سپیده دم ایرانی
امیرحسن چهل تن
نگاه
دسته بندی: داستان-ایرانی
| کد آیتم: |
145598 |
| بارکد: |
9789643512606 |
| سال انتشار: |
1387 |
| نوبت چاپ: |
9 |
| تعداد صفحات: |
206 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «سپيدهدم ايراني» اثر اميرحسن چهلتن
رماني تلخ و تراژيک دربار? غربت، مهاجرت اجباري، تبعيد، عشق و گسست، با مايههايي از تاريخ و سياست. کتاب «سپيدهدم ايراني» رماني است که در آن، مثل ديگر رمانهاي اميرحسن چهلتن، تخيل با تاريخ گره خورده و رويدادهاي داستاني در متن وقايع تاريخي – اجتماعي ايران رقم ميخورند.
اميرحسن چهلتن در کتاب «سپيدهدم ايراني» دو مقطع از تاريخ معاصر ايران را زمين? رويدادهاي رمان خود قرار داده است: يکي ده? 20 خورشيدي و ديگري ايراني که تازه انقلاب در آن پيروز شده است.
کتاب «سپيدهدم ايراني» رماني است که نشان ميدهد تاريخ و سياست چگونه با سرنوشت آدمها بازي ميکنند و انسان چقدر دربرابر رويدادهاي تاريخي و سياسيِ پيرامون خود و معادلات سياسي بينالمللي و مناسبات قدرت و نيز باورهاي فرهنگيِ نادرستي که از ديرباز در ذهن آدمي ريشه ميدوانند، دستبسته و ناتوان است.
کتاب «سپيدهدم ايراني» همچنين تصويري داستاني از تئاتر ايران، در اوايل دوران شکوفايي و رونقِ آن، به دست ميدهد.
کتاب «سپيدهدم ايراني» اولين بار در سال 1384 منتشر شده است. اين رمان را انتشارات نگاه منتشر کرده است.
مروري بر کتاب «سپيدهدم ايراني»
شخصيت اصلي کتاب «سپيدهدم ايراني» مردي است به نام ايرج بيرشگ که در سال 1357، همزمان با وقوع انقلاب ايران و چند روز بعد از پيروزي انقلاب، بعد از بيستوهشت سال به کشورش بازگشته و همهچيز را دگرگون و غريبه يافته است.
ايرج در ده? 20 خورشيدي، بهدليل نقشي که در ترور محمدرضاشاه داشته، از ايران گريخته و به روسي? شوروي رفته است، با اين خيالِ خام که بهخاطر تودهاي بودنش در شوروي از او استقبال گرمي ميشود. ايرج را اما در شوروي بازداشت و به اردوگاه تبعيد ميکنند. در شبِ اول بازداشت ايرج، سربازي روس مرتکب رفتاري توهينآميز با عکسِ ميهن، نامزد ايرج، ميشود و همين باعث ميشود که زينپس هروقت ايرج به نامزدش فکر ميکند و ميخواهد به او نامهاي بنويسد، نتواند اين کار را انجام دهد و اين عامل گسستي کامل ميان ايرج و ميهن در کتاب «سپيدهدم ايراني» ميشود.
ميهن، وقتي که ايرج از ايران گريخته، بازيگر تئاتر بوده است؛ بازيگري زيبا و پر از عشق و شور و اميد و آرزو. اما با وقوع کودتاي 28 مرداد 1332 و به آتش کشيدن و غارت و نابودي تماشاخانهاي که ميهن در آن کار ميکند، او مجبور ميشود صحن? تئاتر را ببوسد و کنار بگذارد. ميهن و ايرج سخت عاشق هم بودهاند و ميهن از ايرج پسري دارد. از ايرج اما تا بيستوهشت سال خبري نميشود و هنگامي که او برميگردد، ديگر ميهن و پسرش علاقهاي ندارند با او رابطهاي داشته باشند و با ايرج بهسردي و قهر برخورد ميکنند.
ايرج بعد از مرگ استالين آزاد شده بوده اما همچنان نميتوانسته به ايران برگردد و بنابراين به آلمان ميرود. حالا که او برگشته، همچون بيگانهاي در سرزمين خود است و چهلتن در کتاب «سپيدهدم ايراني» اين بيگانگي را از جمله در هيئتِ بيگانگياش با تهران نشان ميدهد؛ ايرجِ کتاب «سپيدهدم ايراني» تهراني را که سالها ترک کرده بوده نميشناسد چون چهر? تهران تغيير کرده است.
در کتاب «سپيدهدم ايراني» ميبينيم که بين ايرج و ميهن و فرزند و وطنِ ايرج گسستي طولاني افتاده است. ايرج با پدرش هم قهر است. او وقتي به ايران برميگردد ديگر گويي هيچچيز برايش آشنا نيست و دست آخر ميبيند که هيچ تعلقي در سرزمينش ندارد و گويي خانوادهاش هم او را نميخواهند.
اميرحسن چهلتن در کتاب «سپيدهدم ايراني» تصويري توأم با ظرافت و ريزبيني از دو مقطع از تاريخ معاصر ايران و سرنوشت آدمهايي که زندگيشان بهنحوي با طوفان تاريخ و سياست گره خورده است ترسيم ميکند.
در بخشي از کتاب «سپيدهدم ايراني» ميخوانيد: «ميخواست زير قارقار موتورسيکلتهاي دودزا، فرياد دستفروشها، ترمز عصبي رانندههاي کلافه چيزي اگر پنهان يا مدفون شده بازبشناسد؛ در جستجوي تهماندهيِ صداها بود. آواز عبدالوهاب و فريدالاطرش، صداي پيشپردهخوانها، آهنگهاي هندي که بيخود و بيجهت غمانگيز بودند و صداي محزون فرانک سيناترا وقتي که ميخواند... حالا اين صداهاي زمخت، ناهماهنگ و عصبي يادهاي گذشته را پس ميراند. اينجا را نميشناخت! حالا بيشتر آنچه ميديد روستائياني بودند که تازه شهري شده بودند يا هنوز نشده بودند. ايستاد، ميخواست با بازسازييِ ذهنييِ آنچه به لالهزار او تعلق داشت، لحظهها و صداهاي آشنا را به ياد بياورد اما در چشماندازش فقط يک چيز بود؛ ازدحام!
ازدحام تنها چيزي بود که در ذهنش ميچرخيد و تنها مربوط به مکان نميشد؛ اين ازدحام کيفيتي تاريخي داشت و حالا در ششمين دههيِ عمرش فرسودهتر از آن بود که تماشاي شلوغترين خيابان شهر زادگاهش که هموطنانش يعني آدمهايي که به زبان او صحبت ميکنند و حالت نگاه و نحوهيِ لبخندشان براي او معنايي قابل درک دارد و در آن موج ميزنند، در او نشاط يا هيجان ايجاد کند. به ماهيچهيِ چشمها فشار آورد، مژهها بههم نزديک شد؛ دنبال قلّهيِ توچال ميگشت. گفت، نکند اشتباه کردهام؛ حتي خواست برگردد. به زمزمه گفت آيا من واقعاً در تهرانم و از طرح اين پرسش ذهني به ناگهان وحشت کرد. گفت من حس مکان را از دست دادهام؛ چيزهايي که متعلق به من بودند و گذشتهام را ميساختند ديگر موجود نيستند!»
دربار? اميرحسن چهلتن، نويسند? کتاب «سپيدهدم ايراني»
اميرحسن چهلتن، متولد 1335 در تهران، داستاننويس و جُستارنويس ايراني است. چهلتن تحصيلکرد? مهندسي الکترونيک در انگلستان است و مدتي هم به کار مهندسي اشتغال داشته اما اکنون سالهاست که تماموقت به نويسندگي ميپردازد.
عشق، زنان و مسائل و بحرانهاي آنها در جامع? مردسالار و ديگر مسائل و بحرانهاي اجتماعي و فرهنگي، شهر، تاريخ، تنهايي، اضطراب، گسست و سياست از موضوعات اصلي آثار اميرحسن چهلتن هستند.
از آثار داستاني اميرحسن چهلتن ميتوان به رمانهاي «تهران، شهر بيآسمان»، «تالار آيينه» و «مهرگياه» و مجموعه داستانهاي «ديگر کسي صدايم نزد» و «چيزي به فردا نمانده است» و از آثار غيرداستانياش ميتوان به کتاب «محمود دولتآبادي» اشاره کرد. ترجم? آلماني يکي از رمانهاي او، با عنوان «محفل عاشقان ادب»، که متن فارسياش هنوز منتشر نشده، در سال 2020، از طرف «خان? فرهنگهاي جهان» در برلين، برند? جايز? بينالمللي ادبيات شده است.
چهلتن از اعضاي «کانون نويسندگان ايران» است.