یادداشت های کتابفروش
Bookstore notes
جلال برجس
معانی شعبانی
ثالث
دسته بندی: ادبیات-عرب
| کد آیتم: |
1522087 |
| بارکد: |
9786004057431 |
| سال انتشار: |
1403 |
| نوبت چاپ: |
4 |
| تعداد صفحات: |
370 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «يادداشتهاي کتابفروش» نوشته جلال برجس
دفاتر الوراق
ناکامي و شکست، فقر، خشم، زوال و دگرگوني انسانها در حال و هوايي تاريخي از جمله مواردي هستند که در داستان کتاب «يادداشتهاي کتابفروش» نوشته جلال برجس به تصوير کشيده شدهاند. «يادداشتهاي کتابفروش» از درون و ذهن شخصي برخاسته است که خودش هم کتابخوان است و هم فروشندهي کتاب. در سرتاسر دنيا، داستانهاي بسياري براساس خاطرات کتابفروشان و اهالي مطالعه تاکنون نوشته شده است. داستانهايي که از لذت کتابخواني عاشقان کتاب سخن ميگويند، تعداد اين نوع داستانها هم در ادبيات دنيا کم نيستند. داستان «يادداشتهاي کتابفروش» هم با جهاني گسترده از شخصيتها و قهرماناني در ادبيات عرب حرف ميزند که براي خواننده جذابيت دارد. برجس در داستانش پيوندي ميان قصههاي کتاب برقرار کرده است و وضعيت جامعه و جهل و ناآگاهي افراد را گوشزد ميکند. همچنين داستان با بيان شاهکارهاي دنيا، از دلِ شخصيتهاي ديگر رمانها ميکوشد؛ تا ديدگاهي دربار? فقر و بيکاري، نژادپرستي و فقدان فرهنگ و ديگر معضلات امروزي را به مخاطب نشان دهد. شخصيت رمان با وضعيتي بغرنج، نمونهاي از زوال اخلاقي و انسانيت رو به افول را در جهاني واپسگرا به مخاطبش ارائه ميکند.
ناگفته نماند: کتاب «يادداشتهاي کتابفروش» سال 2021 جايز? بوکر عربي که مهمترين جايزه ادبي در ادبيات عرب است را دريافت کرده است.
درباره کتاب «يادداشتهاي کتابفروش»
داستان درباره ابراهيم الوراق است که بين سالهاي 1947 تا 2019 در اردن و مسکو روايت ميشود. او کتابفروشي است که مدام شاهکارهاي ادبي دنيا را ميخواند و گاهي هم آنها را ميفروشد. او يک کتابخوان حرفهاي است که دک? کتابفروشياش را از دست ميدهد و به بيماري اسکيزوفرني مبتلا ميشود. ابراهيم از نداي درونش ترس خورده است و داراي دو شخصيت ميشود. در همان دوران مادرش فوت ميکند و برادرش هم بهدنبال آرزوهايش به اروپا مهاجرت ميکند. ابراهيم با دو شخصيت در مسير داستان پيش ميرود تا ما را متوجه رنج و سختياش کند. کشمکش بين اين دو شخصيت همراه با فقر و خشونت و ديگر مسائل زندگي از او آدم ديگري ميسازد و...
در بخشي از داستان «يادداشتهاي کتابفروش» ميخوانيم:
وقتي که بهرغم خستگي چند روزهام، پاي پياده از بيمارستان به کوه الجوفه برميگشتم، حرفي که دکتر به من زده بود، بيوقفه توي گوشم تکرار ميشد: «بايد به روانپزشک مراجعه کني.» ديگر شکمم متورم نبود و صدا هم قطع شده بود، اما نگراني مثل شمشيري برنده هر آنچه را که ممکن بود متوقفش کند از بين ميبرد.
آن روز بيشتر از هر وقت ديگري احساس کردم به پدرم نياز دارم. ترسيده بودم و دوست داشتم به آغوشش پناه ببرم و گريه کنم. گرچه قبلا هيچوقت حتي يکبار هم اين کار را نکرده بودم. هيچوقت پيش نيامده بود که پدرم مرا بغل کند يا مانند ديگر پدرها دستي به سرم بکشد. با اينکه آدم با محبتي هم بود. من اين مهر و محبت را مثل کسي که از گوشهاي تاريک او را زير نظر گرفته باشد در او حس کرده بودم. آنچه در وجود او بود بيرحمي و سنگدلي نبود، بلکه چيزي بود که تا همين الان هم برايم مبهم مانده. حسي که بعد از رفتنمان به آنان وقتي که به رغم ميلم و به اجبار روستايمان را ترک کرديم بيشتر شد. هنوز هم آن شب را خوب به ياد دارم. شبي که به خانه برگشت. يکي از شبهاي تابستان 1980 اوضاع خانهمان به هم ريخت. شبي بود که از روستايمان فقط سوسوي پريدهرنگ فانوسها به چشم ميخورد و پارس سگهاي ترسيده به گوش ميرسيد. من و برادرم عاهد در رختخوابهايمان بوديم و مادرم براي بار هزارم داستان «ننهغوله و کوتوله» را برايمان تعريف ميکرد. صداي در را به همراه صداي کسي که داد ميزد: «جادالله برگشته» شنيديم. مادرم از جا پريد و صورت پدرم نمايان شد. ريشش بلند شده بود و لبخند صورتش را ترک کرده بود. نوري که عادت داشتيم توي پيشانياش ببينيم خاموش شده بود. من و عاهد به مادرم که غرق در گريه، پدرم را در آغوش کشيده بود نگاه ميکرديم. جزئيات چهر? پدرم از يادم نميرود. از بالاي شان? مادرم با چشماني بيفروغ به ما نگاه ميکرد. با صورتي خسته ما را بغل کرد و در وجودش چيز تازهاي احساس کردم. چيزي شبيه ترکي نشسته بر دل آينه. لجوجانه در برابر گريه مقاومت ميکرد...
درباره نويسنده کتاب «يادداشتهاي کتابفروش»
جلال برجس يا جلال بارگاس شاعر، نويسنده و روزنامهنگار اردني است که در سال 1970 به دنيا آمد.
جلال برجس تاکنون دو مجموعه شعر با عناوين «مانند هر شاخه درختي» و «ماه بدون منزل» را منتشر کرده است. همچنين يک مجموعه داستان کوتاه با عنوان «الزالزل» و نيز چهار رمان که عبارتند از: «گيوتين خوابديده»، «مارهاي آتش»، «زنهاي حواس پنجگانه.» رمانهاي او به ترتيب در سالهاي 2013، 2015 و 2017 منتشر شدهاند.
درباره ترجمه فارسي کتاب «يادداشتهاي کتابفروش»
عنوان اصلي کتاب «دفاتر الوراق» نام دارد.
کتاب «يادداشتهاي کتابفروش» توسط معاني شعباني به فارسي برگردانده شده است. نشر ثالث چاپ و نشر کتاب را براي دوستداران مطالعه به عهده داشته است.
رتبه کتاب «يادداشتهاي کتابفروش» در گودريدز: 4 از 5