قالاولان: افسونگر کوه بلور
بهروز دانیالی
کتاب پارسه
دسته بندی: داستان-ایرانی
| کد آیتم: |
4037 |
| بارکد: |
9786002533456 |
| سال انتشار: |
1397 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
88 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
داستان قالاولان اينگونه آغاز ميشود:
نوارهاي طلايي خورشيد، قلهي کوه قالاولان را روشن کرد. کوه آهسته آهسته گرماي روز را بر تن خود حس ميکرد. نور خورشيد به آرامي به طرف دشت سرازير ميشد. روز براي قالاولان آغاز ميگرديد.
قوچ وحشي بزرگي به آهستگي به طرف کاني برزان، چشمهي دامنهي کوه ميآمد. در فاصلهي کمي دورتر، دستهاي بز و ميش، قوچ را دنبال ميکردند. خرگوشي کوچک از کنار پاي قوچ جستوخيزکنان فرار کرد.
کبکها و تيهوها زودتر از ساير پرندگان پاي چشمه آمده بودند و حالا داشتند در گرماي لذتبخش آفتاب، کنار کاني، پر و بالشان را آمادهي پرواز ميکردند. سالهاي سال بود که قالاولان هر سپيدهدم بيدار ميشد وتمام موجودات دامنهي کوه را بيدار ميکرد تا تلاش روزانه را شروع کنند.
آن پايين، پاي کوه، روستاي فيردين هم داشت از خواب بيدار ميشد. برزو، چوپان ده، گوسفندهاي مردم را که از دروازههاي تنگ چوبي حياط خانهها بيرون ميآمدند جمع ميکرد. سگ گله هم پابهپاي برزو، به دنبال گله اينور و آنور ميدويد.