کنت مونت کریستو 3 جلدی (نگاه)
الکساندر دوما
ذبیح الله منصوری
بهنود
دسته بندی: ادبیات-فرانسه
| کد آیتم: |
157099 |
| بارکد: |
9786005541892 |
| سال انتشار: |
1397 |
| نوبت چاپ: |
6 |
| تعداد صفحات: |
800 |
| نوع جلد: |
گالینگور |
| قطع: |
وزیری |
کنت مونت کريستو، پيش از کنت شدنش چهارده سال را در زندان به سر برده است. او که قرار است با همبازي کودکيش ازدواج کند به ناگاه روز عروسي به اتهام طرفداري از ناپلئون دستگير و زنداني ميشود. رقيب عشقي و رقيب تجاريش به کمک قاضي جواني که از زنداني شدن او نفع سياسي ميبرده ترتيب اتهام و زنداني کردن ادموند دانتس را ميدهند. روزها را با فکر به بيگناهيش سپري ميکرده تا اينکه متوجه ميشود يکي از زندانيان در حال حفر تونل براي فرار است. آبهفاريا که کشيش و انديشمندي ايتاليايي است با ادموند دوست ميشود و نقشه گنج جزيره مونت کريستو را به او نشان ميدهد. ولي آبهفاريا قبل از فرار از زندان ميميرد و دانتس به تنهايي از زندان فرار کرده و گنج را به دست ميآورد، حالا وقتش است به پاريس برگردد و ...
در بخشي از کتاب کنت مونت کريستو ميخوانيم:
در همان لحظههايي که ادموند به سرعت به طرف خانه مرسدس پيش ميرفت، مرسدس با دلخوري با پسرعموي سربازش فرناند سرگرم صحبت بود. بعد از شروع سفر دريايي ادموند، پسرعموي مرسدس چندين بار از او درخواست ازدواج کرده و مرسدس هربار ضمن رد اين پيشنهاد به او يادآوري کرده بود که فقط عاشق ادموند است. در چنين مواقعي فرناند معمولا کنترلش را از دست ميداد، شمشيرش را از غلاف بيرون ميکشيد و فرياد ميزد که ادموند را خواهد کشت. مرسدس با ديدن اين صحنه آشنا، متقابلا فرناند را تهديد ميکرد که اگر کوچکترين صدمهاي به ادموند برساند علاقه فاميلياش با او بدل به نفرت خواهد شد: «من به جز ادموند دانته با هيچ کس ديگري ازدواج نخواهم کرد.»
درست در همين لحظه ادموند وارد شد و آخرين حرفهاي بين آن دو را شنيد. مرسدس از جا پريد و ...