یاد او

کتاب «یاد او» نوشته کالین هوور، ترجمه اسماعیل حسینی

اگر مضامین پرتکرار تاریخ رمان را در یک فهرست دسته‌بندی کنیم بدون شک عشق یکی از پرتکرارترین‌ مضامین خواهد بود. قصه‌های عاشقانه حتی پیش از شکل‌گیری رمان مدرن در ادبیات کشورهای مختلف به وفور یافت می‌شوند. عشق آن مضمونی است که هیچ‌وقت رنگ تکرار و کهنگی نمی‌گیرد و هربار از منظری تازه می‌توان روایتی عاشقانه به دست داد. از این‌روست که داستان‌ها و رمان‌های عاشقانه همیشه پرطرفدار بوده‌اند و اغلب در صدر آثار پرفروش جای داشته‌اند. رمان «یاد او» از کالین هوور یکی از این رمان‌ها است که پس از انتشارش با استقبالی گسترده روبرو شد و به زبان‌های متعددی هم ترجمه شد.

مروری بر کتاب «یاد او»
در رمان «یاد او» به جز عشق مضامین دیگری هم حضور دارند که می‌توانند وجه تمایز این کتاب از دیگر عاشقانه‌های پرفروش باشند. کالین هوور در این رمانش به ماجرایی پرکشش و پرفرازونشیب پرداخته و با رفتن به درون شخصیت‌های داستانی‌اش وجوه پنهان آنها را به خواننده ‌نشان داده است.
ماجرای رمان «یاد او» با مرگ آغاز می‌شود: «کنار جاده، صلیب چوبی کوچکی را توی زمین فرو کرده‌اند که تاریخ مرگ اسکاتی را رویش نوشته‌اند.» این را کِنا رووان، زن جوانی که به تازگی از زندان آزاد شده است می‌گوید. اشاره به مرگ در این جمله ابتدایی کتاب، به ما می‌گوید در این رمان به همان اندازه که با عشق سروکار داریم با فاجعه و اندوه هم روبرو خواهیم شد.
کتاب «یاد او» با روایت کِنا آغاز می‌شود. او در حال عبور از جاده‌‌ای است که چند سال پیش فاجعه‌ای در آن رخ داد که به مرگ اسکاتی منجر شده بود. کِنا برای همین فاجعه مرگ‌بار پنج سال را در زندان گذرانده بود و حالا که از زندان آزاد شده دوباره به جاده مرگ بازگشته است اما نه برای انتقام گرفتن از گذشته بلکه برای بازسازی و ترمیم گذشته‌ای که از دست رفته و ویران شده است. کنا، صلیبی را که کنار جاده برای مرگ اسکاتی نصب شده می‌بیند و با خود فکر می‌کند که او همیشه از صلیب نفرت داشت. از ماشین پیاده می‌شود و صلیب را از زمین بیرون می‌کشد.
گرهی بزرگ در داستان «یاد او» وجود دارد که به گذشته مربوط است اما این تنها گره ماجرا نیست. پنج سال پیش و پس از آن حادثه مرگ‌بار، کنا از نظر حقوقی گناهکار شناخته شده بود. او حالا با خود می‌گوید «شاید با کارهایم او را نکشته باشم؛ اما قطعا با کارهایی که نکردم، او را کشتم.» کِنا از اسکاتی دختری دارد که حالا او نیز پنج ساله است. پنج سال پیش وقتی به جرم قتل اسکاتی به زندان افتاده بود حتی نمی‌دانست که از اسکاتی باردار است. مادر زندانی نمی‌توانست حضانت بچه‌اش را بر عهده داشته باشد و به ناچار حضانت را به والدین اسکاتی سپرده بود.
ما نیز در آغاز رمان «یاد او» با مصیبت و چالش بزرگی که کنا با آن روبرو است مواجه می‌شویم. خطایی بزرگ در گذشته، زندگی کنا و اسکاتی و دختری را که در راه بوده زیر و رو کرده و حالا کنا پس از آزادی از زندان می‌خواهد گذشته از دست رفته را بازپس بگیرد. اما او چگونه می‌تواند با دخترش ارتباط برقرار کند در حالی که در ماجرای مرگ پدر این دختر مقصر شناخته شده است؟ بدتر اینکه این دختر در همه پنج سال گذشته پیش پدر و مادر اسکاتی بوده و احتمالا حالا هیچ استقبالی از بازگشت کنا نخواهد شد.
کالین هوور در کتاب «یاد او» نشان می‌دهد که سایه گذشته چگونه می‌تواند آینده را تیره کند. والدین اسکاتی حتی فرصت این را به کنا نمی‌دهند که او دست‌کم توضیح دهد در شبی که اسکاتی از دنیا رفت واقعا چه اتفاقی افتاده بود. آنها نه تنها این فرصت را از کنا می‌گیرند بلکه اجازه ملاقات او با دخترش را هم نمی‌دهند.
روایت رمان «یاد او» روایت تلاش و از پا نیافتادن و جان‌سخت بودن هم هست. کنا اگرچه از زندان آزاد شده اما هیچ کسی در جهان بیرون انتظار او را نمی‌کشد. او زندگی‌اش را از دست داده و حالا بیش از هر وقت دیگری تنها است: «بیست و شش ساله‌ام و این اولین‌باری است که دارم رسما جایی تنها زندگی می‌کنم. این‌جور زندگی، رهایی‌بخش و در عین‌حال ترسناک است.» کنا آپارتمانی کوچک را در گوشه‌ای پرت‌افتاده اجاره می‌کند بی‌آنکه بداند آیا توان پرداخت اجاره‌‌ ماه‌های بعدی را دارد یا نه. اما او مستقل شدن را، حتی به رغم همه سختی‌هایش، نقطه‌ای روشن در زندگی‌اش قلمداد می‌کند و ‌می‌خواهد دوباره روی پاهایش بایستد.
به جز همه مشقت‌ها و مصایبی که کنا با آنها روبرو است، در کتاب «یاد او» با شخصیت دیگری هم روبرو می‌شویم که نطقه امید زندگی کنا پس از آزادی از زندان است: لجر وارد. لجر بهترین دوست اسکاتی بوده و تنها کسی است که پس از آزادی کنا از زندان پذیرای اوست. لجر در طول پنج سال گذشته نقش پررنگی هم در مراقبت از دختر کنا و اسکاتی داشته است. لجر نیز اگرچه در ابتدا کنا را به خاطر مرگ اسکاتی قضاوت می‌کند اما به مرور جنبه‌های دیگری از واقعیت را هم می‌بیند و اینجا است که علاقه‌ای مشترک کنا و لجر را به هم مرتبط می‌کند.
رمان «یاد او» گذشته و آینده و امید و ناامیدی را به هم متصل کرده است. لجر می‌تواند تنها نقطه اتکای کنا باشد اما گذشته به بار سنگینی تبدیل شده که به آسانی نمی‌توان این بار را زمین گذاشت و رها شد. در چنین شرایطی چه آینده‌ای می‌تواند پیش روی کنا و لجر قرار داشته باشد و آنها چگونه می‌توانند از تیرگی‌های روزهای در راه بکاهند؟
رمان «یاد او» از منظر کنا و لجر و اتفاقاتی که پیش روی آنها است جلو می‌رود. ماجراهای پرپیچ و خم «یاد او» نشان می‌دهد که قضاوت کردن بر اساس اطلاعاتی ناقص چگونه می‌تواند زندگی آدم‌ها را از مسیر اصلی‌اش خارج کند. عشق، مرگ، اندوه، ترس، حس گناه و البته رستگاری و امید از مضامین اصلی رمان «یاد او» هستند.

درباره کالین هوور، نویسنده کتاب «یاد او»
کالین هوور، با نام اصلی مارگارت کالین، نویسنده معاصر امریکایی است که در سال 1979 متولد شده است. کالین هوور به خصوص در سال‌های اخیر نویسنده‌ای پرفروش بوده و اغلب رمان‌هایش برای مدت‌ها در فهرست آثار پرفروش جای داشته‌اند. رمان‌های کالین هوور اغلب داستا‌ن‌هایی عاشقانه هستند که در آنها به موضوعات روان‌شناختی هم توجه شده است. او برنده جایزه گودریدرز برای رمان عاشقانه شده و از یکی از رمان‌هایش سریالی هم ساخته شده است.
«ما شروعش می‌کنیم»، «ما تمامش می‌کنیم»، «اگر حقیقت این باشد» و «اعتراف» برخی از کتاب‌های کالین هوور هستند.
درباره ترجمه فارسی کتاب «یاد او»
کتاب «یاد او» با ترجمه اسماعیل حسینی در نشر کتاب‌مجازی منتشر شده است.
اسماعیل حسینی، متولد 1346، دانش‌آموخته زبان و ادبیات انگلیسی است. او کتاب‌هایی آموزشی در زمینه آموزش زبان انگلیسی تالیف کرده و همچنین به تدریس زبان انگلیسی هم پرداخته است. او از اوایل دهه هشتاد به صورتی جدی‌تر مشغول ترجمه شد و تاکنون چندین کتاب توسط او به فارسی برگردانده شده‌اند.