غارهای فراموشی (رمان های کلاسیک 70_قدیانی)

رمان غارهای فراموشی در مورد دو دوست است. آن‌ها در کره ماه در شهری به نام حباب زندگی‌ می‌کنند. طبق قوانین آن‌ها می‌توانند با ماه‌پیما به مناطقی مجاز سربزنند. روزی بر حسب اتفاق کلید خروج از منطقه مجاز را در یکی از ماه‌پیماها پیدا می‌کنند. حالا شرایط ماجراجویی فراهم شده است. آن‌ها از منطقه مجاز خارج می‌شوند. در پایگاهی متروکه دفترچه‌ای پیدا می‌کنند و با دنبال کردن مختصات موجود در آن دفتر خاطرات سر از غاری در می‌آورند که موجودی بیگانه در آن زندگی می‌کند و ...
در قسمتی از رمان غارهای فراموشی می‌خوانید:

خانه و مدرسه‌ی مارتی در دو طرف قطر حباب قرار داشت، بنابراین هر روز از این‌سوی حباب، به آن‌سوی در رفت و آمد بود. بااین‌همه برای این رفت و آمد مشکل چندانی نداشت. برای سوار شدن به اتاقک خودکار تا آپارتمانشان کافی بود صدمتری پیاده برود. او در اتاقک به کمک شماره‌گیر مقصدش را معین می‌کرد و دیگر بقیه‌ی کارها به عهده‌ی روبات‌ها بود. روبات‌ها اتاقک را روی کابل هوایی به حرکت درمی‌آوردند و از نزدیک‌ترین مسیر او را به مدرسه می‌رساندند. یک بار مارتی زمان طی‌شدن این مسیر را اندازه گرفته بود و می‌دانست که این زمان بیست دقیقه و سی ثانیه‌ای، هیچ‌گاه بیش از یکی‌دو ثانیه کم و یاد نمی‌شود. این فاصله‌ی زمانی ملال‌آور بود.