ایرانیان فرهنگ و ادبیات عربی
نویسنده: عنایت الله فاتحی نژاد
ناشر: فرهنگ معاصر
دسته بندی: تاریخ ادبیات
3,740,000 ریال
كتاب «ایرانیان، فرهنگ و ادبیات عربی» نوشتهی عنایتالله فاتحینژاد به تحلیل و بررسی روابط کهن ایرانیان و عربها، قبل و بعد از اسلام پرداخته و تاثیر فرهنگ و تمدن ایران در تحولات ادبی و ارتقای سطح فرهنگی عربها و نیز نقش نویسندگان و شاعران و راویان ایرانی یا ایرانیتبار را در رشد و شکوفایی شعر و ادب عربی از آغاز تا عصر انحطاط مورد کاوش و بررسی قرار داده است.
ایرانیان و عربها از گذشتههای دور به سبب همجواری روابط نزدیكی با یكدیگر داشتهاند. این روابط پیش از اسلام تنها به تجارت و سیاست آن هم در سطحی نه چندان گسترده محدود میشد. زیرا تفاوتهای نژادی، فرهنگی، زبانی و دینی پیش از اسلام مانع ایجاد روابط تنگانگ میان این دو ملت شده بود. اما پس از سقوط امپراتوری ساسانی و گسترش اسلام در ایران، اشتراكات و ارتباطات ایرانیان با عربها در عرصههای مختلف از جمله دین، تاریخ، فرهنگ، زبان و ادبیات گسترش فراوان یافت.
سرزمین عربستان در میان دو امپراتوری بزرگ ایران و روم قرار داشت. یمن در جنوب و جنوب غربی عربستان مدتی در سیطرهی حبشیان قرار داشت تا اینكه در حدود 570 میلادی به دست ایرانیان افتاد و هنگام ظهور اسلام ایرانیان بر بخش بزرگی از جنوب عربستان حكمروایی داشتند و حاكمان آنجا از سوی پادشاهان ایران تعیین میشدند. در شمال شبهجزیرهی عربستان نیز دولت نیمهمستقل غسانیان قرار داشت كه دستنشاندهی دولت روم بود. شهرهای عمدهی آن بصری، پطرا، دمشق و تدمر تحتتاثیر تمدن روم از عمران و آبادی بسیاری برخوردار بود. آثار تاریخی بسیاری از آن روزگار در این شهرها باقیماندهی بقایای تمدن رومیان و بیانگر هنر معماری آنان در این نواحی به شمار میروند.
جغرافینگاران مسلمان شبهجزیرهی عربستان یا جزیرة العرب را پیش از اسلام شامل سرزمینهای حجاز، یمن، عمان، بحرین و سواحل جنوبی خلیج فارس از احسا تا عمان ذكر كردهاند. یاقوت حموی جزیرة العرب را به 5 بخش: نجد، حجاز، تهامه، یمن و عروض (شامل یمامه و بحرین) تقسیم كرده است (ذیل، جزیرة العرب) و یمن كه به نسبت از استقلال بیشتر برخوردار بوده تمامی سرزمینهای جنوبی شبهجزیرهی عربستان را در برمیگرفته است.
گرچه روابط میان ایران و عربها به دوران باستان و گذشتههای بسیار دور باز میگردد، آگاهی ما در این باره به علت كمبود منابع بسیار اندك است. امپراتوری هخامنشی پس از تسخیر بابل _ كه در دورهی ساسانی سرزمین سواد خوانده میشد _ سرزمینهای سوریه، فلسطین و فنیقیه را در 539 ق.م به تصرف درآورد. سپس در روزگار كمبوجیه (530_522 ق.م) مصر و بخشی از نواحی شمال آفریقا ضمیمهی قلمرو هخامنشیان شد و این نواحی به مدت یك قرن جزء متصرفات ایران محسوب میشد.
هردوت در تاریخ خود به گوشههایی از روابط ایرانیان و تازیان و پیماننامههایی كه میان آنان بسته شده، اشاره دارد از جمله پیمانی كه كمبوجیه پیش از حمله به مصر با لحینیان (نیای نبطیان) بست و بدین وسیله به یاری آنان توانست لشگریانش را از بیابانهای عربستان و حجاز عبور دهد و به مصر لشگركشی كند. از اوایل روزگار ساسانی كه بخش اعظم بینالنهرین (در منابع عربی: الجزیره) و شبهجزیرهی عربستان به تصرف ایرانیان درآمد؛ ارتباط ایرانیان با عربها بیش از پیش گسترش یافت. سیاست ساسانیان بر آن بود كه اولاً با حمایت از قبایل عرب نواحی عراق از نفوذ رومیان و دستنشاندگان ایشان یعنی غسانیان در این نواحی جلوگیری كنند و اقتدار سیاسی خود را در بینالنهرین و حجاز گسترش دهند. ثانیاً با تقویت شاهراه تجاری حیره _ مكه سیطرهی اقتصادی خود را در رقابت با رومیان بر نواحی غربی عربستان و حجاز تحكیم بخشند و احتمالاً در ادامهی همین سیاست بود كه انوشیروان سرزمینهای عمان و بحرین و یمامه تا طائف و سایر نواحی حجاز را كه پیش از این توسط حاكمان متعدد اداره میشد، یكپارچه ساخت و همه را به منذر بن ماء السماء سپرد.
_ مروری بر كتاب « ایرانیان، فرهنگ و ادبیات عربی»
چنانكه از گزارشهای منابع كهن عربی برمیآید از روزگار اردشیر بابكان، اعراب نواحی عراق و حجاز زیر سلطهی ایرانیان بودند و در زمان پادشاهی شاپور اول علاوه بر عراق و حجاز، بینالنهرین نیز به متصرفات ایرانیان افزوده شد. به روایت طبری امروالقیس بن بدء فرزند عمرو بن عدی كارگزار شاپور و هرمز اول در حیره، كه در كتیبه النماره از او بهعنوان شاه همهی اعراب یاد شده، دامنهی نفوذ خود را گسترش داد و سراسر عراق، حجاز و بینالنهرین را تحت سیطرهی خود درآورد و در روزگار انوشیروان قلمرو و منذر بن نعمان سرزمینهای عمان، بحرین، یمامه تا طائف و سایر نواحی حجاز را شامل میشد.
در اواخر سدهی 6 و اوایل سدهی 7 م خسرو پرویز در جنگ با رومیان، شام، فلسطین و مصر را به تصرفات خود افزود و دامنهی فرمانروایی خود را به حدود قلمرو ایران در روزگار هخامنشیان رساند. در روزگار ساسانیان اعراب نواحی عراق و بخشهایی از بینالنهرین و حجاز، تحت فرمان كارگزاران ایرانی و خراجگزار آنان بودند. چنان كه از برخی روایات برمیآید ایرانیان در مدینه و تهامه كارگزارانی داشتند كه جمعآوری مالیات آن نواحی بر عهدهی آنان بوده و این كارگزاران از سوی یكی از مقامهای دربار ساسانی كه ابن خردادبه از او بهعنوان «مرزبانالبادیه» یاد كرده، منصوب میشدهاند. برخی محققان معاصر مرزبانالبادیه را به احتمال همان اسپهبد نیمروز دانستهاند كه در روزگار انوشیروان همهی شبهجزیرهی عربستان از جمله سرزمینهای میان بحرین و عمان تا نجد و حجاز زیر نظر وی اداره میشده است. دولت ساسانی بر آن بود تا از قبایل عرب نواحی عراق با كمترین هزینه، بیشترین بهرهی سیاسی و نظامی را ببرد. این قبایل تامین امنیت راهها و حراست از كاروانهای تجاری ایرانیان را كه از طریق حجاز به یمن میرفتند، بر عهده داشتند. همچنین در جنگهای میان ایرانیان و رومیان به سپاهیان ایران یاری میرساندند. در مقابل، دولت ساسانی در برابر تهاجم غسانیان كه دستنشانده و تحتالحمایهی رومیان بودند، به دفاع از آنان برمیخاست و جهت امرار معاش زمینهایی به اقطاع در اختیار آنان میگذاشت و گاه آنان را از پرداخت مالیات معاف میداشت. با این حال گروهی از عربهای بادیهنشین كه در مجاورت مرزهای ایران منزلگاه داشتند، گاه به سبب تنگدستی و قحطسالی و بهویژه هنگامی كه دولت ساسانی دچار ضعف و تزلزل میشد، به شهرها و آبادیهای مرزی ایران یورش میبردند و به قتل و غارت مردم آن نواحی میپرداختند. چنان كه به روایت طبری، شاپور دوالاكتاف گروههایی از قبایل تمیم، بكر بن وائل را به كرمان كوچاند و تعدادی از بنیحنظله را در رمیلهی اهواز اسكان داد. از میان پادشاهان ساسانی شاید هیچكس بهاندازهی شاپور دوم با عربها به خشونت رفتار نكرده بود و از همین رو آنان را به هنگام اسارت درمیآورد یا سوراخ میكرد و همه را در یك رسن میكشید.
در «شاهنامه» نیز به این امر اشاره شده است:
عرابی ذوالاكتاف كردش لقب/ چو از مهره بگشاد كتف عرب
_ دربارهی عنایت الله فاتحی نژاد، نویسندهی كتاب « ایرانیان، فرهنگ و ادبیات عربی»
عنایت الله فاتحینژاد سال 1340 در طبس متولد شد. دورهی دبیرستان را در طبس و مشهد پشتسر گذاشت. پس از آن دورههای کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را در رشتهی زبان و ادبیات عرب به ترتیب در دانشگاههای علامه طباطبایی، دانشگاه تهران و واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تهران سپری کرد.
او هماکنون عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز است و پیش از آن در دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران تدریس کرده و از 1367 تاکنون مؤلف و ویراستار دایرةالمعارف بزرگ اسلامی میباشد. از وی تاکنون هفت اثر تألیف و ترجمه به چاپ رسیده که درآمدی بر مبانی ترجمه (با همکاری بابک فرزانه)، امهات المصادر العربیۀ، آیین ترجمه، رمان رادوبیس (نجیب محفوظ) و فرهنگ معاصر فارسی ـ عربی از جملهی آنهاست. وی حدود 90 مقاله نیز در زمینههای ادبیات عربی و فرهنگ تاریخ و تمدن اسلامی تألیف و منتشر کرده است، که اغلب آنها در زمینهی شرح زندگی و بررسی آثار و اشعار ادیبان عرب است. «ادبیات تطبیقی، نقد و بررسی» و «راههای تصوف فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی»، از دیگر مقالات اوست.
شرکت در سمینارهایی چون «سمینار زبان فارسی و نقد آثار ایرانشناسان روسی» (دانشگاه سنت پترزبورگ)، «سمینار شرقشناسی»، (دانشگاه قازان) و «کنگرهی ابن سکیت» (اهواز) و تدریس زبان فارسی برای استادان و دانشجویان دانشگاه قازان از جمله دیگر فعالیتهای علمی اوست.
فاتحینژاد، سال 1388 برای کتاب فرهنگ معاصر ( فارسی ـ عربی) که از سوی انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده بود، جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دریافت کرد.
_ دربارهی نشر کتاب « ایرانیان، فرهنگ و ادبیات عربی»
كتاب «ایرانیان، فرهنگ و ادبیات عربی» نوشتهی عنایتالله فاتحینژاد در 544 صفحه و از سوی انتشارات فرهنگ معاصر (ناشر كتابهای مرجع) به چاپ رسیده است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | نظریه و نقد ادبی |
موضوع فرعی: | تاریخ ادبیات |
زبان: | فارسی |
قطع: | وزیری |
نوع جلد: | گالینگور |
تعداد صفحه: | 534 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک