رمان های کلاسیک 65:رقص اژدها

رقص اژدها، رمانی فانتزی برای کودکان و نوجوانان است. قهرمانان داستان، براد و سایمون به نیمی از دنیا سر می‌زنند و با دیدن معبدی چینی در آمریکای نا متمدن، کنجکاو می‌شوند تا از راز آن سر در بیاورند. در نتیجه تصمیم می‌گیرند به عنوان برده با کشتی به شرق برده شوند. ماجرا درباره معبدی برای تعلیم انسان‌های خاص است که با افرادی درگیری پیدا می‌کند و پای قهرمانان نیز به این مشکلات باز می‌شود. داستان با تصمیم‌گیری براد و سایمون دربارهٔ اینکه به دنیای خود بازگردند تا به ماجراجویی در دنیاهای موازی ادامه دهند، ادامه می‌یابد.
بخشی از رمان رقص اژدها را می‌خوانید:
وقتی پسرها به دریا زدند، مه سفید، رقیق و رقیق‌تر شد تاآنکه به‌کلی محو گردید. البته ساحل هنوز کمی مه‌آلود بود، ولی دید را کم نمی‌کرد. راستش آنجا هم چیزی جز آب برای دیدن وجود نداشت. آبی دریا به شمال و جنوب امتداد داشت و افق نیز در غرب دیده می‌شد. ناگهان نسیم ملایم دریا جای خود را به باد شدیدی داد و دریا متلاطم شد. قایق نامطمئن آنها بیشتر شبیه به یک بلم بود تا قایقـ آن قایق با پوست و نی ساخته شده بود و با کندی هرچه‌تمام‌تر پیش می‌رفت. حال چند سرخ‌پوست بد شده بود. آنها سرشان را از قایق به بیرون خم کرده بودند. ولی سایمون جلوی خودش را می‌گرفت. براد هم مثل همیشه خون‌سرد بود.
آن روز صبح هوا گرم بود و نشان می‌داد که بهاری زودهنگام در راه است. البته آنها در سواحل کالیفرنیا زمستان سردی را نگذرانده بودند. ولی تا چند روز رطوبت هوا خیلی زیاد بود و بچه‌ها خوشحال بودند که می‌توانستند در پناه کلبه‌ای سرخ‌پوستی و زیر سقفی که از برگ‌های نخل ساخته شده بود، از آن گرما و رطوبت خفقان‌آور در امان باشند. سایمون با تعجب فکر می‌کرد که چقدر زود به همه چیزـ مثل بوهای جدیدـ عادت کرده است.