مارادونا
نویسنده: گیم بالاگه
مترجم: عادل فردوسی پور ، علی شهروز
ناشر: چشمه
دسته بندی: ورزش
1,683,000 ریال
كتاب «مارادونا» نوشتهی گیِم بالاگه
کتاب مارادونا دربارهی تمام جوانب و ناگفتههای زندگی مارادونا است. دربارهی مارادونا مطالب و مقالات زیادی نوشته شده و احتمالاً نوشته خواهد شد، اما گیم بالاگه نویسنده و روزنامهنگار سرشناس اسپانیایی در این کتاب چهرهای دیگر از مارادونا را به نمایش گذاشته است. او نورِ قلمش را بر زوایای تاریک و کمتر دیده شده این شورشی ِ خستگیناپذیر تابانده و ما را همراه مردی کرده است که نامش هرگز از ذهنِ تاریخ پاک نخواهد شد.
کتاب مارادونا را عادل فردوسیپور و علی شهروز ترجمه کردهاند و این کتاب توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
داستان مارادونا، داستان عجیبی است. یکی از عجیبترین داستانهایی که دربارهی ورزشکاران قرن وجود دارد، داستانی مملو از اشکها و لبخندها... مارادونا در کنار چهرهی فوتبالی، یک چهرهی کاملاً سیاسی هم دارد. او بهشدت به رهبران کمونیست آمریکای لاتین علاقهمند بود. جایی که هوگو چاوز، رهبر فقید ونزوئلا و همچنین فیدل کاسترو و برادرش، رهبران کوبای امروز و قدیم، پیکاندار مبارزه با استعمار ایالات متحده در این منطقه از جهان بهشمار میروند. او زمانی که در کوبا تحت درمان بود با فیدل کاسترو، رهبر کوبا، دوست شد. مارادونا همچنین از هواداران هوگو چاوز، رئیسجمهور ونزوئلا، بود. در سال2007 او با حضور در برنامهی هفتگی تلویزیونی چاوز فراتر گفت: «من از هر چه از آمریکا میآید متنفرم. با تمام توان از آن متنفرم». کمتر فوتبالیست یا ورزشکاری را در دنیا سراغ داریم که در اوج معروفیت، به چنین رفتارهای ضدجنگ و ضدسیاستهای استعماری آمریکا بهطور علنی اقدام کند.
دیهگو آرماندو مارادونا؛ خداوند ابدی دنیای فوتبال و شورشیِ فراموشنشدنی همعصر ماست. مردی که با حضور ِجنگجویانه، با ابهت بیرقیباش در زمین چمن، میلیونها نفر را برای همیشه عاشق فوتبال کرد و با تکلهای حیرتانگیز و گلهای تکرارنشدنیاش، قلبهای هواداران فوتبال جهان را بارها به تپش انداخت.
دیهگو مارادونای آرژانتینی متولد 1960 در شهر لانوس از استان بوئنوس آیرس بود. تصویری که بالاگه در کتاب خود از این اسطورهی فراموشنشدنی ترسیم میکند، تصویر پسر بچهای هشت ساله است که در کوچهپسکوچههای لانوس با پاهای نه چندان کشیدهاش و یک توپ زهوار در رفته، زیباترین حرکات تکنیکی را به نمایش میگذارد، نمایشی که در کنار نشان دادن استعداد بینظیرش نمایانگر تلاش و جنگجویی او برای بقای خانوادهاش بود. دیهگو در خانوادهای فقیر متولد شده بود و همین موضوع باعث میشد تمام توانش را برای زندهماندن و بهتر زندگی کردن به کار گیرد.
با ورود او به تیم بوکا جونیورز اولین فرصتِ حرفهای برای دیده شدنش آغاز شد. او مسیر فوتبال را با پیوستن به بارسلونا ادامه داد و اولین طعم قهرمانی را با بارسلونا در جام حذفی اسپانیا چشید.
اما این اعجوبهی ریزنقش که هر بار حضورش در میانِ زمین چمن ولولهای بهپا میکرد؛ در عین حال از بسیاری از قواعد فراری بود و گویی همیشه در حال قانونشکنی!
مارادونا در بازیهای متعدد اخطار میگرفت، از زمین و تیم بیرون گذاشته میشد، اما تاثیر او در بیرون زمین هم دستِ کمی از تاثیرش در زمین نداشت.
مارادونا شاید سیاسیترین بازیکن تاریخ فوتبال باشد، او به شدت با سیاستهای آمریکا مخالف بود و گفته بود که از آمریکا متنفر است و در مقابل از طرفداران پروپاقرص حکومتهای کمونیستی آمریکای لاتین مثل کوبا و ونزوئلا بود. دوستیِ او با فیدل کاسترو و علاقهاش به چاوز و درنهایت چگوارا از او چهرهای چپگرا میساخت.
بخشهایی از کتاب «مارادونا»
«نابغه! نابغه! نابغه! تا.. تا.. تا.. گل! گل! گریهام گرفته، یا عیسی مسیح! زنده باد فوتبال! عجب گلی! دیهگوووووو، مارادووووونا!
من رو ببخشید گریهم گرفته. مارادونا یک حرکت به یادموندنی، بهترین صحنهی تاریخ فوتبال، بادبادک کوچک آسمانی. تو از کدوم سیاره اومدی؟ این همه انگلیسی رو تو مسیر دروازه چال کردی، کشور رو متحد کردی، همه برای آرژانتین فریاد میزنند.
_ بادبادک کوچک؟
از زمانی که مارادونا توپ را از انریکه گرفت، ده ثانیه گذشته بود. مارادونا از جا جهید و به سمت پرچم کرنر دوید تا خوشحالیهای جنونآمیز در ورزشگاه آزتک را رهبری کند.
هرگز برای این حرکاتش از قبل برنامهریزی نمیکرد. شور و حرارت حرف آخر را میزد، او همیشه تلاش میکرد درون زمین تا جایی که میتواند خودش باشد. از نظر او، برای هر گل باید طوری احساسات به خرج میدادید که انگار آخرین گلتان است.»
اما چگونه میتوان علیه هر نظم مستقری شورش کرد و حتی در لحظهی شکست هم فاتح بود؟ از کوچهها و گذرهای بوینس آیرس تا قلههای آزتک مکزیکوسیتی، همه و همه، برای او میدان نبرد بودند؛ او، دیهگو، خداوند ابدی فوتبال، با نام کامل دیهگو آرماندو مارادونا، زادهی شهر لانوس در استان بوینس آیرس آرژانتین، فوتبال بازی نمیکرد، بهواقع بازیکردن برایش معنایی نداشت؛ او میجنگید، همچون فرماندهای که همچنان درحال مبارزه برای استقلال آرژانتین است و شاید هم برای اینکه جنگیدن تنها راه مردمیست که جز زنجیرهایشان، هیچچیزی برای ازدستدادن ندارند! مارادونا، موضوع و مبنای همهچیز بوده است: فیلمها، کتابها، نقاشیها، مجسمهها، پرفورمنسها، برنامههای تلویزیونی، مبارزههای سیاسی و حتی یک مذهب! مارادونا آخرین «انسان- خدا»یی بود که به شدت زمینی بود، ولی زندگی بر زمین را چندان دوست نداشت و به همین دلیل بود که با میل بیپایانش به خودویرانگری، خیلی خیلی زود به زندگی پشت کرد و رفت. کتاب «مارادونا» گزارش/ جستار/ زندگینامهی درخشان «گیم بالاگه» است، بر محور یک پسر عصیانگر که جایگاهش والاتر از خدای خدایان فوتبال بود؛ دیهگو خدای زندگی همهی آنهایی بود که از لذت زیستن محروم شده و فقط فوتبال برایشان باقی مانده بود. بالاگه همین خدای همهی تمردها و شوریدگیها را با دقتی مثالزدنی زیر ذرهبین آورده و با نثری که به شعر پهلو میزند، زندگی زیسته و نزیستهی مارادونا را برایمان روایت کرده و نشان داده چرا و چطور، جهان و مردمانش از افسون او رهایی ندارند.
مروری بر كتاب «مارادونا»
کتاب مارادونا بیوگرافی جدید و جذابِ یک نماد واقعی جهانی است که توسط نویسنده و روزنامهنگار مشهور فوتبال جهان، گیم بالاگه نوشته شده با ترجمهی عادل فردوسیپور در نشر چشمه منتشر شده است.
زندگینامهی استادانهی گیم بالاگه براساس مصاحبههای عمیق و داستانهای دست اول، رویکردی روانشناختی و جامعهشناختی به افسانهی مارادونا میدهد. این سفر اکتشافی، بالاگه را به آرژانتین، اسپانیا، ایتالیا و دبی میبرد. در طول راه، به این بحث میپردازد که چه چیزی چنین تحسینی را تقویت کرد و چگونه این ستایش باعث ایجاد شخصیتی خودویرانگر شد.
با این وجود حتی پس از مرگ نابهنگامش در سال 2020، مارادونا همچنان بیش از پیش به جذابیت خود ادامه میدهد و جایگاه او برای همیشه در ذهن تثبیت شده است.
مارادونا دربارهی مرگ میگوید: «اگر بمیرم، باز هم میخواهم متولد شوم و دوباره فوتبالیست شوم. باز هم میخواهم دیگو آرماندو مارادونا شوم. من کسی بودم که ملت را شاد کردم و همین برایم کافی است.»
گیم بالاگه داستان زندگی مارادونا را به عنوان مجموعهای از داستانها تعریف میکند که هیچ یک از آنها قبلاً به طور کامل بیان نشده بود. این سفر اکتشافی بالاگه را به آرژانتین، بارسلونا، ناپولی، سویا و در نهایت به دبی و مکزیک میبرد که مارادونا قهرمان اصلی این داستانهاست. برخی از این داستانها به اندازهی یک صفحه کوتاه، برخی طولانیتر، برخی با حکایتهای خندهدار و برخی سهمی از زندگی اوست و ما را از قارهای به قارهی دیگر و از باشگاهی به باشگاه دیگر میبرد.
در بیوگرافی جدید گیم بالاگه از مارادونا نکات جالب توجهی وجود دارد. گیم بالاگه در کتاب مارادونا چندین فصل را به جام جهانی 1986 اختصاص میدهد که مرحلهی یک چهارم نهایی به تنهایی سه فصل از کتاب را شامل میشود، اما تنها 9 صفحه به جام جهانی 1990 اختصاص مییابد. مارادونا یک تیم متوسط آرژانتین را تا فینال هدایت کرد. دوران مربیگری بینظیر او، که شامل دوران سرمربیگری آرژانتین در جام جهانی 2010 بود.
میتوان اینطور برداشت کرد که این کتاب ممکن است با عجله کامل شده باشد، اما با این وجود، کتاب مارادونا روایتی قانعکننده از یک زندگی واقعاً خارقالعاده را به تصویر میکشد.
دربارهی گیِم بالاگه، نویسندهی كتاب «مارادونا»
گیم بالاگه روزنامهنگار است؛ روزنامهنگاری که در فوتبال اسپانیا سرشناس است. او بهطور منظم در Sky Sports Revista de la Liga کار میکند. همزمان برای روزنامههای بریتانیایی هم مینویسد. هرچند در کتاب «مارادونا» نظیر روشی که سایمون کوپر در کتاب «فوتبال علیه دشمن» پیش گرفته، دوباره با تلفیقی از گزارشنویسی، خاطرهنگاری و روایت داستانی مواجه هستید. نمای معرف گیم بالاگه از مارادونا با شور و التهابی آغاز میشود که نوعی گذر از زندگی پرآشوب این چهرهی جنجالی فوتبال تا مرگ است. پسری اهل محلهای فقیرنشین با پدری که روزگاری برای سقف خانه دنبال حلبی میگشت! چهطور اما ناگهان تبدیل میشود به مارادونا؟ چهطور نردبان ترقی را بالا میرود؟ چه زمانی عصیان میکند؟ و کجاست که زیر حجم عصیان و شورش خود در اوج خستگی، روی تختخوابی نزدیک آشپزخانه، به خواب ابدی فرو میرود؟ روایت بالاگه در تازهترین ترجمهی عادل فردوسیپور، کمنظیر است. مارادونا چهطور شخصیتی بود؟ بالاگه در تمام زندگی این چهره سرک میکشد، تا پرترهای دقیق از او به ما نشان بدهد. شاید با خودتان تصور کنید كه بههرحال مارادونا را میشناسید، اما جالب است بدانید در این کتاب خاطراتی از زندگی او مطرح میشود که هیچ کجا (حتی در معروفترین فیلمهای مستند زندگیاش) ندیدهاید.
دربارهی ترجمهی فارسی کتاب «مارادونا»
كتاب مارادونا با ترجمهی مشترك عادل فردوسیپور و علی شهروز در نشر چشمه منتشر شده است. از عادل فردوسیپور (كارشناس و گزارشگر فوتبال و مجری برنامهی نود) و علی شهروز پیشتر نیز ترجمهی كتابهای «هنر شفاف اندیشیدن»، «پیگیر اخبار نباشید» و «هنر خوب زندگی كردن» در نشر چشمه منتشر شده بود. عادل فردوسیپور همچنین ترجمهی كتاب «فوتبال علیه دشمن» نوشتهی سایمون كوپر را در كارنامهاش دارد.
دسته بندی: | دانش |
موضوع اصلی: | سلامت |
موضوع فرعی: | ورزش |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 448 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک