رمان کلاسیک: قصر آبی جیبی
نویسنده: ال.ام.مونتگمری
مترجم: محمد حسام برجیسیان
ناشر: قدیانی
دسته بندی: داستان نوجوان
225,000 ریال
قصر آبی ماجرای زندگی والنسی است که در سن بیست و نه سالگی متوجه میشود یک سال بیشتر زنده نخواهد بود. او که تا کنون عشق را تجربه نکرده و همچنان با مادر و خاله خود زندگی میکند، تصمیم جسورانهای میگیرد، از خانه میرود و از دوستی قدیمی که او نیز به شدت بیمار است پرستاری میکند. ولی مشکل اینجاست که دوست او فرزندی نامشروع دارد.
در بخشی از کتاب قصرآبی میخوانید:
وقتی دخترعمو استیکلس در میزد، والنسی میدانست که ساعت هفت و نیم است و باید بیدار شود. تا جاییکه یادش میآمد دخترعمو استیکلس، همیشه ساعت هفت و نیم درِ اتاقش را میزد. دخترعمو استیکلس و خانم فردریک استرلینگ از ساعت هفت صبح بیدار میشدند اما والنسی چون لاغر و ضعیف بود به خاطر یک سنت خانوادگی میتوانست نیم ساعت بیشتر بخوابد. والنسی که امروز از بیدار شدن در صبح امروز بیش از هر صبح دیگری متنفر بود از خواب بیدار شد. چه دلیلی برای بیدار شدن وجود داشت! یک روزِ کسلکنندهی دیگر مثل بقیهی روزها. پر از کارهای بیارزش و بیمعنی که هیچ سودی برای کسی نداشت. اما اگر فوراً بیدار نمیشد، نمیتوانست تا ساعت هشت خود را برای صبحانه آماده کند. در خانهی خانم استرلینگ قوانین سختی برای وعدههای غذایی وجود داشت. در طول همهی این سالها، صبحانه ساعت هشت، نهار ساعت یک، شام ساعت شش سرو میشد و هیچ بهانهای برای دیر کردن پذیرفته نمیشد بنابراین والنسی با ترس و لرز بیدار شد. اتاق به خاطر درزها و سرمایِ آن صبح بارانی در ماه می به شدت سرد شده بود. خانه در طول روز سرد بود. یکی از قانونهای خانم فردریک این بود که از بیست و پنجم ماه می به بعد دیگر نیازی به روشن کردن هیچ اجاقی در خانه نبود. و غذاها با اجاق نفتی در حیاط پشتی پخته میشدند. حتی اگر در ماه می هوا سرد بود و در ماه اکتبر هم یخبندان میشد، طبق تقویم، هیچ اجاقی تا بیست و پنجم اکتبر روشن نمیشد. در بیست و یکم اکتبر خانم فردریک در آشپزخانه شروع به آشپزی میکرد. او عصرها اجاق اتاق نشیمن را روشن میکرد. اینگونه که در فامیل میگفتند، سرما خوردگی آقای فردریک استرلینگ که باعث مرگ او در اولین سال تولد والنسی شد مربوط به همین موضوع میشد. چون خانم فردریک در بیست و یک اکتبر اجاق روشن نکرده بود و آن را روز بعد روشن کرده بود، اما آن روز، دیگر برای آقای فردریک استرلینگ خیلی دیر شده بود.
دسته بندی: | نوجوان |
موضوع اصلی: | نوجوان |
موضوع فرعی: | داستان نوجوان |
زبان: | فارسی |
قطع: | جیبی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 480 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک