افرا: یا روز می گذرد (روشنگران)

اَفرا، يا روز مي‌گذرد
نمايشنامه‌اي درباره تهمت، توطئه، جعل واقعيت و هتک حرمت يک زن. بهرام بيضائي در نمايشنامه «اَفرا، يا روز مي‌گذرد» داستان دختري به نام اَفرا را روايت مي‌کند که قرباني اشرافيتي پوسيده و فرهنگي منحط و آميخته به نيرنگ و افترا و دروغ و دهن‌بيني مي‌شود. اَفرا معلمي است که پدرش مُرده و او با مادر سالخورده و خواهر و برادرش زندگي مي‌کند. اَفرا علاوه بر خرج خودش بايد خرج معاش خانواده را نيز درآورد. روزي زني اشرافي به نام شازده بدرالملوک از او مي‌خواهد که به خانه‌شان بيايد و به پسر کُندذهنش درس بدهد. اَفرا مي‌پذيرد. خانم شازده اما نقشه‌اي ديگر در سر مي‌پروراند. او مي‌خواهد اَفرا را به همسري پسرش درآورد. اَفرا با گفتن اينکه با پسرعمويش نامزد کرده از برآوردن اين خواسته طفره مي‌رود. خانم شازده هم عليه او توطئه مي‌چيند و اَفرا را به دزدي از فروشگاه محل متهم مي‌کند. اهل محل اين دروغ را باور مي‌کنند و زندگي براي اَفرا جهنم مي‌شود. بيضائي در «اَفرا، يا روز مي‌گذرد» تصويري تلخ از جامعه‌اي به دست مي‌دهد که در آن کسي در پي واقعيت نيست و دروغ با جلب توافق جمعي به جاي واقعيت مي‌نشيند و پذيرفته مي‌شود. نوع روايت اين نمايشنامه به صورت تک‌گويي‌هايي است که با کنار هم قرار گرفتن آنها آنچه رخ داده است مرئي مي‌شود.
نمايشنامه «اَفرا، يا روز مي‌گذرد» در انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.
درباره نويسنده: بهرام بيضائي (- 1317)، کارگردان تئاتر و سينما، نمايشنامه‌نويس، فيلمنامه‌نويس، تدوين‌گر، پژوهشگر، مقاله‌نويس، داستان‌نويس، مترجم و شاعر ايراني.
رتبه گودريدز: 3/86 از 5.