خبر داغ
اولین وو
خاطره کردکریمی
برج
دسته بندی: ادبیات-انگلیس
| کد آیتم: |
1526101 |
| بارکد: |
9786225696082 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
254 |
| نوع جلد: |
گالینگور |
| قطع: |
رقعی |
رمان «خبر داغ» اثر اِوِلين وو
يک رمان کُميک، مفرح و مهيج در هجو دنياي سياست و درباب دنياي روزنامهنگاري و رقابتهاي خبرنگاران بر سرِ شکارِ داغترين اخبار. رمان «خبر داغ»، با عنوان اصلي Scoop، از نمونههاي موفق و ماندگار رمان طنزآميز است.
اِوِلين وو در رمان «خبر داغ» رقابتهاي دنياي مطبوعات و نيز عرص? سياست را دستماي? طنز قرار داده و موقعيتهاي کُميک بيبديلي خلق کرده است. اين رمان از رمانهاي تحسين شد? ژانر طنز است؛ رماني که نشري? «آبزرور» آن را در فهرست خود از صد رمان برتر هم? دورانها قرار داد و «نيويورک تايمز بوک ريويو» در وصف آن نوشت: «اِوِلين وو با اين رمان متر و معيار تازهاي براي طنزنويسان انگليسي معين کرد... خبر داغ لذتبخش و بهشدت خندهدار است و هر کس بايد نسخهاي از آن را داشته باشد.»
همچنين در نشري? «لندن ريويو آو بوکز» دربار? رمان «خبر داغ» آمده است: «حماقت در دنياي سياست و رقابت و هيجان براي مخابره و نمايش حماقت سياستمداران گاهي فاجعه ميآفريند، درست مثل آنچه در خبر داغ شاهدش هستيم.»
متن اصلي رمان «خبر داغ» اولين بار در سال 1938 منتشر شده است. اين رمان دستماي? اقتباسهاي تلويزيوني و راديويي هم قرار گرفته است.
مروري بر رمان «خبر داغ»
اِوِلين وو رمان «خبر داغ» را براساس تجربهاي که بهعنوان روزنامهنگار در حبشه داشته، نوشته است. او زماني که براي روزنام? «ديلي ميل» کار ميکرد، از طرف آن روزنامه، براي پوشش خبري حمل? قريبالوقوعِ بنيتو موسوليني به حبشه، به آنجا فرستاده شده بود. اين مأموريت، بخشي از مواد خام رمان «خبر داغ» را در اختيار اِوِلين وو قرار داد.
اِوِلين وو در رمان «خبر داغ» دنياي مطبوعات و عالم سياست را با نگاهي طنزآميز و نقادانه به تصوير کشيده است.
داستان رمان «خبر داغ» دربار? تلاش يک روزنامهدار و غول مطبوعاتي و صاحب روزنامهاي به نام «بَدويّت»، به نام لرد کوپر، براي پيش افتادن از رقيب خود، لرد زينک، در شکارِ اخبارِ داغ از جنگي قريبالوقوع در يک جمهوري آفريقايي خيالي، به نام اسماعيليه، است. لرد کوپر دنبال خبرنگاري خبره و کاردُرُست ميگردد که او را براي پوشش خبري جنگ در اسماعيليه به آنجا اعزام کند. او بالأخره چنين ميپندارد که خبرنگار آرماني خود را يافته است اما اين وسط اشتباهي، براثر يک تشابه اسمي، رخ ميدهد که همهچيز را در رمان «خبر داغ» به مضحکهاي بزرگ ميکشاند؛ مضحکهاي که هم مخاطبان اين رمان را ميخنداند و هم آنها را کنجکاو ميکند که ببينند اين مضحکه دستآخر قرار است به کجا بينجامد.
اِوِلين وو در رمان «خبر داغ» ما را با خود به پشت پرد? عالم سياست و مطبوعات ميبرد.
در بخشي از رمان «خبر داغ» ميخوانيد: «سرانجام آن لحظهي بزرگ فرا رسيد. مجلسگردان به سرعت برقوباد با کارکنانش به صحنه آمد و خبر بزرگش در سالن طنينانداز شد.
- سروران و اربابان من! لطفاً به احترام حضور افتخارآميز سِر ويسکانت کوپر، سکوت!
لرد کوپر ايستاد و سينهاش از تشويق حضار پرباد شد. با مسرت ديد که حتي پيشخدمتها هم مصرانه کف ميزنند. مثل هميشهي ايستادنش در اين مناسبتهاي مسرتبار، مشتهايش را زمين گذاشت، به جلو خم شد و منتظر سکوت ماند. منشياش بيخود و بيجهت مختصري با ميکروفون او ور رفت. سخنرانياش در دستهاي کاغذ ماشينشده جلو رويش بود. عمو تئودور چند تايي کلمهي تشويقآميز زمزمه کرد.
- روحيهات رو حفظ کن. اينقدري طول نميکشه.
- آقايان محترم! مردي در موقعيت من وظايفِ بسياري بر گردن دارد، برخي شاق و برخي مطبوع. اما وظيفهي بسيار مطبوعي است که امشب به همکاري خوشامد بگويم که هرچند...
چشم لرد کوپر روي کلمهي "جوانسال" ماند که مقابلش نمايان شد. تغييري داد و سخنرانياش را پي گرفت.
- ... تازه به خدمت روزنامههاي مگالوپوليتن درآمده، جوشي در شور کسبوکار بزرگ ما نهيده: بوتِ بَدويت.
عمو تئودور که کمي پيش از شش ساعت پيش به جمع کارکنان بدويت پيوسته بود، نيشش باز شد و کمکم نظرش نسبت به لرد کوپر برگشت. با خودش فکر کرد: لرد کوپر واقعاً آدم شهريِ نامعموليه.
با آمدن نام بوت، صداي تشويقي رعدآسا بلند شد و لرد کوپر، در انتظار فرو نشستنش، نگاهي خشکوجدي به صفحات مقابلش انداخت. مدتي بود که روزنامههايش هوادار شکل جديدي از آزمون رانندگي شده بودند. در اين آزمون، متقاضيِ گواهينامه توي خودروي غيرمتحرکي مينشست و فيلمي سينمايي جلوي چشمش به نمايش گذاشته ميشد از رانندگياي کابوسوار توي جادهاي پر از مانع. لرد کوپر بهشخصه اين وسيله را امتحان کرده بود و متن سخنراني مقابلش حالا حس مشابهي بهش ميداد. لرد کوپر نگاهش را از جملات درخشان پيش رويش برداشت و به مهمان افتخاري کناردستش انداخت (که توي آن لحظه بينياش را توي ليوان برندي فرو کرده بود و داشت خرناسکشان نفس ميگرفت). به خودش مسلط شد. ضيافت بايد ادامه مييافت.»
دربار? اِوِلين وو، نويسند? رمان «خبر داغ»
اِوِلين وو (Evelyn Waugh)، متولد 1903 و درگذشته به سال 1966، روزنامهنگار، داستاننويس، منتقد کتاب، زندگينامهنويس، طنزپرداز و سفرنامهنويس انگليسي بود. از او بهعنوان يکي از نثرنويسان بزرگ و صاحبسبک در زبان انگليسي ياد ميشود.
از آثار اِوِلين وو ميتوان به رمانهاي «مشتي غبار»، «زوال و سقوط» و «باري ديگر، برايدزهِد» اشاره کرد.
دربار? ترجم? فارسي رمان «خبر داغ»
رمان «خبر داغ» با ترجم? خاطره کردکريمي، همراه با پيشگفتاري کوتاه در معرفي اِوِلين وو و اين رمان، در نشر برج منتشر شده است.
خاطره کردکريمي، متولد 1369 در تهران، مترجم ايراني است. او دانشآموخت? رشت? فيزيک در دانشگاه الزهرا است و علاوه بر ترجم? کتابهاي مختلف، همکاري با نشريات گوناگون را نيز در کارنام? کاري خود دارد.
از ترجمههاي خاطره کردکريمي ميتوان به کتابهاي «حرف بزن، خاطره»، «خانم سنگ صبور»، «البته که عصباني هستم»، «خاطرات يک آدمکش»، «تاريخچهي تراکتورها به اوکرايني»، «هيولاي يخي»، «خان? سبزِ شيشهاي»، «وقتي آنقدري که بايد هم را زجر دادهايم: دوازده وارياسيون براساس "پاملا"ي ساموئل ريچاردسون» و «اتاقِ روشني که روزش ميخوانند» اشاره کرد.