رضا امیرخانی دربارهی کتاب ارمیا گفتهاست: «هیچ وقت سعی نکردم نویسنده شوم. وقتی شروع کردم به نوشتن ارمیا هنوز فرق بین داستان کوتاه و رمان و داستان بلند را نمیدانستم. به زحمت فرق شعر و داستان را میدانستم. اما احساس میکردم باید این قصه را نوشت. فقط چنین فشاری بود. فکر میکنم محتوا بیشتر به ما فشار آورد. به نظر من ;چگونه نوشتن کاری است که آدم به مرور زمان حتما یاد میگیرد. اما ;چه نوشتن; سوال اصلی است. همیشه از;چه نوشتن; است که یک نویسنده کم میآورد»…
در جایی از کتاب ارمیا میخوانید
مصطفا کتاب را بست، عینکش را در آورد و آن را با دستمالی که در میان لباسهای خاکیاش به طرز عجیبی تمیز مانده ود، پاک کرد. یکی از شیشههای عینک لق شده بود. آرام گفت:
– موجی شده.
و بعد باز هم بیاختیار نگاهش ارمیا را و نمازش را به عینک ترجیح داد…
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 304 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک