آوای کوهستان
نویسنده: یاسوناری کاواباتا
مترجم: داریوش قهرمان پور
ناشر: چشمه
دسته بندی: ادبیات آسیا
2,805,000 ریال
رمان «آوای کوهستان» اثر یاسوناری کاواباتا
رمانی اجتماعی - خانوادگی از یاسوناری کاواباتا. رمان «آوای کوهستان»، با عنوان اصلی 山の音، رمانیست که خواننده را با خود به دل سنت و فرهنگ و آداب و رسوم ژاپن و نیز زندگی در ژاپن سالهای بعد از جنگ جهانی دوم میبرد. کاواباتا در رمان «آوای کوهستان»، از خلال روایت سیرِ زندگی یک خانواده، هم تصویری از جامعۀ در روزگاری که وقایع رمان در آن اتفاق میافتد به دست میدهد، هم سنت و فرهنگ ژاپن را به نمایش میگذارد و هم دیدگاهی فلسفی درباره زندگی را با پختگی و باریکبینی و نکتهسنجی بیان میکند.
با رمان «آوای کوهستان»، پابهپای کاواباتای چیرهدست در روایتگری و قصهگویی و شخصیتپردازی، بهآرامی و با حوصله در فرهنگ و طبیعت و جامعه و آداب و رسوم ژاپن سیر میکنیم و همچنین مقابل عمیقترین احساسات و دلمشغولیها و اضطرابها و کشمکشهای بشری قرار میگیریم.
متن اصلی رمان «آوای کوهستان» اولین بار بین سالهای 1949 تا 1954 بهصورت دنبالهدار و بعد در سال 1954 بهصورت کتاب منتشر شد.
مروری بر رمان «آوای کوهستان»
رمان «آوای کوهستان» رمانیست که از زیباییِ طبیعت و زشتی جنگ و ویرانی، شکوه و زوال، هراس از سالخوردگی و فراموشی و مرگ و از تنهایی آدمی، بحران انسان مدرن و بحران انسان سنتیِ قرارگرفته در متن تحولات عصر مدرن سخن میگوید. «آوای کوهستان» شرح زندگی یک خانواده در گذر زمان و در متن تغییر و تحولات اجتماعی ژاپن است و نیز روایتگر ژاپن ویران و آسیبدیده از جنگ جهانی دوم. این رمان، چنانکه محمدحسن شهسواری در مقدمهاش بر چاپ جدید ترجمۀ فارسی آن اشاره کرده است، آمیزهای از «تصاویرِ برقآسا و کوتاه از بیمانندی، شکوه و خِرَد درختان، بوتهها، گلها، حشرات، پرندگان، ماه، کوهستان، شب، خورشید، روز، باران و مه» که «یک ضیافت تمامعیار از رنگینکمان روح آدمی در سیلان طبیعت» را تدارک میبینند با نمایش تصویر برهنۀ جامعهای متعفن است. کاواباتا در آوای کوهستان هم از شکوه و زیبایی طبیعت سخن میگوید و هم، باز چنانکه شهسواری در مقدمهای که به آن اشاره شد تأکید کرده است، «درباره زخمهای چیزی پلشت و انسانی به نام جنگ». اینگونه است که در رمان «آوای کوهستان» بحران خانوادهای که در مرکز رمان قرار دارد به بحرانی بزرگتر پیوند میخورد که بحرانی اجتماعی و انسانی است و هنر کاواباتا در رمان «آوای کوهستان» در این است که همهچیز را با جزئینگری وسواسگونه روایت میکند و حسوحال آدمها و موقعیت و فضا را ماهرانه به کمک جزئیات میسازد و به خواننده منتقل میکند.
اینک بخشی از این رمان: «روز اول سال نو، پسرش به او گفته بود که موهایش دارند سفید میشوند، شینگو جواب داده بود که در سنوسال او، موهای سفید انسان روزبهروز زیادتر میشوند، در حقیقت جلوِ چشمش سفید میشوند و به یاد کیتاموتو افتاده بود.
سن همهی همکلاسیهایش از شصت گذشته بود. در میانشان عدهی فراوانی بودند که از اواسط جنگ تا زمان شکست بد آورده بودند و از آنجا که در سالهای پایانی پنجاهسالگیشان بودند تأثیر این بدبیاریها در زندگیشان عمیق و بعضاً جبرانناپذیر بود. سنشان جوری بود که اگر پسری داشتند در آن زمان آنقدر بزرگ شده بود که در جنگ از دستش بدهند.
کیتاموتو سه پسر از دست داده بود. وقتی شرکتی که در آن کار میکرد شروع به تولید محصولات جنگی کرد، دیگر نیازی به تخصصش نبود.
دوستی قدیمی که برای دیدن شینگو به دفترش آمده بود، دربارهی کیتاموتو گفت "میگویند وقتی در خانه جلوِ آینه نشسته بود و موهای سفیدش را میکند آن ماجرا پیش آمد. در خانه نشسته بود و هیچ کاری نداشت و اوایل خانوادهاش این کارش را زیاد جدی نگرفتند. فکر میکردند برای مشغول نگه داشتن خودش موهای سفیدش را میکند. چیزی نبود که باعث نگرانی باشد، ولی هر روز جلوِ آینه چمباتمه میزد. از جایی که خیال میکرد همهی موهای سفید را کنده است، باز هم موهای سفید تازه میرویید. گمان میکنم چون تعدادشان زیاد بود موفق به کندن همهی آنها نمیشد. هر روز مدت بیشتری را جلوِ آینه میگذراند. دیگران در فکر بودند که کجا ممکن است رفته باشد، ولی او فقط جلوِ آینه نشسته و مشغول کندن مو بود. اگر یک لحظه از آینه دور میشد، عصبی و بدخلق میشد و بلافاصله سعی میکرد سر جایش برگردد. خلاصه تمام اوقاتش را جلوِ آینه میگذراند."
شینگو، که کم مانده بود بزند زیر خنده، گفت "جای تعجب است که چهطور همهی موهایش را از دست نداد."
"خندهدار نیست. از دست داد. تا آخرین تارش را کند."
این دفعه شینگو نتوانست جلوِ خندهاش را بگیرد و زد زیر خنده.
اما دوستش به صورتش نگاه کرد و گفت "ولی این دروغ نیست. میگویند حتی وقتی که موهای سفیدش را میکند، سایر موهایش سفید میشدند. یک موی سفید را میکند و دو سه تار موی اطرافش سفید میشدند. با قیافهای نومید و درمانده عکسش را در آینه تماشا میکرد و هر چه بیشتر میکند، موهایش بیشتر سفید میشد و روزبهروز کمتر میشد."
شینگو جلوِ خندهاش را گرفت و گفت "و زنش هم جلوش را نمیگرفت؟"
ولی انگار این سؤال نیازی به جواب نداشت، دوستش به تعریفش ادامه داد "بالاخره، تقریباً مویی برایش نماند و همان هم که مانده بود، سفید بود."
"حتماً دردناک بوده است."
"وقتی موها را میکند؟ نه، درد نداشت. نمیخواست موهای سیاهش را از دست بدهد، دقت میکرد فقط موهای سفید را یکبهیک بکند، اما وقتی کارش تمام شد، پوست سرش کشیده و چروک شده بود. وقتی دست به آن میکشیدند دردناک بود. بالاخره بردندش آسایشگاه روانی. میگویند در بیمارستان تهماندهی موهایش را کند، ولی فکرش را بکن، چه اراده و تمرکزی میخواهد. وحشتناک است. نمیخواست پیر شود، میخواست جوان بماند. به نظر نمیرسد کسی فهمیده باشد که علت مو کندنش خل شدنش بود، یا به علت زیاد کندن موهایش خل شده بود."
"ولی گمان میکنم بعداً حالش بهتر شد!"
"بله، و معجزهای هم شد. روی سر تاسش یک جنگل موی سیاه سبز شد."
شینگو دوباره به خنده افتاد. "تورابهخدا راست میگویی؟"
اما دوستش حتی لبخند هم نزد و ادامه داد "ولی حقیقت دارد. دیوانهها که پیر نمیشوند. اگر من و تو دیوانه بشویم، ممکن است خیلی جوانتر به نظر بیاییم." بعد نگاهی به موهای شینگو انداخت و گفت "تو هنوز میتوانی امیدوار باشی. برای من دیگر دیر شده است."
دوستش تقریباً تاس شده بود.
شینگو آهسته گفت "میخواهی یک موی خودم را بکنم؟"
"امتحان کن، اما شک دارم که برای کندن همهی موهایت ارادهی لازم را داشته باشی."
"خودم هم شک دارم و موی سفید هم نگرانم نمیکند. اشتیاقی برای موی سیاه ندارم."
"تو از اول بیخیال بودی. وقتی دیگران در حال غرق شدن بودند، تو آرام شنا میکردی."
"خب شاید بهتر میبود که به کیتاموتو هم توصیه میکردی موهایش را رنگ کند و از آنهمه دردسر خلاص شود."
"رنگ کردن گول زدن است. اگر به گول زدن راضی میشدیم، نمیتوانستیم منتظر معجزهای باشیم که برای کیتاموتو اتفاق افتاد."
"اما مگر کیتاموتو نمُرده است، حتی بعد از آن معجزه؟"».
رمان «آوای کوهستان» با ترجمۀ داریوش قهرمانپور و مقدمۀ محمدحسن شهسواری در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره یاسوناری کاواباتا، نویسنده رمان «آوای کوهستان»
یاسوناری کاواباتا (川端 康成)، متولد 1899 و درگذشته به سال 1972، داستاننویس ژاپنی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1968 است. کاواباتا از نویسندگان بزرگ و تأثیرگذار ادبیات داستانی ژاپن و اولین نویسنده ژاپنی برنده جایزه نوبل ادبیات است. او در کودکی، فقدان و مرگ عزیزانش را تجربه کرد و تلخی این تجربه با او ماند و به آثارش نیز رسوخ کرد. هنوز نُه سال هم نداشت که مادر و پدر و مادربزرگ و تنها خواهرش درگذشتند. بعدها در آثارش مرگ و تنهایی به درونمایهای تکرارشونده بدل شد. کاواباتا در دانشگاه امپراتوری توکیو ادبیات خواند. یک سال بعد از فارغالتحصیلیاش از این دانشگاه، اولین رمانش به نام «رقصندهی ایزو» را منتشر کرد و با این رمان خوش درخشید و توجه منتقدان را به خود جلب کرد. در همان سالی که «رقصندهی ایزو» به چاپ رسید، کاواباتا و چند نویسنده جوان دیگر نشریهای ادبی به نام بونگهئی جیدائی (ادبیات معاصر) را منتشر کردند و طلایهدار جریانی تازه در ادبیات ژاپن شدند.
کاواباتا یکی از مؤسسان جایزه ریونوسوکه آکوتاگاوا بود که معتبرترین و مهمترین جایزه ادبی ژاپن است. او همچنین رئیس انجمن قلم ژاپن بود و از نویسندگان جوان و با استعداد حمایت میکرد. از جمله نویسندگانی که کاواباتا حامیشان بود میتوان به یوکیو میشیما اشاره کرد. کاواباتا در سال 1972، در حالی که بیماریای سخت او را از پا درآورده بود، با گاز به زندگی خود پایان داد. او در سخنرانیاش هنگام دریافت جایزه نوبل گفته بود: «هر چه هم انسان از جهان بیگانه شده باشد، خودکُشی راهحل نیست. هر اندازه انسانی که دست به خودکُشی زده باشد، درخور ستایش باشد، بسیار دورتر از قدیسان جای دارد.»
از آثار کاواباتا میتوان به «خانه خوبرویان خفته»، «کیوتو (پایتخت قدیم)» و «قلمرو رؤیایی سپید» اشاره کرد.
رتبۀ رمان «آوای کوهستان» در گودریدز: 3.89 از 5.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات آسیا |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 298 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک