زنی در برلین
نویسنده: جورج چم
مترجم: سیامند زندی
ناشر: فرهنگ نشر نو
دسته بندی: ادبیات آلمان
3,240,000 ریال
کتاب «زنی در برلین» اثر یک نویسنده ناشناس
روایت صریحِ یک زن ناشناس از زندگی در برلینِ ویران از بمباران و اشغالشده به دست روسها در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم. کتاب «زنی در برلین»، با عنوان آلمانی Eine Frau in Berlin: Tagebuchaufzeichnungen vom 20. April bis 22. Juni 1945 و عنوان انگلیسی A Woman in Berlin: Diary 20 April 1945 to 22 June 1945، متن روزنگاریهای زنی روزنامهنگار است و گزارش بیپرده او از آنچه در روزهای بمبارانِ برلین و هشت هفتهای که نظامیان روسیۀ شوروی برلین را به اشغال خود درآورده بودهاند، در این شهر رخ داده است.
نویسنده، که نخواسته نامش فاش شود، در کتاب «زنی در برلین» به خونسردیِ آدمی که، بهقول کورت و. مارک، احساس و ادراکش «از فرط وحشت یخ زده است» به گزارش و ثبت زندگی روزمره خودش و دیگرانی میپردازد که در روزهای بمباران و اشغالِ برلین با آنها دمخور بوده است. او در این کتاب، همچون شاهدی دقیق و نکتهسنج، اوضاع و احول برلینِ اشغال و بمباران شده و رفتارهای خودش و مردمِ شهر و نیز اشغالگران را گزارش و تحلیل میکند.
کتاب «زنی در برلین» پر از جزئیات و ریزهکاریهاییست که گاه عرق سرد بر تنِ خواننده مینشانند و مو بر تنِ او سیخ میکنند و گاهی هم حضورِ زندگی و زیباییهایی هرچند اندک، مثل زیبایی گلها، در جوار وحشت و مرگ و فاجعه و قحطی و گرسنگی و ویرانی و تجاوز را نمایان میکنند.
کتاب «زنی در برلین» گزارشی صریح و بیپرده و واقعبینانه از یک فاجعۀ بزرگ انسانیست؛ کتابی که بیپردگی آن در بیان آنچه در برلینِ روزهای پایانی جنگ میگذشت و آنچه مردم، نه بهدلخواه بلکه بهاجبار، در آن روزها به آن تن داده بودند، باعث شد تا سالها در خودِ آلمان منتشر نشود. این کتاب، چنانکه هانس ماگنوس انتسنزبرگر در معرفی آن شرح میدهد، اولین بار در سال 1954، بههمت کورت و. مارک، روزنامهنگار و منتقدی که نویسنده دستنویس روزنوشتهایش را به او سپرده بود، در امریکا و به زبان انگلیسی منتشر شد و بعد در سال 1959 متن اصلی آن، نه در خود آلمان بلکه در ژنوِ سوئیس، توسط یک بنگاه انتشاراتی کوچک به چاپ رسید و البته بایکوت شد، اما در سال 2003، وقتی نویسندهاش که نمیخواست کتاب در زمان حیاتش بار دیگر به آلمانی منتشر شود دیگر در قید حیات نبود، در خود آلمان و به زبان آلمانی منتشر شد.
بر اساس کتاب «زنی در برلین» فیلمی هم، بهکارگردانی ماکس فاربربوک، در سال 2007 ساخته و در سال 2008 اکران شده است. این فیلم محصول مشترک آلمان و لهستان است.
مروری بر کتاب «زنی در برلین»
روزنوشتهای منتشرشده در کتاب «زنی در برلین» از 20 آوریل تا 22 ژوئن سال 1945 میلادی را دربرمیگیرد، یعنی روزهایی را که بوی باروت و صدای توپ و تفنگ و بمباران، برلین را فراگرفته و این شهر از پس بمبارانی مهیب به دست قوای نظامی روسیۀ شوروی افتاده بوده است.
نویسنده، که بنا به آنچه کورت و. مارک در مقدمهاش بر ترجمۀ انگلیسی کتاب «زنی در برلین» در معرفی او و البته بدون ذکر نامش مینویسد، زنی مستقل و تحصیلکرده و تقریباً سیساله و پرورشیافته در خانوادهای بورژوا بوده و بیشتر جاهای اروپا را «در حین عکاسی و نقاشی و طراحی یا تحصیل» گشته بوده است، در روزهای بمباران برلین، به دلیل شغلی، که باز بهگفتۀ کورت و. مارک، سرنوشتش را با سرنوشت برلین گره زده بوده، نتوانسته از مهلکه بگریزد و درنتیجه شاهد حساس و نکتهسنج وقایع هولناکی شده که در آن ایام در برلین اتفاق میافتاده است.
در کتاب «زنی در برلین» از حماسهسرایی خبری نیست و آنچه هست واقعیتِ بیپرده و خشن است. قحطی، گرسنگی، وحشت، تجاوز، حیلهگریها و سازشهای ناگزیر و تقلا برای بقا و جان به در بردن از مهلکهای عظیم و نیز گذران زندگی روزمره در جوار این مهلکه، اصلیترین موضوعاتیست که در کتاب «زنی در برلین» با آنها مواجهیم.
نویسنده، در زیر سایۀ وحشت و مرگ، مشاهدات خود از آن روزهای سخت و دریافتها و تأملاتش درباب آن شرایط را یادداشت میکرده است. جزئینگری و دقت و نگاه نقادانۀ نویسنده به خود و دیگران و هرآنچه میبیند و میشنود و تجربه میکند، کتاب «زنی در برلین» را به روایتی منحصربهفرد از فاجعه بدل کرده است؛ روایتی که نویسنده در آن واقعبینانه به خود و پیرامون خود نگاه میکند و تأثیر فاجعهای را که اتفاق افتاده در خود و حتی در نحوه سخنگفتن خود و نیز در دیگران میبیند و موشکافانه و گاه با طنزی سرد و سیاه تحلیل میکند.
در بخشی از کتاب «زنی در برلین» میخوانید: «حالا دیگر آنچه که در ادبیاتِ رسمی "تسهیلات" نامیده میشود نیز برایمان قائل میشوند؛ تسهیلات در زمینۀ گوشت، سوسیس، ماکارونی، شکر، کنسرو و شبه قهوه. حدود دو ساعت زیرِ باران سرگردان توی صف ماندم، تا 250 گرم آردِ گندم، 250 گرم جو دوسر، یک کیلو شکر، 100 گرم شبه قهوه و یک بسته کلم گرفتم. گوشت و سوسیس و همینطور قهوه آسیابنشده نیست. جمعیت ریخته بود. اجتماعی جلویِ قصابی سرِ نبش در جوش و خروش است، از هر طرف، صفهای بیپایان در چهار ردیف، و زیر باران شدید. وضعیتِ شگفتی است! در صفِ من اخبار و شایعات در جریانند: نیروهای ما در کپرنیک تسلیم شدهاند، و فونسدورف اشغال شده، روسها به کانالِ تلتوف رسیدهاند. اما، زنها بهناگاه دیگر از "این موضوع" حرف نمیزنند، گویی به توافقی ناگفته رسیدهاند.
در چنین گفتگویی در صفها، خودم را میبینم که هم در نحوه سخن گفتن، و هم در آنچه که میگویم نزول کردهام، میبینم که شکلِ بیان مقهورِ فرم و مضمون کلام میشود، و در احساساتِ تودهای پناه میجوید، در این حالت همواره خودم را نچسب و حالبههمزن حس میکنم. و با این حال نمیتوانم خود را از این وضعیت جدا کنم، و میکوشم در این دریای انسانی غرق شوم، آنچه را که میزید تجربه کنم، در آن نقشی به عهده بگیرم. تقابلِ درونی میان انزوایِ ناشی از تمایل به این که زندگیِ شخصیام را برای خود حفظ کنم، و نیاز به مثلِ دیگران بودن؛ بخشی از توده شدن، پیروی و رنج بردن از تاریخ به اتفاق یکدیگر.
خوب اگر نه، چه باید کرد؟ انتظار، همین. پدافند هوایی و توپخانه تکتکِ روزهایمان را آلودهاند. برخی مواقع آرزو میکنم که همه چیز پایان گیرد. عجب دورهای. داریم تاریخ را دستِ اول زندگی میکنیم، موضوعاتِ قصههایی هنوز ناگفته و ترانههای هنوز ناخوانده. ولی، وقتی درونش هستی، غیر از مصیبت و دلنگرانی چیزی نیست. حمل تاریخ بر شانهها کار صعب و دشواری است.
فردا میروم دنبالِ گزنه، و کمی هم زغال تهیه میکنم. اندک مواد غذایی جدیداً به دست آمده، جلوگیرِ گرسنگی خواهد شد. این اندک مواد غذایی برایم موجبِ نگرانی شده، درست مثلِ پول برای پولدارها. میتواند زیر بمباران از میان برود، دزدیده شود، موشها بخورندش، یا اینکه به دست دشمن غارت شود. بالاخره توانستم همۀ این خرت و پرتها را در صندوقِ دیگری توی زیرزمین جا بدهم. هنوز میتوانم همۀ تعلقاتِ زمینیام را بدونِ زحمتِ چندانی با خودم از پلهها بالا و پایین ببرم.»
درباره ترجمۀ فارسی کتاب «زنی در برلین»
کتاب «زنی در برلین»، با عنوان فرعی «هشت هفته در شهری تسخیر شده: روزشمارِ 20 آوریل تا 22 ژوئن 1945»، بهترجمۀ سیامند زندی و با مقدمهای از مترجم، در نشر نو منتشر شده است.
ترجمۀ فارسی کتاب «زنی در برلین» با ترجمۀ یادداشت هانس ماگنوس انتسنزبرگر در معرفی این کتاب و نیز ترجمۀ مقدمۀ کورت و. مارک بر چاپ اول ترجمۀ انگلیسی آن همراه است.
سیامند زندی، مترجم کتاب «زنی در برلین»، متولد 1337 است. او کتاب «هایدریش مغز هیملر است» را نیز به فارسی ترجمه کرده است.
رتبۀ کتاب «زنی در برلین» در گودریدز: 4.24 از 5.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات آلمان |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | گالینگور |
تعداد صفحه: | 382 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک