مردی که سگ ها را دوست داشت
نویسنده: لئوناردو پادورا فوئنتس
مترجم: منیژه مهرایی
ناشر: نونوشت
دسته بندی: ادبیات آمریکای لاتین
1,875,000 ریال
کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» نوشتۀ لئوناردو پادورا فوئنتس
یک رمان تاریخی – سیاسی دربارۀ تروتسکی، روسیۀ شوروی، کمونیسم، استالینیسم و توتالیتاریسم. کتاب «مردی که سگها را دوست داشت»، با عنوان اصلی El hombre que amaba a los perros و عنوان انگلیسی The Man who Loved Dogs، رمانی است که در آن، با محوریت زندگی لئو تروتسکی و ماجرای ترور او، تصویری نقادانه از روسیۀ استالینی و کوبای دوران فیدل کاسترو ارائه میشود؛ تصویری که به تمام حاکمیتهای توتالیتر قابل تعمیم است.
لئوناردو پادورا فوئنتس، نویسندۀ کوبایی که خود تجربهای ملموس از حاکمیت توتالیتر دارد، در کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» ترور تروتسکی به فرمان استالین را دستمایۀ نگارش رمانی نقادانه دربارۀ کمونیسم و توتالیتاریسم قرار داده و سویههای هولناک و مخوف نظامهای توتالیتر را نمایان کرده است.
متن اصلی کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» اولین بار در سال 2009 منتشر شده است.
مروری بر کتاب «مردی که سگها را دوست داشت»
لئوناردو پادورا فوئنتس خود، در یادداشتی که تحت عنوان «سپاسگزاری» به کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» ضمیمه کرده و ترجمۀ فارسی آن نیز در انتهای ترجمۀ فارسی رمان آمده، این رمان را «داستانی مثالزدنی از عشق و جنون و مرگ» وصف میکند و ابراز امیدواری میکند که رمانش «چگونگی و چرایی انحطاط آرمانشهر را نشان داده باشد».
پادورا فوئنتس در کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» ماجرای قتل تروتسکی، از رهبران انقلاب روسیه، را دستمایهای برای بازنمایی فساد آرمانشهر در قرن بیستم قرار میدهد.
کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» با پیشدرآمدی کوتاه، که حاوی خبرِ قتل تروتسکی و بازجویی از قاتل اوست آغاز میشود، و بعد از این پیشدرآمدِ کوتاه، بخش نخست رمان را میخوانیم که راویِ آن مردی کوبایی به نام ایوان است که معشوقه و همسرش، آنا، را، که ایوان بسیار دوستش داشته، از دست داده است. زمان، در این بخش از کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» سال 2004 میلادی است و مکان، گورستانی در هاوانا. ایوان در حال خاکسپاری آنا است. مرگ آنا براثر بیماری پوکی استخوان بوده است؛ بیماریای که درد و رنجی جانکاه را به زن تحمیل کرده بوده و ایوان را نیز بابت این درد و رنج، بسیار عذاب داده بوده است.
ایوان به گذشته نقب میزند؛ به ابتدای آشناییاش با آنا در بحبوحۀ بحران اقتصادی در کوبا. او تعریف میکند که چطور، در اوج فقر و بحران مالی، با آنا آشنا شده و این آشنایی باعث شده است که در روزهای سخت، بهرغمِ نداری و گرسنگی، دوران خوشی را باهم بگذرانند. بعد از آن است که کتاب «مردی که سگها را دوست داشت»، با به میان آمدن پای خاطرهای از ایوان، به روایت سرگذشت لئو تروتسکی پیوند میخورد. ایوان، شبی با آنا راجع به گفتوگویش با مردی سخن میگوید که چهارده سال پیش با او دیدار کرده بوده است؛ مردی که ایوان اسمش را «مردی که سگها را دوست داشت» گذاشته بوده است. ایوان قبلاً این خاطره را برای هیچکس نگفته بوده و از تبدیل کردن آن به قصه هم طفره رفته بوده است. او میترسیده این قصه را بنویسد اما آنا به نوشتن آن ترغیبش میکند.
کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» آنگاه وارد ماجرای تروتسکی و فرار او و همسرش، ناتالیا، از دست مأموران استالین و آوارگی و دربهدریشان و نیز نگرانی آنها برای فرزندشان، سرگئی، که دور از آنها و در شوروی است، میشود. در این قسمت از کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» با تصویری مخوف از تصفیههای استالینی و بگیروببندها و سرکوبها و کشتارهای دوران هولناک حاکمیت استالین بر روسیه مواجهیم و با وجه تاریکِ تاریخِ انقلابی که قرار بوده عدالت و برابری و خوشبختی بههمراه آورَد.
لئوناردو پادورا فوئنتس همچنین در کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» رامون مرکادر، قاتل تروتسکی، را به صحنۀ رمان احضار میکند و ما را، درحالیکه سالها از قتل تروتسکی گذشته است، همراه قاتل او به شوروی میبرد تا تصویرش را از جامعهای که قرار بوده جامعهای آرمانی باشد و عملاً به دوزخی مهلک بدل شده است کامل کند و نیز درگیری رامون را با عذاب وجدانِ هولناکی که رهایش نمیکند به تصویر بکشد.
در بخشی از کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» میخوانید: «در هوای سرد نفس میکشید، احساس سوزشِ درد تا شانههایش بالا میرفت و دوباره آن شبحی که روزگاری رامون مرکادر دِل ریو نامیده میشد، داشت تصوّر میکرد زندگیاش چگونه میبود اگر در آن سحرگاه، در آن گوشۀ سیرا دِ گواداراما او میگفت "نه." اندیشید مطمئناً همان گونه که خودش دوست میداشت میبود، در جنگ میمرد مانند بسیاری از دوستان و رفقایش. به خودش گفت، هیچ سرنوشتی بدتر از این یکی نیست – و به همین خاطر، دوست داشت درگیر آن بازی میشد – زیرا در آن روزها، رامون مرکادر حقیقی، جوان و پر از ایمان و باور، از مرگ نمیهراسید. تمام دریچههای روح خویش را به روی دنیا باز کرده بود، برای مبارزه با جهانی پر از عدالت و برابری، و اگر در جنگ برای جهانی بهتر میمرد، به جایگاه ابدی در بهشت قهرمانان ناب نائل میشد. در آن لحظه رامون فکر کرد چقدر دوست دارد رامونِ دیگر، رامون حقیقی و خالص را کنار خود ببیند و بتواند داستان مردی را بگوید که سالها، با طولانیترین و نکبتبارترین کابوسها درون او زیسته بود.»
کتاب «مردی که سگها را دوست داشت» با ترجمۀ منیژه مهرایی در نشر نونوشت منتشر شده است. این ترجمه براساس ترجمۀ انگلیسی رمان انجام شده است.
دربارۀ لئوناردو پادورا فوئنتس، نویسندۀ کتاب «مردی که سگها را دوست داشت»
لئوناردو د لا کاریداد پادورا فوئنتس (Leonardo de la Caridad Padura Fuentes)، متولد 1955، داستاننویس و روزنامهنگار کوبایی است. پادورا از سال 2007 به یکی از مشهورترین نویسندگان کوبا در سطح بینالمللی تبدیل شده است. او برای آثارش جوایز مختلفی گرفته که از مهمترین آنها، جایزۀ آستوریاس است.
پادورا دانشآموختۀ ادبیات امریکای لاتین در دانشگاه هاوانا است. شهرت او در سال 1980، با همکاریاش، بهعنوان روزنامهنگار تحقیقی، با مجلۀ ادبی معتبرِ Caimán Barbudo، که هنوز هم منتشر میشود، آغاز شد. او بهعنوان جُستارنویس، فیلمنامهنویس و نیز نویسندۀ رمانهای پلیسی به شهرت رسید.
از آثار لئوناردو پادورا فوئنتس میتوان به «بازگشت به ایتاکا» و «مردم شایسته» اشاره کرد.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات آمریکای لاتین |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | گالینگور |
تعداد صفحه: | 802 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک