
1979
نویسنده: کریستیان کراخت
مترجم: محمد همتی
ناشر: فرهنگ نشر نو
دسته بندی: ادبیات آلمان
1,530,000 ریال
معرفی رمان 1979
داستان مواجهۀ روزمرهگی و دلزدگی و ازخودبیگانگی یک غربی با انقلاب و وقایع سیاسی شرق. 1979 رمانیست از کریستیان کراخت، نویسندۀ سوئیسی، که وقایع آن در ایران و تبت و اردوگاههای چین کمونیست اتفاق میافتد.
متن اصلی کتاب 1979 اولین بار در سال 2001 منتشر شده است. این رمان دستمایۀ اقتباس تئاتری هم قرار گرفته است.
دربارۀ رمان 1979
در سال 1979، درست در بحبوحۀ انقلاب ایران، دو مرد جوان به ایران سفر میکنند. یکی از این دو راویِ رمان 1979 است و دیگری دوست او که بیمار است. این دو از دل فرهنگ غرب و سبک زندگی جوانان غربی دهههای 1960 و 70 میلادی که عصیان علیه فرهنگ پدران از مشخصههای آن بود، وارد وقایع سیاسی شرق میشوند و با چیزهایی مواجه میشوند که غریب مینماید.
راوی بینام کتاب 1979 با خونسردیای منفعلانه آنچه را که میبیند نقل میکند. او یک تماشاچی منفعل و بیربط با چیزهاییست که آنها را متعلق به دنیای خود نمیبیند. داستان اما به جایی میرسد که او احساس میکند که باید تصمیمی بگیرد و همین احساس ضرورت است که راوی را از ایران به تبت میکشاند. اما راوی توسط ارتش چین دستگیر میشود و سر از اردوگاه درمیآورد. باقی داستان به توصیف زندگی در اردوگاه میگذرد. راوی در اردوگاه، تحت آموزشهای ایدئولوژیک کمونیستی قرار میگیرد. او همچنین با یک زندانی سیاسی به نام لیو آشنا میشود که میکوشد شرایط سخت زندان را با کار هنری تاب بیاورد و تحملپذیر کند اما سرنوشتی تراژیک پیدا میکند.
راوی 1979 در نقل خشونتها و وقایع تراژیک و هولناک و تلخی که با آنها مواجه میشود لحنی خونسرد دارد. او روایتگری سرد است که بدون هیچ احساسی تنها آنچه را میبیند روایت میکند.
رمان 1979 داستان یک فروپاشی درونی در متن یک ساختار سیاسی در حال فروپاشی و پدیداری انقلاب و نیز داستان مواجهۀ یک غربی با حکومت ایدئولوژیک در چین است. نویسنده در این رمان از مواجهۀ بیحسی و یخبندان درون با بحران و فروپاشی بیرونی سخن میگوید و از مواجهۀ روزمرهگی با سیاست.
کتاب 1979 با ترجمه و مقدمۀ محمد همتی در نشر نو منتشر شده است.
بخشی از رمان 1979
«خودم را به قول معروف به سیل جمعیت سپردم، همهجا پر از چهرههای شاد و گشاده بود، به پهنای خیابان ماشین ایستاده بود، خیابانها از جمعیت موج میزد، اسلحههای چوبی و رنگشدۀ بچگانه را دیدم که مردم سر دست گرفته بودند، بچهها نارنجکهایی از جنس خمیر کاغذ به کمر بسته بودند، بادکنکهای سبز در آسمان زمستانی پوشیده از ابرهای سنگین شناور بودند، کسی از بالای برجی تلویزیونی را به پایین انداخت، روی آسفالت خُرد و خمیر شد.
زنها پارچههای سیاهی به سر کرده بودند و از من رو میگرفتند. مردی روی کفشهایم تف کرد، یکی دیگر رسید و او را کنار زد و مرا بغل کرد و چند بار به هر دو گونهام بوسه زد. ساعتها در این شهر غولآسا راه رفتم. اتفاق تازهای رخ داده بود، اتفاقی غیرقابل درک، مثل گردابی که همه چیز را به درون خود میکشید، هرچه محکم بسته نشده بود، حتی آنها هم که محکم بسته شده بودند، ایمن نبودند. گویی که دیگر هیچ مرکزی در کار نبود، یا بود و در اطرافش چیزی نبود.»
دربارۀ کریستیان کراخت، نویسندۀ رمان 1979
کریستیان کراخت، متولد 1966، روزنامهنگار و داستاننویس سوئیسی است. او همکاری با نشریات مختلفی از جمله مجلۀ «اشپیگل» و روزنامۀ «فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ» را در کارنامۀ کاری خود دارد.
کراخت در آثار داستانیاش فرهنگ پاپ و فاخر را به هم میآمیزد. آثار او پر از ارجاع و ادای دین به آثار دیگر ادبی هستند و از این نظر در دستۀ ادبیات موسوم به «پاستیچ» قرار میگیرند.
ازخودبیگانگی، نومیدی، شکست، مرگ و مصرفگرایی غربی از مضامین اصلی آثار داستانی کریستیان کراخت هستند. از آثار او میتوان به رمانهای «من اینجا در آفتاب و سایه خواهم بود» و «مردگان» اشاره کرد.
رمان 1979 برای چه مخاطبانی مناسب است؟
خواندن کتاب 1979 کریستیان کراخت را به همۀ علاقهمندان ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات آلمان |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 152 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک