اسب رقصان
The Horse Dancer
جوجو مویز
مریم مفتاحی
آموت
دسته بندی: ادبیات-انگلیس
| کد آیتم: |
155740 |
| بارکد: |
9786003840638 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
14 |
| تعداد صفحات: |
656 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
ماجرای رمان اسب رقصان در لندن میگذرد. سارا از پدربزرگش، هنری، اسبی به نام بو هدیه میگیرد. پدربزرگ شروع میکند هر آنچه پنجاه سال پیش در فرانسه در یک آموزشگاه سوارکاری مخصوص نخبگان یاد گرفته را به سارا آموزش بدهد. سارا آرام و بی سر و صدا در پارکها و کوچههای شهر با اسبش تمرین میکند تا اینکه پدربزرگ بیمار میشود. حالا سارا علاوه بر تمرین سوارکاری و رفتن به مدرسه باید به عیادت پدربزرگش نیز برود. در این رفت و آمد او با ناتاشا آشنا میشود. ناتاشا وکیل جوانی است که در زندگی شخصی و شغلش با چالش روبهرو شده، و تصور میکند آشنایی با سارا میتواند چاره ساز باشد. ولی رازی که این دختر چهارده ساله میداند، زندگی همهی افراد درگیر در آن را برای همیشه تغییر خواهد داد.
در بخشی از رمان اسب رقصان میخوانید:
پیش از اینکه دختر او را ببیند، او درخشش پیراهن زرد دختر را زیر نور رنگپریدهی انتهای اصطبل دید. لحظهای ایستاد، باورش نمیشد دارد درست میبیند. سپس دختر دست سفیدش را دراز کرد، سر خوشفرم جیرانتیوس از بالای در خم شد تا چیزی را که دختر طرفش گرفته بود، بخورد. مرد نیمه دو به سمت دختر رفت.
-تو اینجایی!
-هنری!
دختر به سمتش برگشت و هنری او را در آغوش کشید. سرش را به میان موهایش فروبرد و عطر دلانگیز موهایش را به بینی کشید. جانی که از او گریختهبود، گویی از جایی در کف پایش دوباره به او بازگشته بود. دختر همینطور که سرش میان شانههای او بود، گفت:
-امروز بعدازظهر آمدیم اینجا. فرصت نشد لباسم را عوض کنم. حتما افتضاح هستم... بین تماشاچیها بودم و یک لحظه از لای پرده دیدمت. باید میآمدم و برات آرزوی موفقیت میکردم.