کی، کجا و چگونه آقای ایزدی دیوار صوتی را می شکند؟
نویسنده: احسان فولادی فرد
ناشر: چشمه
دسته بندی: داستان ایرانی
1,232,500 ریال
کتاب «کِی، کجا و چگونه آقای ایزدی دیوار صوتی را میشکند؟» نوشته احسان فولادیفرد
داستان «کِی، کجا و چگونه آقای ایزدی دیوار صوتی را میشکند؟» درباره مردی کارمند است که از طرف شهرداری مجبور به انجام مأموریتی میشود که خوشایند نیست. آقای ایزدی کارمند رده متوسط شهرداری است و در شهر کوچکی همراه دختر و مادر پیرش زندگی میکند. مادر ایزدی زمینگیر است و مدتی پیش هم همسرش از دنیا رفته است. یک روز ایزدی را دفتر شهرداری صدا میزند و از او میخواهد که سگهای شهر را که تعدادشان زیاد شده را از بین ببرد. البته در همان منطقه هم قرار است سرمایهگذاری بزرگی انجام شود. او مأمور انجام این کار میشود و...
در بخشی از کتاب «کِی، کجا و چگونه آقای ایزدی دیوار صوتی را میشکند؟» میخوانیم:
شهردار که دوباره مهربان شده بود و «آقای ایزدی» صداش میکرد، آرام و شمرده برایش توضیح داد که چرا سگها باید معدوم شوند، آن هم فقط تا سه هفتهی دیگر. سگها باید به خاطر مرغها میمردند.
قرار بود چند سرمایهگذار، همراه نمایندگان شهرهای اطراف، برای بررسی امکان راهاندازی یکی از بزرگترین مرغداریهای کشور به اینجا بیایند و شرایط اقلیمی و امکانات شهری را بررسی کنند تا اگر شرایط مهیا بود کارشان را شروع کنند. پای یکی دو شرکت کلفتگردن چینی هم در میان بود. «البته بین خودمون باشه.» منظور شهردار از «این» چینیها بود و همین یکبار هم بود که اسمشان را آورد. چهطور ممکن بود آنها از آن سر گیتی قِل بخورند اینجا، وسطِ وسطِ وسطِ برهوت شهر نفلهای در ته دنیا؟ چهطور شده بود که هوس کرده بودند پولشان را اینجا خرج کنند؟
راهاندازی این مرغداری میتوانست حسابی اقتصاد شهر و کسبوکار و درآمد شهروندان را تکان بدهد و تاریخ شهرشان را به دو دورهی قبل و بعد از خودش تقسیم کند. دیگر هیچ بیکاری در شهر باقی نمیماند. سرمایهگذاران قول راهاندازی و بازسازی چند مدرسه و خیابان را داده بودند. قرار شده بود سالانه به شهرداری کمک نقدی کنند و مهمتر از همه در پروژههای فرهنگی مشارکت کنند. شهرشان تبدیل به مرکز ترانزیت تخممرغ و مرغ و پای مرغ و فضلهی مرغ و پر مرغ و استخوان مرغ میشد. کارگاههای تأمین دانه و سردخانه برای نگهداری مرغهای کشته شده ساخته و راهاندازی میشد و ادارات آب و برق برای رساندن انرژی به مرغداریها نونوار میشدند و دام پزشکی برای مرغها و درمانگاه برای کارکنان راه میافتاد. چشمان شهردار برق میزد، دهانش کف کرده بود و صداش میلرزید، وقتی از مرغداری و شکوه و عظمتش میگفت. مرد غریبه از رفتنش جعبهی کوچکی به شهردار داده بود و خیلی گرم، خیلی رفیقانه، دستی به شانهی ایزدی زده بود و رفته بود؛ آنقدر گرم و صمیمی که ایزدی به وحشت افتاده بود.
نویسنده کتاب «کِی، کجا و چگونه آقای ایزدی دیوار صوتی را میشکند؟»
احسان فولادیفرد
درباره چاپ و نشر کتاب «کِی، کجا و چگونه آقای ایزدی دیوار صوتی را میشکند؟
کتاب «کِی، کجا و چگونه آقای ایزدی دیوار صوتی را میشکند؟» را نشر چشمه از مجموعهی «کتابهای قفسهی قرمز» چاپ و منتشر کرده است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | وزیری |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 274 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک