آخرش هم هیچ
Alles umsonst: Roman
والتر کمپوسکی
ستاره نوتاج
ققنوس
دسته بندی: ادبیات-آلمان
| کد آیتم: |
1525268 |
| بارکد: |
9786220404576 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
392 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
کتاب «آخرش هم هيچ» نوشت? والتر کمپوسکي
يک رمان تاريخي دربار? جنگ جهاني دوم و اشغال پروس شرقي بهدست ارتش سرخ. کتاب «آخرش هم هيچ»، با عنوان اصلي Alles umsonst، رماني است که در آن، از خلال روايت سرگذشت خانوادهاي ثروتمند و مرفه در پروس شرقي، تصويري از اواخر دوران جنگ جهاني دوم و بحرانهاي برآمده از اين جنگ و موقعيتهاي دشوار انساني ارائه ميشود.
والتر کمپوسکي در کتاب «آخرش هم هيچ» انسانهايي را به تصوير ميکشد که در شرايط سخت، روابطشان با ديگران تغيير ميکند.
کتاب «آخرش هم هيچ» رماني است دربار? اينکه فاجعه چطور بر زندگي و رفتار و شخصيت آدمها اثر ميگذارد و هرکس به فراخور شخصيت خود چه واکنشي به فاجعه نشان ميدهد و شخصيتش چگونه تغيير ميکند و چه سرنوشتي پيدا ميکند.
متن اصلي کتاب «آخرش هم هيچ» اولين بار در سال 2006 منتشر شده است.
مروري بر کتاب «آخرش هم هيچ»
وقايع کتاب «آخرش هم هيچ» در واپسين زمستان جنگ جهاني دوم در پروس شرقي و عمدتاً در عمارتي اشرافي به نام عمارت گئورگنهوف اتفاق ميافتد. ارتش سرخ چيزي نمانده که پروس شرقي را اشغال کند و اوضاع در اين منطقه، حسابي بههمريخته است. در همين گيرودار است که سروکل? پناهندگان و فرارياني عجيبوغريب در عمارت گئورگنهوف پيدا ميشود. خانواد? فون گلوبيگ، ساکنان اين عمارت، زماني ثروتي سرشار داشتهاند اما حالا ديگر ثروت و مکنت پيشين را ندارند. آنها، با درگرفتن جنگ، بخشي از ثروت خود را از دست دادهاند اگرچه هنوز دستشان به دهانشان ميرسد.
مرد خانواده در ارتش است و در جبه? ايتاليا و خانم خانه، بههمراه پسرش، پتر، و زني که در رمان از او به نام خالهجان سخن ميرود، زندگي کسالتباري را در عمارت ميگذراند و ترجيح ميدهد تنها باشد.
در کتاب «آخرش هم هيچ» ميبينيم که چگونه آدمهايي جديد، بهواسط? بحران برآمده از جنگ و نزديکي اشغال پروس شرقي بهدست ارتش سرخ، سر از عمارت گئورگنهوف درميآورند؛ آدمهايي که گويي نسبتي با واقعيت پيرامون خود ندارند و از زمان و تاريخ بيرون افتادهاند و غرق توهمات خويشند و البته کاتارينا، خانم خانه، هم گويي پرت از عوالم بيرون است و در انزوا براي خود خيال ميبافد.
در ادام? کتاب «آخرش هم هيچ» شاهد سرگذشت تراژيک آقا و خانم فون گلوبيگ هستيم. براي آنها آيندهاي وجود ندارد و تنها پتر، پسرِ اين خانواده، است که از حوادث جان بهدر ميبرد و نگاه به آينده دارد.
کتاب «آخرش هم هيچ» داستان زوال، توهم، جنگ، تباهي، آوارگي، مهاجرت و بيوطني است. داستاني تراژيک که از خلال تراژديِ يک دوران، تراژدي انسان را با طنزي تلخ به تصوير ميکشد و دشواريهاي بودن در موقعيتهاي فاجعهبار و تراژيک را.
کمپوسکي در کتاب «آخرش هم هيچ» از تنهايي انسانها و جاکن شدن آنها از خانه و وطن ميگويد و از اينکه آدمهاي عادي چگونه قرباني تاريخ و سياست و قدرت ميشوند و يکباره از گوش? امنشان بيرون ميافتند و طومارشان درنورديده ميشود.
کتاب «آخرش هم هيچ» روايتگر واقعيتهاي تلخ جنگ و تصويرگر اين است که در دورههاي بحراني چطور هيچچيز ديگر سرِ جاي خودش نيست و هرجومرج و آشوب همهجا حاکم ميشود.
در بخشي از کتاب «آخرش هم هيچ» ميخوانيد: «در سالني که قبلاً دادگاه بود و طوقهاي آهني به ديوارش آويزان بودند، بعضي ويترينها خالي شده بود. در اين ويترينها که حالا ديگر درهايشان نيمهباز بود کتابهاي ناياب نگهداري ميشد، همچنين سکهها، مُهرها و اسناد. دستاسهاي دور? پيشاژرمن در راهرو بهصف شده بودند، وزن هر کدام چندصد کيلو بود – آيا از زندگي محقر نياکان خبر نميدادند؟ - براي آسياب گندم و توليد آرد بودند يا ترکيب باروت براي شليک؟ ناچار بودند آنها را همانجا رها کنند چون بسيار سنگين بودند، هر چقدر هم که ارزشمند بودند. اما هاونهاي گِرد را بستهبندي کرده بودند. هر کس دستاسها را به غارت ميبرد بدون هاون راه به جايي نميبرد.
چلچراغهاي قرن هفدهمي از جنس شاخ نيز همچنان از سقف آويزان بودند. ديگر عمرشان را کرده بودند. اما آثار مايوليکا را بايست ميبردند، آنها نبايست فراموش ميشدند. "مراقب باشيد!"
تابلوهاي نقاشي را يکي پس از ديگري بيرون ميبردند، تابلوهاي گلهاي مينياتوري، سوژههاي محلي کوچک و نبرد تاننبرگ، نقاشي عظيمي که هر جاي ديگري جز اينجا آن را تابلويي الکي بزرگ به حساب ميآوردند. پيامرساناني پرشور در آن تصوير شده بود که سوار بر اسب چهارنعل ميتاختند.
سربازانِ کلاهبهسر در حال شليک به دشمن و نارنجکهايي که با فاصل? يکسان در حال انفجار بودند. سربازان کشتهشد? روس و مجروح آلماني. دو ژنرال در پيشزمينه بهوضوح قابل تشخيص بودند. يکي به نقشهاي که مقابلش روي ميز پهن شده بود اشاره ميکرد و ديگري هم در حال تصديق حرفهاي او بود. در آسماني که دود غليظ همهجايش را گرفته بود، بمبافکنهاي رومپلر توب پرواز ميکردند و در هر فرصتِ ممکن وارد عمل ميشدند. تشخيص هواپيماهاي دشمن هم ساده بود، همگي در حال سقوط بودند. چند جاي تابلوي نقاشي پاره شده بود؛ سربازها گفتند: "تقصير ما نيست! از قبل همينطور بوده."»
دربار? والتر کمپوسکي، نويسند? کتاب «آخرش هم هيچ»
والتر کمپوسکي (Walter Kempowski)، متولد 1929 و درگذشته به سال 2007، داستاننويس، وقايعنگار و مورخ آلماني بود. از کارهاي مهم او يک وقايعنگاري عظيم دهجلدي دربار? زندگي در شرايط جنگي است. اين وقايعنگاري، متشکل از هزاران سند شخصي، نامه، گزارشِ روزنامهاي و گزارشهاي زندگينامهاي است که کمپوسکي جمعآوري آنها را در ده? 1980 ميلادي آغاز کرد.
دربار? ترجم? فارسي کتاب «آخرش هم هيچ»
کتاب «آخرش هم هيچ» با ترجم? ستاره نوتاج در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
ستاره نوتاج، متولد 1367، مترجم ايراني است. نوتاج داراي فوق ليسانس مهندسي کامپيوتر و مترجمي زبان آلماني است. از ترجمههاي او ميتوان به کتابهاي «تاريخ سينما از قرن نوزدهم تا امروز» و «ترانزيت» اشاره کرد.