دختر مغول

دختر مغول
ماجرای سفری که آسان آغاز می‌شود، اما در نهایت تبدیل به ماجراهایی خطرناک شده که رعب‌آور و وحشت آفرین است. همزمان با جنگ‌های داخلی مغول و در حالیکه امپراتوری بزرگ مغول اقتدارش را از دست داده و در حال فروپاشی است. دو مرد با شخصیت‌هایی متفاوت و دیدگاههایی خلاف یکدیگر در مسیر جاده ابریشم همسفر سرزمین‌های ناشناخته می‌شوند. «ویلهلم‌ آگسبورگی‌» راهب‌ فرقه‌ دومنیکن‌ و «ژوسران‌ سارازینی»‌ شوالیه‌ فرقه‌ دلاوران‌ معبد، دو همسفر داستان هستند. آنها در شهر سمرقند با دختری به نام «خوتلون» آشنا می‌شوند. دختر فرزند یکی از خانهای بزرگ مغول است، او مهارت شکار دارد و سوارکاری زبده است. علاوه بر همه اینها او به پیشگویی در طایفه‌اش مشهور است و دستی در شفابخشی هم دارد. جسارت و قدرت و عزت نفس بسیار «خوتلون» در دو مرد احساس‌هایی جداگانه و متضاد ایجاد می‌کند. ویلهم نفرت و ترس از دختر را درون خود حس می‌کند و سارازینی شیفتگی و احترام بسیار را، بنابراین سعی می‌کند دختر را فراموش کند اما در نهایت چاره‌ای نیست جز ...
در بخشی از کتاب« دختر مغول» آمده است:
«پدر خواستگار جدیدی برایش یافته بود. این خواستگار پسرِ خانی بود که در شمالِ دریاچه بالخاش حکومت می‌کرد. پدرِ خوتلون نه تنها حق داشت این جوان را به عنوان داماد آینده‌اش نامزد کند، بلکه خوتلون می‌دانست که این انتخابِ پدر از نظر سیاسی هم زیرکانه و دوراندیشانه است. اما خوتلون یک دختر مغول بود و حق داشت چنین خواستگاری را نپذیرد. کاری که در گذشته هم بارها کرده بود.» داستان «دختر مغول» توسط «جواد سید اشرف» به فارسی برگردانده شده است.
درباره نویسنده: کالین فالکنر، صاحب اثر «مفتش و راهبه»
رتبه گودریدز: 4 از 5