زازی در مترو
Zazie in the Metro
رمون کنو
مهسا خیراللهی
نشر نی
دسته بندی: ادبیات-فرانسه
| کد آیتم: |
1525619 |
| بارکد: |
9786220605256 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
186 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
رمان «زازي در مترو» اثر رمون کنو
يک رمان فانتزي کُميک و مهيج و پرماجرا از رمون کنو. رمان «زازي در مترو»، با عنوان اصلي Zazie dans le Métro، اگرچه اولين رمان رمون کنو نيست اما اولين موفقيت بزرگ او بهحساب ميآيد و کنو با اين رمان بود که با اقبال عمومي مواجه شد.
رمان «زازي در مترو» رماني طنزآميز و پرماجراست. کنو در اين رمان ما را با خود به پاريس آخر ده? 50 قرن بيستم ميبرد تا همراه شخصيتهاي داستانش ماجراهايي عجيبوغريب و مهيج و طنزآميز را تجربه کنيم.
متن اصلي رمان «زازي در مترو» اولين بار در سال 1959 منتشر شده است.
براساس اين رمان فيلمي هم بهکارگرداني لوئي مال ساخته شده است. رمان «زازي در مترو» دستماي? اقتباس تئاتري هم بوده و بهصورت کُميکاستريپ هم منتشر شده است.
مروري بر رمان «زازي در مترو»
شخصيت اصلي رمان «زازي در مترو» يک دختربچ? شهرستاني جسور و جاهطلب و ماجراجو و رُک و راست و تلخزبان به نام زازي است که به پاريس آمده است. ماجراهاي اين رمان از وقتي آغاز ميشود که مادرِ زازي او را به دايياش، گابريل، که در پاريس زندگي ميکند، ميسپارد تا دو روز نزد او بماند و مادر به تفريحات خودش برسد.
آمدن زازي به پاريس و نزد دايياش همانا و بلوايي که به راه ميافتد همان. زازي دختربچهاي شيطان است که آرام و قرار ندارد و حضورش آشوبآفرين است. او دوست دارد متروي پاريس را ببيند اما دايياش ميگويد چنين چيزي امکانپذير نيست چون مترو بهخاطر اعتصاب تعطيل است.
زازي البته به اين جواب دايياش قانع نميشود و روز بعد، وقتي دايي گابريل خواب است، خان? او را ترک ميکند تا خودش تنهايي به تماشاي مترو برود. اين خروج زازي از خان? دايياش سرآغاز ماجراهاي عجيبوغريب و خندهدار و سرگرم کننده در رمان «زازي در مترو» است.
زازي در طي حضور کوتاهش در پاريس با آدمهاي مختلفي مواجه ميشود و ماجراهاي گوناگوني را تجربه ميکند و اينگونه است که سفرِ کوتاهمدت او به پاريس گويا او را از کودکي و خامي درميآورد و بلوغش را رقم ميزند. زازي حالا ديگر همان زازي سابق نيست.
رمون کنو در رمان «زازي در مترو»، ضمن نقل ماجراي زازي و پرسهزنياش در پاريس، تصويري نقادانه و طنزآميز از گوشههايي از زندگي پاريسي و مردم پاريسِ پايان نيم? اول قرن بيستم ارائه ميدهد.
در بخشي از رمان «زازي در مترو» ميخوانيد: «مردم همچنان در حال ورّاجي بودند که زازي جيم شد. به اولين خيابان سمت راست پيچيد و بعد به خياباني در سمت چپ و همينطور ادامه داد تا به يکي از دروازههاي شهر رسيد. آسمانخراشهايي غولپيکر در خياباني باشکوه قد کشيده بودند و پيادهرو پر بود از غرفههاي دربوداغان و کروکثيف. جمعيت فشرده بود و همه در هم ميلوليدند. بادکنکفروشي الجزايري و چرخوفلکي اسبي آن وسط نتهاي خشنشان را به خورد مردم ميدادند. چند لحظه طول کشيد تا زازيِ شگفتزده متوجه شود کمي آنطرفتر، در پيادهرو، يک درواز? فرفورژ? باروکي قد علم کرده، آن هم با علامت مترو. فوراً منظر? خيابان را از ياد برد و به دروازه نزديک شد، درحاليکه دهانش از هيجان خشک شده بود. با گامهاي آهسته نرد? محافظ را دور زد تا بالأخره ورودي را پيدا کرد. ولي بسته بود. روي يک لوح سنگي مشکي با گچ چيزي نوشته شده بود که خواندنش براي زازي راحت بود: اعتصاب ادامه دارد. بوي براد? خشک آهن آرام از اعماق ورودي ممنوعه بالا آمد و زازي ناراحت زد زير گريه.
آنقدر از اين گريه لذت برد که رفت و روي يک نيمکت نشست تا با خيال راحت اشک بريزد. کمي بعد، غريبهاي کنارش نشست و باعث شد زازي غموغصهاش را فراموش کند. با کنجکاوي منتظر ماند تا ببيند غريبه چه حرفي براي گفتن دارد. از غريبه صدايي مردانه اما کمي زير خارج شد، با کلماتي که جملهاي سؤالي تشکيل ميداد، با اين مضمون: خب بچه جون، خيلي ناراحتي؟
در برابر اين سؤال احمقانه، زازي صداي گريهاش را بالا برد. آنقدر هقهق در سينهاش داشت که انگار فرصت نميشد همهاش را بيرون بريزد. غريبه پرسيد: يعني اينقدر ناراحتي؟
- بله آقا.
ديگر وقتش بود که ببيند اين عوضي چه ريختي است. زازي دستش را روي صورت خودش کشيد و باعث شد سيلاب اشکهايش به جوي گلآلود بدل شود، بعد به طرف مرد چرخيد. نميتوانست چيزي را که ميديد باور کند. مرد ظاهر عجيبي داشت: سبيل پرپشت سياه، کلاه دربي، يک چتر و دمپاييهاي گنده. صداي ريزي درون زازي ميگفت: نه! امکان ندارد، امکان ندارد، حتماً يک بازيگر قديمي است که پرسه ميزند، و بعد زد زير خنده.»
دربار? رمون کنو، نويسند? رمان «زازي در مترو»
رمون کنو (Raymond Queneau)، متولد 1903 و درگذشته به سال 1976، داستاننويس، شاعر، منتقد و ويراستار فرانسوي بود. او نويسندهاي شوخطبع با طنزي بدبينانه بود.
کنو نويسنده و شاعري بود که رياضي را وارد ادبيات کرد و از دورهاي بهبعد در آثارش محاسبات رياضي را به کار برد. او مدتي کوتاه هم عضو گروه سوررئاليستها بود. کنو در آثار داستانياش دست به تجربههايي خلاقانه زد و قواعد متعارف و مرسوم زبان و روايت را بههم ريخت.
از رمون کنو آثار داستاني، دفترهاي شعر و نيز آثار غيرداستاني گوناگوني منتشر شده است. از جمله آثار او ميتوان به رمانهاي «يکشنب? زندگي»، «گلهاي آبي»، «پرواز ايکار» و «ما هميشه با زنها خوب هستيم»، دفتر شعر «يکصد ميليارد شعر» و کتاب «تمرين در سبک» اشاره کرد.
دربار? ترجم? فارسي رمان «زازي در مترو»
رمان «زازي در مترو» با ترجمه و مقدم? مهسا خيراللهي در نشر ني منتشر شده است.
مهسا خيراللهي، متولد 1367 در اصفهان، مترجم و ويراستار ايراني است. او فارغالتحصيل رشت? زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه اصفهان است.
از ترجمههاي مهسا خيراللهي ميتوان به کتابهاي «يکشنب? زندگي»، «پسربچ? تخس» و «بهار 71» اشاره کرد.