اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی
محمود سریع القلم
فرزان روز
دسته بندی: تاریخ-ایران
| کد آیتم: |
7610 |
| بارکد: |
9786009743841 |
| سال انتشار: |
1397 |
| نوبت چاپ: |
4 |
| تعداد صفحات: |
328 |
| نوع جلد: |
گالینگور |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» اثر محمود سريعالقلم
اثري که از منظري خاص به بررسي عملکرد حکومت پهلوي پرداخته است: نظام مديريت، تصميمسازي و پيآمدهاي آنها. کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» پژوهشي است که قصد بررسي يا مرور تاريخ دوران پهلوي را ندارد و هدفش نيز بررسي تمام جزئيات و وقايع اين دوران نيست.
محمود سريع القلم در کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» از منظر پيشنيازها و نظريههاي توسعهيافتگي به بررسي تحولات دوران پهلوي توجه کرده است.
در کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» بيش از هرچيز با اين بحث روبرو ميشويم که رضاشاه و محمدرضاشاه چگونه فکر ميکردند، چگونه تصميمگيري ميکردند و نتايج مديريت و تصميمات آنها چه بوده است؟
محمود سريع القلم در ادامه کتابهاي «فرهنگهاي سياسي ايران» و «اقتدارگراي ايراني در عهد قاجار» اينبار در کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» موضوع توسعه و ارتباطش با فرهنگ و اقتدارگرايي را در عصر پهلوي دنبال کرده است.
مروري بر کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي»
چرا ايرانيان در عرصه سياست و مسايل مربوط به قدرت و حکمراني، تاريخي از ناکاميها و شکستها را پشت سر گذاشتهاند و همچنان با اين مسايل درگير هستند؟ چه ويژگيهايي باعث شدهاند که ما در عرصههايي چون علم و پزشکي يا ادبيات موفق باشيم و چرا موفقيت در اين زمينهها به موفقيت و کاميابي در قدرت و سياست نيانجاميده است؟ دليل اين مسئله را در کجا و در چه مواردي بايد جست؟ علت آيا در افکار، فرهنگ، جغرافيا، شخصيت، نظام مديريت شفاف اقتصادي يا ساختارهاي شمولگرا نهفته است؟ اگر ترکيبي از اينها علت مسئله است کدام يک دليل اصلي است؟ افزون بر اينها، چرا ما در حوزه فکر يکديگر را تحمل نميکنيم و ديگري را که متفاوت از ما ميانديشد حذف ميکنيم؟ چرا ذهن صفر و يکي داريم و مصالح ديگري براي ما فاقد ارزش است؟ چرا وقتي به يک قرائت از سياست ميرسيم ديگر قرائتها را سادهانگارانه يا منحرف و ابلهانه ميخوانيم؟ اينها بخشي از پرسشهايي است که محمود سريع القلم در کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» مطرح کرده و تلاش کرده به آنها پاسخ دهد.
کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» شامل مقدمه و چهار فصل است. در فصل اول کتاب با چارچوب نظري بحث آشنا ميشويم. فصل دوم با عنوان «رضا پهلوي: از رضا خان به رضاشاه» به دوران پهلوي اول و اقتدارگرايي رضاشاه مربوط است. فصل بعدي کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» با عنوان «محمدرضا پهلوي: از وليعهدي بيست و دو ساله تا شاه شاهان» به سير قدرت گرفتن محمدرضا پهلوي از شهريور 20 به عنوان شاهي جوان تا دوراني که او به «شاه شاهان» تبديل شد مربوط است. فصل چهارم کتاب نيز به نتيجهگيري کلي پرداخته است.
همانطور که اشاره شد در فصل ابتدايي کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» پيش از آنکه وارد بحث تاريخي برآمدن حکومت پهلوي شويم، با چارچوب نظري کتاب آشنا ميشويم. بخشي از پرسشهايي که در اين چارچوب نظري مورد توجه بودهاند اين است که اگر کشوري بخواهد مسير پيشرفت را در پيش بگيرد نظام تصميمگيري آن بايد چگونه باشد؟ يک تصميم عقلاني چه مسيري را طي ميکند؟ چرا دو کشور ايران و ژاپن که از اواسط قرن نوزدهم به مدرنيته و پيشرفت توجه کردند مسيري متفاوت را طي کردند و دو نتيجه مختلف به دست آوردند؟ در بخشي نظري کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» به طيفي از عللي که به اين مسايل دامن زدهاند توجه شده است.
محمود سريع القلم در کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» نيز مانند ديگر آثارش معتقد است که عدم تحمل ديگري و سرکوب تفاوتها تنها محدود به حوزههاي سياستورزي و حکمراني نيست بلکه ريشه در فرهنگ اجتماعي ايران دارد. او ميگويد در مديريت يک موسسه، يک ساختمان، يک محله و حتي يک خانواده ميتوان انحصارطلبي، حدف و خود حقپنداري را مشاهده کرد. به اعتقاد او هرجا که جمعي وجود داشته باشد کار به حدف و انحصار ميکشد. از اينرو است که تاريخ سياست در ايران تاريخي است انباشته از خشونت، حذف، تبعيد، انحصارطلبي، ثروتاندوزي، حيلهگري و دروغ.
در کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» مسئله اقتدارگرايي و حذف هر نوع تفکر متفاوت در بستر تاريخي حکومت پهلوي مورد بررسي قرار گرفته است. در بخشي از پيشگفتار کتاب درباره دوران محمدرضاشاه به اين نکته اشاره شده که او چون خود را شاه ميدانست تصور ميکرد که تمام مسائل تنها در ذهن او شکل ميگيرند و مديراني که با دستور کار محدود سازماني نزد او ميآيند کل را نميبينند و متوجه ملاحظات او نيستند: «او خود را فراتر از قاعده، آئيننامه، اساسنامه و مصوبات ميدانست و وقتي زيرمجموعهاي، از خود درجهاي از استقلال نشان ميداد آزردهخاطر ميشد و مقدمات حذف آنان را فراهم ميکرد. شايد تنها دليل مهم بقاي اميرعباس هويدا عليرغم توانمنديهاي شخصي و مديريتي، اطاعت محض او بود. اينکه نظام تصميمگيري در ذهن يک نفر متمرکز گردد طبعا به اشتباهات فراواني منجر ميشود. کل را بايد جمع ببيند نه فرد. کل را بايد اجماع پارلماني ببيند و نه فرد. ائتلافهاي حزبي بايد به کل برسند و نه يک فرد. اسدالله علم، شاه را لويي چهاردهم خطاب ميکرد و شاه نيز از اين تمثيل لذت ميبرد.»
کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي» نوشته محمود سريعالقلم در نشر فرزان روز منتشر شده است.
درباره محمود سريعالقلم نويسنده کتاب «اقتدارگرايي ايراني در عهد پهلوي»
محمود سريعالقلم، متولد 1338 در تهران، نويسنده، پژوهشگر حوزه توسعه و علوم سياسي و روابط بينالملل و مدرس دانشگاه ايراني است. سريعالقلم پس از تحصيلات متوسطه براي تحصيلات دانشگاهي به امريکا رفت و در دانشگاه ايالتي نرتريج در رشته علوم سياسي مدرک کارشناسي گرفت. او سپس تحصيلاتش را تا مقطع دکتري در رشته روابط بينالملل در دانشگاه کاليفرنياي جنوبي ادامه داد. سريعالقلم سپس در دانشگاه اوهايو پذيرفته شد و فوق دکتراي خود را نيز از اين دانشگاه دريافت کرد. او به عنوان استاد تمام در گروه علوم سياسي دانشگاه شهيد بهشتي به تدريس مشغول است و تاکنون مقالات و کتابهاي زيادي در حوزههاي علوم سياسي، توسعه، روابط بينالملل و تاريخ معاصر ايران منتشر کرده است. «روش تحقيق در علوم سياسي و روابط بينالملل»، «عقلانيت و توسعهيافتگي ايران»، «فرهنگ سياسي ايران»، «گفتوگوهاي توسعه»، «اقتدارگرايي در عهد قاجار» و «اقتدارگرايي در عهد پهلوي» عناوين برخي از کتابهاي محمود سريعالقلم هستند.