داستان های جن و پری
Fairy tales
جمعی از نویسندگان
مصطفی رضوی
چشمه
دسته بندی: ادبیات-آسیا
| کد آیتم: |
1525415 |
| بارکد: |
9786220110620 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
120 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «داستانهاي جنوپري» بهقلم جمعي از نويسندگان
چهار قص? هولناک و وهمآلود از عالم پريان و هيولاها و اشباح و اجنّه، بهقلمِ چهار نويسند? مطرح ژاپني. کتاب «داستانهاي جنوپري» ترجم? فارسي چهار داستان از نويسندگان مختلف ژاپنيِ دور? شکلگيري و پيدايش ادبيات داستاني مدرن ژاپن است که همگي حول موضوعي مشترک ميگردند و حالوهوايي بيشوکم مشترک دارند و بر همين اساس در اين مجموعه گردآوري و ترجمه شدهاند.
با کتاب «داستانهاي جنوپري» به عالم افسانهها و حکايتهاي فانتزي و خيالانگيز و وهمناک و ترسناک کهن سفر ميکنيم و بازتاب آن افسانهها و حکايتها را در طليع? ادبيات داستاني مدرن و جديد ژاپن نظاره ميکنيم.
کتاب «داستانهاي جنوپري» نمونهاي است از قصههايي که نشان ميدهند ادبيات داستاني جديد چقدر و چگونه ميتواند از سنتهاي روايتگري و افسانههاي کهن بهره بگيرد و از طريق آميختن شيوههاي مدرن قصهنويسي با آن سنتها غنيتر شود.
مروري بر کتاب «داستانهاي جنوپري»
آنچه در کتاب «داستانهاي جنوپري» ميخوانيد، چنانکه پيشتر نيز اشاره شد، چهار قصه است از چهار نويسند? ژاپني که همگي يادآور وهم و فانتزي و موجودات خيالي ترسناک افسانههاي پريان هستند.
کتاب «داستانهاي جنوپري» از مقدمهاي بهقلم مصطفي رضوي، مترجم کتاب، توضيحي دربار? قصههايي که در اين مجموعه آمده و نويسندگان آنها و اين چهار قصه تشکيل شده است: «رکورکوبي» اثر لافکاديو هرن، «شب سوم» اثر ناتسومه سوسهکي، «آه پري دريايي» اثر تانيزاکي جونئيچيرو و «بيبي هيولا» اثر آکوتاگاوا ريونوسوکه.
کتاب «داستانهاي جنوپري»، چنانکه در مقدم? مترجم بر ترجم? فارسي اين کتاب اشاره شده، به مقطع خاصي از تاريخ ادبيات ژاپن نظر دارد که گذار از ادبيات کهن و سنتي اين کشور به ادبيات غربي و جديد را نشان ميدهد. داستانهاي گردآوري و ترجمه شده در کتاب «داستانهاي جنوپري» مربوط به اين دوره از تاريخ ادبيات داستاني ژاپن هستند و تصويري از آغاز شکلگيري ادبيات تخيلي و ترسناک در ادبيات مدرن ژاپن به دست ميدهند. به همين دليل است که در کتاب «داستانهاي جنوپري» قصهها براساس ترتيب تاريخي کنار هم آمدهاند.
در مقدم? مترجم بر ترجم? فارسي کتاب «داستانهاي جنوپري» همچنين توضيحي دربار? ژانر تخيلي و ترسناک در ادبيات کهن ژاپن و جن و شبح در فرهنگ و فولکلور ژاپن آمده تا خوانند? فارسيزبان زمينهاي مناسب براي درک بهتر قصههاي اين مجموعه به دست آورد.
همچنين توضيحات کتاب «داستانهاي جنوپري» دربار? نويسندگان داستانهاي گردآوري و ترجمه شده در اين کتاب و توضيحات ارائه شده دربار? داستانهايي که در اين مجموعه از آنها ميخوانيد، زمينهاي تاريخي و اجتماعي و فرهنگي از اين داستانها به دست ميدهد.
آنچه ميخوانيد بخشي از قص? «بيبي هيولا» اثر آکوتاگاوا ريونوسوکه، از کتاب «داستانهاي جنوپري» است: «شايد آنچه برايتان روايت ميکنم باور نکنيد. نه، حتماً با خودتان خواهيد گفت که دروغ ميگويم. حکايتي که ميخواهم برايتان بگويم متعلق به گذشتهاي دور نيست. ماجرايي است که در همين عصر تايشو رخ داده است. محل وقوع آن نيز همين شهري است که به زندگي در آن عادت کردهايد، همين توکيو. از خانه که بيرون ميرويد، قطار شهري و خودروها به هر سو در حرکتاند. در خانه مدام تلفن زنگ ميزند. روزنامه را که باز ميکنيد، صفحات آن پوشيده از اخبار اعتصاب و جنبشهاي مدني براي حقوق زنان هستند... طبيعي است که هر قدر هم برايتان بگويم در چنين دوراني، در گوشهاي از اين پايتخت غولپيکر ماجراهايي مانند داستانهاي پو و هوفمان واقعاً رخ داده است باور نميکنيد. اما صدها هزار چراغي که هنگام غروب در محلههاي مختلف اين شهر روشن ميشوند تا تاريکي را از شهر برانند به معني عقبنشيني شب و بازگشت روز نيست. همينطور امواج راديو و طيارههايي که واقعاً بر طبيعت چيره شدهاند نقشهي جهان اسرارآميزي را که در اعماق طبيعت پنهان است آشکار نکردهاند. بنابراين، چرا در اين شهر توکيو که خورشيد تمدن و پيشرفت بر آن تابيده، نيروهاي اسرارآميز اشباح که همواره وارد خواب ما ميشوند باعث وقوع اتفاقات عجيبي مانند آنچه در ميکدهي اوبرباخ رخ داد نشوند؟ اتفاقاتي که محدود به زمان و مکاني خاص نميشوند. اگر از من بپرسيد، ميگويم که به ميزان دقت و توجه شما بستگي دارد و اينگونه اتفاقات مانند گلهايي که در دل شب بشکفند دورواطراف ما به وقوع ميپيوندند.
براي مثال شايد برايتان پيش آمده باشد که در زمستان، هنگامي که شبانه در خيابان گينزا راه ميرويد، کاغذهاي ريخته بر آسفالت را ببينيد که تقريباً هر بيست عددشان بدون استثنا يک جا جمع شده است و باد آنها را گرد يک نقطه ميچرخاند. اگر مسئله فقط همين بود اتفاق مهمي به حساب نميآمد که برايتان بازگو کنم، ولي ميخواهم توجه شما را به محلي که اين کاغذها جمع ميشوند و به دور خود ميچرخند جلب کنم. از محلهي شينباشي که به کيوباشي برويد، حتماً سه نقطه در سمت چپ مسير و يک نقطه در سمت راست خواهيد يافت که کاغذها حول آنها ميچرخند. از آنجا که هر چهار نقطه در نزديکي چهارراه قرار دارند، شايد ميتوان گفت که اين مسئله تنها به محيط و جريان هوا مربوط ميشود، اما اگر با دقت بيشتري به آنها بنگريد خواهيد ديد که حتماً يک کاغذ قرمز در ميان آن کاغذها قرار دارد... تراکت تبليغاتي فيلم سينمايي، يک تکه دستمال و يا قوطي کبريت، و خلاصه با اينکه ميتوانند اشياي گوناگوني باشند وجه اشتراک همهي آنها رنگ قرمز است که هرگز تغيير نميکند. با اينکه آدم با خود فکر ميکند باد همهي آنها را به يک شکل به حرکت درميآورد، فقط کاغذ قرمز است که بلند ميشود و به رقص درميآيد. و از ميان گردوخاک اندکي که به هوا بلند ميشود، زمزمهي خفيفي به گوش ميرسد و کاغذهاي سفيد از روي آسفالت به آسمان بلند ميشوند. ناپديد نميشوند، دايرهاي به وجود ميآورند و همچون گردابي به دور آن پرواز ميکنند. همچنين هنگامي که وزش باد قطع ميشود، تا آنجا که من ديدهام، کاغذ قرمزرنگ زودتر از بقيه متوقف ميشود و ديگر پرواز نميکند. فکر ميکنم که با همهي اين جزئيات، اين مسئله به نظر خود شما هم عجيب و اسرارآميز بيايد. مسلماً براي من هم عجيب است. حتي دوسهباري هنگام رفتوآمد در خيابان توقف کرده و در شيشهي مغازهاي در آن نزديکي انعکاس تصوير رقص کاغذها را بهدقت تماشا کردهام. راستش را بخواهيد علتش اين بوده که در آن لحظه حس کردهام شايد اگر اينطور نگاه کنم، بتوانم سايهاي از چيزي را که معمولاً چشم انسان نميبيند و معمولاً مانند خفاشي که در تاريکي شب پرواز ميکند ناآشکار و ناپيداست همچون تصويري در غبار ببينم.»
دربار? ترجم? فارسي کتاب «داستانهاي جنوپري»
کتاب «داستانهاي جنوپري» با ترجمه و مقدم? مصطفي رضوي در نشر چشمه منتشر شده است.
مصطفي رضوي، متولد 1362، مترجم ايراني است. از ترجمههاي او ميتوان به کتابهاي «تاوان» و «ساداکو» اشاره کرد.