گاهی برای دیدن چشم ها را باید بست
افسانه نیک پور
سخن
دسته بندی: داستان-ایرانی
| کد آیتم: |
8358 |
| بارکد: |
9789643729417 |
| سال انتشار: |
1398 |
| نوبت چاپ: |
4 |
| تعداد صفحات: |
366 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
گاهي براي ديدن چشمها را بايد بست
ورقخوردنِ دفترهاي کهنه و کشف حقايقي تازه. افسانه نيکپور در رمان «گاهي براي ديدن چشمها را بايد بست» داستان دو زن، به نامهاي پريسا و پريا، از دو طبقه اجتماعي متفاوت، را روايت ميکند که پس از سالها به طور اتفاقي دوباره يکديگر را ميبينند. آنها همبازيهاي بچگي بودهاند؛ اما پريسا هميشه بايد به خواست پريا عمل ميکرده، چون دختر کارگر خانه پريا بوده است. پريسا ناکاميهاي زندگياش را تقصير خانواده پريا ميداند و حالا که باز با پريا روبهرو شده، خاطرات تلخ گذشته را به ياد ميآورد. اما با ديدن دوباره پريا حقايق تازهاي بر پريسا فاش ميشود. در بخشي از اين رمان ميخوانيد: «هنوز آمادگي اين رويارويي رو در خودم نميديدم. هنوز اوني که بايد ميشدم نشده بودم، چون همه اين سالها دلم ميخواست وقتي دوباره ببينمش که بتونم به راحتي لبخندي بزنم، دستي تکون بدم و بگم آه... اين تويي! ولي در حالي ديدمش که اگر هم يادم مياومد، امکاني براي لبخند زدن و دست تکون دادن نبود. چندين کيسه خريد بهم آويزون بود و هنوز کيف پول باز موندهم توي دستم بود که پريا روي سرم پريد.
با صدايي که انگار من اون طرف خيابون ايستاده باشم بهم گفت بايد حدس ميزدم اينجور جاها ميتونم پيدات کنم! گفت اصلاً عوض نشدم و با يک نگاه منو شناخت. نميخواستم به اين فکر کنم که چرا بايد حدس ميزده ميتونه منو توي ميدون تجريش پيدا کنه و ترجيح ميدادم بهم بگه چقدر عوض شدي... به سختي شناختمت!»
«گاهي براي ديدن چشمها را بايد بست» در انتشارات سخن منتشر شده است.
درباره نويسنده: افسانه نيکپور (- 1348)، داستاننويس ايراني.
رتبه گودريدز: 2/67 از 5.