مارمولک سیاه

مارمولک سیاه
رمانی پلیسی درباره یک آدم‌ربایی. ادوگاوا رانپو، که او را پدر ادبیات پلیسی ژاپن لقب داده‌اند، در رمان «مارمولک سیاه» داستان ربوده‌شدن دختر یک سرمایه‌دار ژاپنی به دست شخصی ملقب به مارمولک سیاه را روایت می‌کند. مارمولک سیاه دختر را ربوده است و پدر او را تهدید می‌کند که اگر سلامتِ دخترش را می‌خواهد باید جواهری بسیار گرانبها را به او برساند. جان دختر در خطر است و پدر او برای نجاتش به کمک زبردست‌ترین کارآگاه ژاپن نیازمند است. رمان «مارمولک سیاه» دستمایه اقتباس سینمایی هم بوده است. رمان از همان آغاز این گونه ما را وارد دنیای خلافکاران در محله‌ای بدنام می‌کند: «شبِ کریسمس بود، شبی که حتی در کشور ما هم هزاران بوقلمون سر بریده می‌شود.
در محله گ، پررونق‌ترین محله پایتخت، رنگین‌کمانی از چراغ‌های نئونی ظلمت شب را می‌شکافت و هزاران رهگذر را که در خیابان‌ها پرسه می‌زدند، به الوان گوناگون منور می‌کرد. در چند قدمیِ آنجا، محله‌های مشکوک شهر در کوچه‌پس‌کوچه‌های دورافتاده گسترده می‌شدند.
ساعت یازده شب، محله خالی و خلوت بود، وضعیتی ناگوار و نومیدکننده برای شبگردها، اما دنیای خلافکاران در پشت محله، مملو از جوانانِ لذت‌طلبی بود که همچنان تا ساعت دو یا سه بامداد، در سایه ساختمان‌های مرتفع با پنجره‌های بسته، در هم می‌لولیدند.
در آن شبِ کریسمس، حوالی ساعت یک صبح، توی یکی از خانه‌های آن محله بدنام که از بیرون غیرمسکونی به نظر می‌رسید، گردهمایی شبانه عجیب‌وغریبی به اوج خود می‌رسید...»
«مارمولک سیاه» با ترجمه محمود گودرزی در نشر چترنگ منتشر شده است.
درباره نویسنده: ادوگاوا رانپو (1965 – 1894)، داستان‌نویس و منتقد ژاپنی.