد که تعقيب اميال و خواستهها را بر ديگر ملاحظات ارجحيت ميدهيم، تعارضاتي که بهعقيدهي افلاطون مانع نيکبختي ميشود. اکثر ما با تعارضات دروني که افلاطون نگران آنهاست آشنا هستيم. اين حالت زماني آشکار ميشود که براي ارضاي جاهطلبي خود به اعتماد دوستي خدشه وارد کنيم، زماني که براي منفعت خودمان از انجام کاري سرباز ميزنيم و وقتي براي خواستهاي قانونشکني ميکنيم. حتي اگر در انجام هر کدام از اين کارها گرفتار نشويم، اولويتدادن به خواستهها و اميال خودمان بر ديگر چيزهايي که معتقديم مهم است، باعث ميشود تا احساس بدي داشته باشيم.
افلاطون معتقد است تعارضات دروني زماني ايجاد ميشود که اجزاي سازندهي طبيعت بهشکلي هماهنگ عمل نکند؛ براي مثال اگر انسانها خواستههاي خود را در ازاي سود مادي با قانونشکني برآورده کنند، جنبههاي عقلاني خود را ناديده ميگيرند. اين امر بيانگر اين است که قوانين بهعنوان معيارهاي حفاظتي مهم عمل ميکنند تا از حصول آسايش و رفاه براي همه در حوزهي تحت نفوذشان اطمينان حاصل شود. در اين زمينه تعارض دروني به اين دليل ايجاد ميشود که اميال آنها دستورالعملهاي عقل را سرکوب کرده است.
طبق نظر افلاطون طبيعت ما (آنگونه که گاهي ترجمه ميشود: نفس ما) از سه جزء تشکيل شده است: اول، بُعد شهواني که تمايلات جسماني براي خوراک، نوشيدنيها، تمايلات جنسي و... را دربرميگيرد؛ دوم، بُعد اِرادي که افلاطون در درجهي اول آن را با خشم و اميالي تعريف ميکند که بدان منجر ميشود؛ سوم، بُعد عقلاني که باورها و اميالي را دربرميگيرد که از آنها باورها ناشي ميشود. مهمترين موضوع در ميان باورها و اميالي که بُعد عقلاني ما را تشکيل ميدهد، باورهايي است که ما دربارهي درست و غلط داريم، باورهايي که از نظر افلاطون منجر ميشود به تمايل به انجام کار درست و اجتناب از آنچه نادرست است.
افلاطون معتقد است که اين اجزا در سلسلهمراتبي طبيعي قرار دارند که در آن سلسلهمراتب، بُعد عقلاني بر ديگر جنبهها حاکم است. عقل باعث تعديل نفس ميشود و اميال را هدايت ميکند و اين کار را بهطورطبيعي انجام ميدهد. در حالي که تعارض طبيعي زماني پديدار ميشود که انسانها سلسلهمراتب طبيعي را پاس نميدارند، هماهنگي رواني زماني پديدار ميشود که درواقع بُعد عقلاني بر ديگر ابعاد حکومت کند.
افلاطون اين حالت را بدينگونه شرح ميدهد: «انسان عادل به هيچ جزئي از خودش اجازه نميدهد تا طبقات و اجزاي مختلف موجود در درونش در کار يکديگر دخالت کنند. او آنچه واقعاً به خودش متعلق است، به خوبي مديريت ميکند و بر خود تسلط دارد. او بر خود مسلط است، با خود دوست است و سه جزء خودش را همچون سه نت تعيينکننده در مقياس موسيقايي، بلند و کوتاه و ميانه هماهنگ ميکند. او اين اجزا و اجزاي ديگري را که ممکن است در ميانهي ديگر اجزا وجود داشته باشند، گرد هم ميآورد و ازاينجهت که بسياري چيزها را دربرميگيرد، تبديل به يک چيز ميشود، چيزي هماهنگ و ميانه.»
با علم به طبيعت و احترام به آن و اجازهدادن به عقلانيتمان براي به تعادلرساندن جنبههاي شهواني و اراديمان به شادي و سعادت ميرسيم.
کتاب «فلسفهي شادي» نوشته لورين بِسر با ترجمهي ناصر مؤمني (از مجموعهي معناي زندگي) در 261 صفحه و توسط نشر لگا منتشر شده است.