دیوانه بازی

ديوانه‌بازي
داستاني در ستايش ديوانگي و رهايي و گريزپايي. کريستين بوبَن در رمان کوتاه ديوانه‌بازي داستان دختري گريزپا و بي‌قرار را روايت مي‌کند که در سيرک بزرگ شده است. دختر که خود راوي اين داستان است مدام در کار گريز است و خانواده همواره به دنبال او. ديوانه‌بازي داستاني شاعرانه و سيرک‌وار است در باب گشتن‌ها و چرخ‌خوردن‌ها و پرسه‌زدن‌ها. داستاني درباره آدمي که نمي‌تواند جايي بند شود و مثل مردم عادي زندگي کند. او از چارچوبها و قيد و بندها گريزان است و حتي وقتي که عاشق مي‌شود و با عشق ازدواج مي‌کند باز بعد از مدتي از زندگي زناشويي دلزده مي‌شود و احساس مي‌کند آزادي و تنهايي و انزوايش از او گرفته شده است. رمان با خاطره‌اي غريب از دوران کودکي راوي در سيرک آغاز مي‌شود؛ از نقلِ شبي که دخترک در قفس گرگِ سيرک و در آغوش او به خواب رفته بوده است. نقل دوستي دختربچه با گرگ آغازي است براي ورود به جهان آدمي که مثل ديگران نيست و دنيايي متفاوت با دنياي آدمهاي معمولي و عادي دارد. در بخشي از اين رمان مي‌خوانيد: «بين هشت تا ده‌سالگي با دقت و وسواس به حرفه گريزپايي‌ام ادامه مي‌دهم. کاراوان حرکت نمي‌کند، مگر اين‌که مطمئن شوند من در آن حضور دارم. بقيه بچه‌ها مأموريت دارند مراقب من باشند. اين بازي را دوست دارم. به زندگي شبيه است. حتي خود زندگي است: پديدار و ناپديد شدن.»
رمان ديوانه‌بازي با ترجمه پرويز شهدي در نشر چشمه منتشر شده است.
درباره نويسنده: کريستين بوبَن (- 1951)، نويسنده و شاعر فرانسوي.
رتبه گودريدز: 3/75 از 5.