برج بابل: اول خیابون قنات
محمد چرم شیر
چشمه
دسته بندی: داستان-ایرانی
| کد آیتم: |
1995505 |
| بارکد: |
9786220113140 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
3 |
| تعداد صفحات: |
74 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
پالتوئی |
معرفي رمان اول خيابون قنات
بازي طنازان? قصه و حقيقت. اول خيابون قنات يک رمان کوتاه است از محمد چرمشير که او را بيشتر با نمايشنامههايش ميشناسيم. چرمشير اما در داستاننويسي هم دستي دارد و کتاب اول خيابون قنات اثري داستانيست که از او منتشر شده است.
دربار? رمان اول خيابون قنات
حرفي از دهاني درميآيد و قصه ميشود. روايت داستان اول خيابون قنات اينگونه آغاز ميشود و پيش ميرود و چون کلافي گشوده ميشود و حرف از پشت حرف از دهانها درميآيد و هر حرفي تکهاي از قصه را ميسازد.
رمان اول خيابون قنات به روايتي يکنفس ميماند که هر بخش آن را گويي راوياي روايت ميکند و هر راوي از جايي رشت? روايت را بهدست ديگري ميدهد اما قصه در عين اين چندروايتي بودنش پيوسته است و گسيخته نميشود، گرچه شکافي در پس پشت اين روايتِ پيوسته هست؛ شکافي پرسشبرانگيز که ما را به وادي ترديد در آنچه حقيقت تصور ميشود مياندازد و حقيقت را بهمثابه يک بازي متني به نمايش ميگذارد.
محمد چرمشير که يکي از تخصصهايش استفاده از زبان محاوره است در کتاب اول خيابون قنات نيز اين زبان را براي روايت داستان انتخاب کرده است. داستان به زبان محاوره و با لهج? پايينشهري روايت ميشود.
از ديگر ويژگيهاي رمان اول خيابون قنات، طنزيست که در اين رمان کوتاه وجود دارد؛ طنزي که خود يکي از عوامل به بازي گرفته شدن حقيقت است.
کتاب اول خيابون قنات در نشر چشمه منتشر شده است.
بخشي از رمان اول خيابون قنات
«دومادسوميِ همساي? حاجآقا کمال دريجاني، آقازادهکوچيک? اخوي مرحوم آقااَندرآبي، عمهزاد? شُلهپزِ دکون آقامرتضي عنبرچين، نومز? همشير? رفيقشيشِ آقاغضنفر جانسوز، داييناتنيِ همريشِ تونتاب حموم حاجآقا قيدي، دومادِ صبيهبزرگ? فراش مدرس? پسرون? آفاق، همولايتي چونهگيرِ نونبَربَري سرِ گذر اَخوين اُخوت، هفتتايي، صبحجمعهاي، آفتابنزده، پا شدن، دُمبهدُمِ هم، عَنرعَنر، پياده برن سر خاک اون مرحوم خدابيامرز. واسه خاطر چي؟ واسه خاطر اينکه نوهعموي والد? آقافرجي، يهکاره، ميون حلواپزون مرحوم خدابيامرز، پرسوجو کرده از مظن? زعفرون قائنات پيش عيال اخوي کبابپز دکون آقامظفر خوشصولت. عيال دوم باباي پارکابي احمدآقا مفتون هم که اونجا سروگوش آب ميداده حرف نوهعموي والد? آقافرجي رو طعنه برداشته رو به آقازاده کوچيک? محمودآقا بزاز واسه خاطر قضي? جَلد کردن کفترهاي آقارضي کاسهفروش. آب دستش بوده نبوده گذوشته و رفته نشسته، همين لفظ رو اومده وسط مجلس ختم زنونه، صبي? خالهتني مرحوم هم که شکار بوده از لافِ جاري عيال حسنآقا علاف سر قضي? ختم آقادواني، يهباره، نه گذوشته، نه برداشته، هِقه زده ميون سوز و بيريز اونهمه لچکبهسر که مرحوم خدابيامرز بيکسوکار بود، بيکسوکار هم از دنيا رفت. والد? عيال آقاموسي قصاب که حرف رو به خودش گرفته بابت قضي? خريدن قاليچه خِرسَک از آقامرادي،يهکاره، بُراق شده تو روي اخوي آقامساوات که بيکسوکار کجا بود با اينهمه اکره و نکره که ما داريم تو اين محل. آقابزرگِ عيال محمود خُنچهکِش که اين رو ميشنفه، ميافته دوره واسه خاطرجمع کردن اکره و نکره که بگه بيکسوکار نبوده اون مرحوم خدابيامرز. خود محمود خُنچهکِش به همساي? اونوريشون گفته آقابزرگِ عيالش سر يه قضي? ديگه دوره افتاده، وگرنه چشم ديدن اون مرحوم خدابيامرز رو نداشته. همساي? اونوري به همساي? دوتا در اونورتر گفته بدجوري تلو ميخورده محمود خُنچهکِش وقتي ميرفته دم خون? احمدخراطاينها. همين ميشه که صبحجمعهاي، اين هفت نفر اکره و نکره راهي ميشن سر خاک اون مرحوم خدابيامرز.»
دربار? محمد چرمشير، نويسند? رمان اول خيابون قنات
محمد چرمشير، متولد 1339 در تهران، مدرس تئاتر، نمايشنامهنويس و دراماتورژ ايراني است. چرمشير داراي ليسانس ادبيات نمايشي از دانشکد? هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است. او علاوه بر نمايشنامههاي بيشمار، فيلمنامه و داستان نيز نوشته و مقالاتي را هم در نشريات مختلف منتشر کرده است.
از نمايشنامههاي محمد چرمشير ميتوان به «خوابنامه»، «با دهانبند سکوت»، «بودن يا نبودن»، «قهو? قجري» و «در مصر برف نميبارد» اشاره کرد.
رمان اول خيابون قنات براي چه مخاطباني مناسب است؟
خواندن کتاب اول خيابون قنات را به هم? علاقهمندان ادبيات داستاني، خصوصاً علاقهمندان داستان معاصر ايراني، پيشنهاد ميکنيم.