یک روز مانده به عید پاک
نویسنده: زویا پیرزاد
ناشر: مرکز
دسته بندی: داستان ایرانی
768,000 ریال
کتاب «یک روز مانده به عید پاک» اثر زویا پیرزاد، نشر مرکز
داستانی در سه بخش که زندگی سه نسل از یک خانواده ارمنی با تفاوتهای میان دو فرهنگ را به تصویر کشیده است. کتاب «یک روز مانده به عید پاک» مجموعه داستانی از زویا پیرزاد است که بیش از هرچیز به زندگی مربوط است؛ زندگی ارمنیهای ساکن ایران.
کتاب «یک روز مانده به عید پاک» سومین مجموعه داستان زویا پیرزاد است که در سال 1377 منتشر شد. مجموعه داستانهای «مثل همه عصرها» و «طعم گس خرمالو» پیش از کتاب «یک روز مانده به عید پاک» منتشر شده بودند.
کتاب «یک روز مانده به عید پاک» در بخش ادبیات هفدهمین دوره کتاب سال، در سال 1378، مورد تشویق قرار گرفت و با اقبال خوانندگان هم روبرو شد.
مجموعه داستان «یک روز مانده به عید پاک» همچنین به زبان های انگلیسی، فرانسوی، گرجی، و ارمنی ترجمه شده و در کشورهایی چون انگلستان، گرجستان و ارمنستان منتشر به چاپ رسیده است.
مروری بر کتاب «یک روز مانده به عید پاک»
سومین مجموعه داستان زویا پیرزاد، که «یک روز مانده به عید پاک» نام دارد، از سه داستان به همپیوسته با نامهای «هستههای آلبالو»، «گوشماهیها» و «بنفشههای سفید» تشکیل شده است. پیرزاد در این داستانها فضایی متفاوت از داستانهای قبلیاش خلق کره است. با اینحال در این کتاب نیز با روایت یک زندگی روبرو هستیم.
در داستان اول کتاب «یک روز مانده به عید پاک»، راوی از گذشتهاش حرف میزند. یعنی زمان این داستان زمان حال است اما راوی خاطرات کودکیاش را مرور میکند. در این داستان که «هستههای آلبالو» نام دارد، راوی از خانهای که کودکیاش را در آنجا گذرانده شروع میکند و سپس بقیه ایام آن دوره را روایت میکند: «خانه کودکیم دیوار به دیوار کلیسا و مدرسه بود. حیاط، مثل همه حیاطهای شهر کوچک ساحلی، پر درخت نارنج بود. جلو ایوان طبقه پایین باغچه مستطیلی بود که بهارها و تابستانها پدرم در آن گل میکاشت و پاییز و زمستان پر میشد از آب باران. طبقه پایین خانه اتاقهای بزرگ داشت با سقفهای بلند و ستونهای چوبی که فقط از حیاط نور میگرفت و عصر به بعد تاریکِ تاریک بود. در طبقه پایین کسی زندگی نمیکرد...».
کتاب «یک روز مانده به عید پاک» در دو داستان دیگرش روایت بخشهای دیگری از زندگی راوی داستان اول است. این کتاب اگرچه مجموعهای از سه داستان است اما میتوان آن را رمانی در سه اپیزود هم در نظر گرفت که به شرح زندگی ادموند مربوط است؛ از دوران کودکیاش تا آغاز سالهای پیری.
داستان دوم کتاب «یک روز مانده به عید پاک»، با نام «گوشماهیها»، به دوران جوانی و شور و عشق و فراز و نشیبهای آن دوران مربوط است. این بخش اینگونه آغاز میشود: «روز قبل از عید پاک بود. سر ناهار آلنوش گفت من و بهزاد تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. درست مثل این که سر غذا کسی به کسی بگوید لطفا نمکدان را بده. مارتا چند لحظه بیحرکت ماند. بعد از گوشه بشقاب یک تکه خمیر نان برداشت. روزی هم که خبر فوت مادربزرگ را شنیدیم سر ناهار بودیم.»
داستان سوم کتاب «یک روز مانده به عید پاک» با عنوان «بنفشههای سفید» به سالهای پیری ادموند مربوط است و این داستانی است از شروعی دوباره که با نوعی صلح همراه است و اینگونه آغاز میشود: «فردا عید پاک است. روتختی پشمی سفید، دستباف مادربزرگ را روی تخت دونفره مرتب میکنم. مربعهای به هم چسبیده هرکدام نقش متفاوتی دارند. یادم نیست مادربزرگ روتختی را کی بافته بود و برای کدام تولد یا سالگرد ازدواج یا چه مناسبت دیگر به مارتا هدیه داده بود. مادربزرگ و عمه بین همه عروسهای خانواده بافننیها و گلدوزیهایشان را فقط به مارتا هدیه میدادند. مادربزرگ و عمه همیشه میگفتند فقط مارتا قدر این چیزها را میداند. از اتاق خواب بیرون میآیم. دمپاییهایم روی پلهها صدای خفهیی دارند. نگاهشان میکنم. سگک لنگه چپ کنده شده و چرم خاکستری رویهها به سفیدی میزند. چند روز پیش که دانیک آمده بود دیدنم، به دمپاییها نگاه کرد و گفت اینها از تو دست کشیدند. تو دست از سرشان برنمیداری؟»
در سه بخش کتاب «یک روز مانده به عید پاک» از خلال روایت زندگی ادموند تصویری از زندگی و روحیات و مناسبات ارمنیهای ساکن ایران هم به دست داده شده است. هر سه بخش داستان واقعگرایانه است همراه با زبانی روان و ساده که خواننده را تا پایان با خود همراه میکند. در کتاب «یک روز مانده به عید پاک» به جهان زنان و مسایل مربوط به آن توجه شده و این البته از ویژگیهای مشترک آثار پیرزاد است.
کتاب «یک روز مانده به عید پاک» نوشته زویا پیرزاد در نشر مرکز منتشر شده است.
درباره زویا پیرزاد نویسنده کتاب «یک روز مانده به عید پاک»
زویا پیرزاد نویسنده معاصر ایرانی است که در سال 1331 از پدری روس و مادری ارمنی در آبادان متولد شده است. برخی منتقدان از او به عنوان نویسندهای نئورئالیست یاد کردهاند که فضای داستانهایش فضای زندگی امروز است در شهرهای بزرگ، آپارتمانهای کوچک و تنهاییهایی عمیق. داستانهای پیرزاد طرحی ساده دارند و در آنها خبری از حوادث عجیب و غریب نیست. حادثه اصلی در داستانهای او زندگی روزمره است که با فراز و نشیبها و غمها و شادیهایش در گذر است. داستانهای پیرزاد از برخی جهات، همچون زبانی جزیینگر، حس و حالی زنانه دارد. پیرزاد نویسندگی را با نوشتن داستانهای کوتاه در آغاز دهه 1370 آغاز کرد و پس از نوشتن چندین مجموعه داستان به سراغ نوشتن رمان رفته است. «مثل همه عصرها» (1370)، «طع گس خرمالو» (1376) و «یک روز مانده به عید پاک» (1377) سه مجموعه داستان پیرزاد هستند. سه مجموعهای که بعدها در کتابی با عنوان «سه کتاب» هم به چاپ رسیدند. پیرزاد در سال 1380 رمان مشهورش با عنوان «چراغها را من خاموش میکنم» به چاپ رساند. این رمان برنده جایزه بهترین رمان فارسی سال 1380 شد. در سال 1380 پیرزاد رمان دیگرش را با عنوان «عادت میکنیم» به چاپ رساند. پیرزاد ترجمههایی هم به فارسی منتشر کرده است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | پالتوئی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 112 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک