شهریار آینده (رمان های کلاسیک 60 _قدیانی)

شهریار آینده رمان اول از سه‌گانه‌ای با عنوان شمشیر ارواح است که جان کریستوفر آن را نوشته است.
ماجرا از این قرار است که گروهی از انسان‌ها از ترس نیروی ویرانگر تكنولوژی و دستگاه‌ها، سبک زندگی قدیمی‌ها را پیش گرفته‌اند. پیش‌گویان بر آن‌ها مسلط شده‌اند و آن‌ها را از به‌کار‌گیری تکنولوژی منع کرده‌اند و استفاده از آنها جریمه‌ای سنگین دارد. حال آن که خود پنهانی از تکنولوژی و دستگاه‌ها برای به انجام رساندن نیت‌هایشان استفاده می‌کنند. پسر نوجوانی به نام لوك كه به شكلی ناباورانه در مسابقه‌ی رزمی شهر وینچستر همسالان قوی خود را شكست می‌دهد و آنچنان قدرتی پیدا می‌کند كه پیش‌گویان، او را به عنوان وارث پدرش و شهریار آینده‌ی شهر انتخاب می‌كنند؛ خیلی زود لوک مجبور می‌شود زادگاهش را ترک کند. پس از این رویداد متوجه رازهای باورنکردنی در مورد جهان اطرافش می‌شود.

در بخشی از کتاب شهریار آینده می‌خوانید:
کوره‌کارگاه اسلحه‌سازی در شرق رودخانه و در آن بخش از شهر قرار داشت که به چسیل معروف بود. کارگاه، ساختمانی بزرگ و غارمانند داشت و کف سنگی و بسیار قدیمی آن گرچه در بعضی جاها ترک خورده بود، همچنان یکدست و یکپارچه به نظر می‌رسید. فضای داخل کارگاه جز در مرکز آن که جرقه‌های آتش بزرگ کوره به اطراف پخش می‌شد و بعد به سمت شکاف چارگوش سقف چوبی بالا می‌رفت، کاملا تاریک بود. کوتوله‌ها در تاریکی به این‌سووآن‌سو می‌رفتند و صدای جلنگ‌جلنگ برخورد فلز با فلز به گوش می‌رسید. آنها با ورود من دست از کار نکشیدند. لحظه‌ای کنار در ایستادم تا چشمانم به نور کوره عادت کند. کوتوله‌ای که استاد اسلحه‌سازی بود در آن سوی آتش ایستاده و روی سندان بزرگ کارگاه خم شده‌بود. خودم را به کنار او رساندم.