| کد آیتم: |
19775 |
| بارکد: |
9646339395 |
| سال انتشار: |
1372 |
| نوبت چاپ: |
3 |
| تعداد صفحات: |
928 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «دل دلدادگي» اثر شهريار مندنيپور
رماني در دو جلد که از رمانهاي مهم معاصر فارسي به شمار ميرود و هوشنگ گلشيري دربارهاش گفته بود که اين رمان در «لبه شاهکار» است. کتاب «دل دلدادگي» اثر شهريار مندنيپور، رماني مفصل است که در آن داستاني عاشقانه در بستر حوادث اجتماعي و تاريخي زمانه طرح شده است.
مرگ، زندگي، عشق، مسئله خير و شر از عمده مضامين مطرح شده در رمان «دل دلدادگي» است. مندنيپور در اين رمانش نيز به نثر داستان توجهي ويژه داشته و از شيوههاي مدرن روايت رمان بهره گرفته است.
رمان «دل دلدادگي» داراي سه موضوع عمده است: جنگ ايران و عراق، زلزله و حوادث دوران انقلاب. در اين ميان با داستان عشقي روبرو هستيم که در دورهاي سخت با تيرگيهاي بسيار پيش ميرود.
مندنيپور در رمان «دل دلدادگي» به کرات از حيوانات و عناصر اربعه و متنهاي کهن استفاده کرده است.
مروري بر کتاب «دل دلدادگي»
رمان «دل دلدادگي» در يک سطح به ماجراي عشق سه شخصيت مرد داستان با نامهاي کاکايي، داوود و يحيي به يک زن به نام روجا مربوط است. روجا زني است که بر خلاف ميل پدرش با داوود ازدواج ميکند اما آنها در طول زندگيشان با چالشها و مسايل و گرفتاريهاي اقتصادي مواجه ميشوند که به تنشهايي ميان اين دو ميانجامد. آنها در زلزله يکي از دخترهايشان با نام گلنار را از دست ميدهند. او زير آوار ميماند و ميميرد. داوود در اين مسئله خودش را مقصر ميداند و بعد به طرز مشکوکي کشته ميشود و حوادث تازهاي در داستان به وجود ميآيد.
ماجراي کتاب «دل دلدادگي» از شب زلزله در سال 1369 آغاز ميشود. داستان آغازي پرتنش دارد و لحظهاي بحراني را پيش روي ما قرار داده است: «ظلمات بود و ضجه زمين و زوزه فوران غبار از درزهاي زمين. داوود ميان جرزهاي از کمرشکسته، زار نعره ميزد: ها، هاي پيداش کردم... زنده... روجا، دختر ديگرشان را وسط حياط، روي کاشيهاي لقشده انداخته بود. همانجا به خودش پيچيده بود از درد، خاک عق زده بود، وحشت و رعشه به جانش چنگ زده بودند. همين که هوشيار شده بود به طرف تاريکيهاي خانه نيمريخته خيز برداشته بود که داوود از مهتابي جست توي حياط؛ زانو زد، گلنار را زمين گذاشت.»
مندنيپور در رمان «دل دلدادگي» به ذهنيت همه شخصيتهاي داستان پرداخته و ما ميتوانيم به سير حوادث داستان از ذهنيت شخصيتهاي فرعيتر رمان نيز نگاه کنيم. به عبارتي، نوع شخصيتپردازي و ترسيم ذهنيت کاراکترهاي داستان از ويژگيهاي قابل توجه رمان «دل دلدادگي» است.
هوشنگ گلشيري در ديماه 1377 در جلسهاي که به نقد و بررسي رمان «دل دلدادگي» مربوط بود درباره اين اثر گفته بود: «بهترين کاري است که در اين دو دهه منتشر شده. ساختار اصلي رمان بر اساس مرگ و زندگي است. سادهترين کاري که کرده در آغاز به روايت اسرارالتوحيد، خلقت را شرح داده است؛ و اينکه هستي آدمي به دست عزرائيل سپرده ميشود و در آخر با همين زبان به نحوه به خاک سپردن ميرسد. هسته اصلي ساختاري ديگري نيز در اينجا هست: خير و شر. شر نسبي نه شر مطلق، تجسدش در يحيي است. خير موردنظر نويسنده در روجا است. ولي يک ساختار رو داريم که ميتوانيم بگوييم سه راس دارد و يک مرکز داريم. من اينجوري ميبينم. يکي کاکايي است، يکي داود و ديگري يحيي. در وسط روجا.»
در رمان «دل دلدادگي» با شيوههاي مدرن روايت و جريان سيال ذهن، تغيير زاويه ديد و تنوع گفتوگو در طول رمان روبرو هستيم و اينها همه باعث شده اين رمان به لحاظ سبکي اثري قابل توجه باشد. در بخشي ديگر از اين رمان ميخوانيم: «خانه کنار خانهشان انگار تا نيمه در زمين فرو رفته بو. روجا از طرف تيغهها و دالبرهاي سياه بالادست کمک طلبيد... زوزهاي که نه انساني بود و نه حيواني، از آن سمت آمد... راه افتادند. کاشيها زير پايشان لق ميزدند و غبار چشمهايشان را ميسوزاند. بايد ميرسيدند به ديوار و يا در حياط. اما پرهيب هيچکدام را نميديدند و پاهايشان گرفت به کلوخه و آجر.»
کتاب «دل دلدادگي» نوشته شهريار مندنيپور در نشر زرياب منتشر شده است.
درباره شهريار مندنيپور نويسنده کتاب «دل دلدادگي»
شهريار مندنيپور، متولد 1335 در شيراز، داستاننويس معاصر ايراني و از نويسندگان شاخص نسل سوم داستاننويسي ايران است. مندنيپور پس از تحصلات متوسطه براي تحصيل در رشته علوم سياسي وارد دانشگاه تهران شد و در اواخر دهه پنجاه فارغالتحصيل شد. او نويسندهاي تجربهگرا است که به خوبي از امکانات زبان و فرم براي بازنمايي واقعيت در داستانهايش استفاده ميکند. مندنيپور از نويسندگاني است که توجهي ويژه به نثر داستانهايش دارد و در آثارش زباني هماهنگ با مضمون داستان به کار ميبرد. درواقع زبان و نحوه اجراي آن در داستانهاي مندنيپور از ويژگيهاي اصلي و مشترک کتابهاي او است که به فضاسازيها و ساختار داستانهايش کمک زيادي ميکند. خود او در مصاحبهاي درباره اهميت زبان در داستان گفته: «زبان، هدف نگارش است. پس وسيلهاي براي داستاننويسي نيست و نويسنده بايد بتواند طيفي از زبانهاي مختلف را خلق کند.» مندنيپور را ميتوان ادامه سنتي در داستاننويسي ايران دانست که هوشنگ گلشيري يکي از چهرههاي شاخص آن است. سنتي مبتني بر زبان، تکنيک و شيوه روايت و توجه به ادبيات کلاسيک. اسطوره و تاريخ، مسئله غربت انسان، مرگ، عشق و نفرت، جنگ و تبعاتش، کابوس و جنون از مضامين اصلي داستانهاي مندنيپور هستند. داستانهاي مندنيپور در مواجهه اول کمي مشکل به نظر ميرسند و از اينرو خواننده به ذهني فعال براي خواندن نيازمند است و مشارکت فعال خواننده به لذت خواندن ميافزايد. جهان داستاني مندنيپور سرشار از استعاره و رويا است و مرز ميان رويا و واقعيت چندان روشن نيست. مندنيپور نويسندهاي مدرنيست است و ذهنيت آشفته شخصيتهايش و ناتواني آنها از درک واقعيت را تصوير ميکند و اين موجب نوعي دلهره و هراس ميشود. مندنيپور براي دورهاي سردبير هفتهنامه «عصر پنجشنبه» هم بود. او سالها پيش به امريکا مهاجرت کرد و در آنجا نيز آثاري از جمله به زبان انگليسي نوشت که با استقبال خوبي هم روبرو شدند. از مندنيپور رمانهايي براي بزرگسالان، چند رمان نوجوان و چند مجموعه داستان منتشر شده است. «سايههاي غار» (1368)، «هشتمين روز زمين» (1371)، «موميا و عسل» (1375)، «ماه نيمروز» (1376)، «شرق بنفشه» (1378)، «آبي ماوراي بحار» (1381)، «هفت ناخدا» (1399) و «عقربکشي» برخي از آثار مندنيپور هستند.