به سوی بخشش (پارسه)
نویسنده: ریچارد پل ایوانز
مترجم: شیرین ولی زاده
ناشر: کتاب پارسه
دسته بندی: ادبیات آمریکا
1,485,000 ریال
رمان «به سوی بخشش» نوشتۀ ریچارد پل ایوانز
یک رمان انگیزشی دربارۀ فقدان، امید، بخشش و معنای زندگی. رمان «به سوی بخشش»، با عنوان اصلی The Road to Grace، سومین رمان از مجموعه رمانهای پنجگانۀ «رهرو»، نوشتۀ ریچارد پل ایوانز، است.
رمان «به سوی بخشش» روایت سفر و جستجو و کشف دنیا و کشف خود است. ریچارد پل ایوانز در این رمان، سفر جغرافیایی و سفر در مکان را به سیر و سلوک و سفری درونی و معنوی پیوند میزند و از امید و جستجوی معنای زندگی و تلاش برای فائق آمدن بر رنجِ فقدان سخن میگوید.
متن اصلی رمان «به سوی بخشش» اولین بار در سال 2012 منتشر شد و پس از انتشار، به فهرست پرفروشهای «نیویورک تایمز» راه یافت.
مروری بر رمان «به سوی بخشش»
ماجرای رمان «به سوی بخشش» دربارۀ یک مدیر تبلیغات، به نام آلن کریستوفرسن، است که ناگهان همهچیزش را، همسرش را، خانهاش را و شغلش را، باهم از دست میدهد و سپس، پای پیاده به سفر در سراسر امریکا میپردازد؛ کاری که، چنانکه در همان ابتدای رمان «به سوی بخشش» از خودِ آلن میشنویم، از او سخت بهدور و بعید بوده است.
آلن آدمی اهل سفر نبوده، اگرچه کم هم سفر نرفته است. سفرهای او اما همه بهخاطر همسرش، مککِیل، بوده است. مککِیل عاشق سفر و تماشای دورتادور دنیا بوده و آلن هم، برای دلِ مککِیل، با او در سفرهایش همراه میشده است.
از همان ابتدای رمان «به سوی بخشش» درمییابیم که مککِیل، گویی نهفقط درمعنای استعاری، که بهمعنای واقعی کلمه نیز، همهچیز آلن بوده است. درست در روزِ مرگِ مککِیل، که براثر سانحۀ افتادن از اسب اتفاق افتاده است، شریک آلن سهمِ او را میدزدد و بدینترتیب، آلن، بهدنبال از دست دادن مککِیل، کار و پول و خانه و ماشینش را هم از دست میدهد. اینگونه است که او پای پیاده راهی سفر به دورِ امریکا میشود و این سرآغازِ جستجو و خودکاوی است. آلن راهی سفر میشود تا امیدی برای ادامۀ زندگی بیابد و بتواند با داغ و اندوه بزرگِ ناشی از فقدان، کنار بیاید.
آلن مردی است که دریافته، تا پیش از فقدانی که برایش پیش آمده، خودش را دربارۀ زندگی گول میزده و با خودفریبی میزیسته و از حقیقت زندگی غافل بوده است.
سفر آلن در رمان «به سوی بخشش» سفری است که او را، از خلال کشف دنیا، بهسوی مکاشفهای درونی سوق میدهد. او، طی این سفر، آدمهای عجیب و جالب مختلفی را ملاقات میکند و اینگونه است که داستان او، داستان آن آدمها را نیز بازگو میکند و بهنوعی به داستان آنها پیوند میخورد.
اما آلن چگونه و از چه مسیری، طی سفر، به خودشناسی دست مییابد و چطور میتواند، از خلال سفر، با فقدان کنار بیاید و به زندگی ادامه دهد؟ این را با خواندنِ کامل رمان «به سوی بخشش» درخواهید یافت.
رمان «به سوی بخشش» همچنین، ضمن طراحی سفری در درون و بهجستجوی معنای زندگی، ما را در نقاط مختلف امریکای امروز و مناظر و جادههای آن میگرداند؛ نقاطی که البته چهبسا، در سفری توریستی به امریکا، چندان به چشم نیایند.
در بخشی از رمان «به سوی بخشش» میخوانید: «چند سال پیش، در یک مرکز خرید در سیاتل بودم که خانمی در یک باجۀ تخفیفِ بلیت هواپیما مرا صدا زد: "ببخشید آقا، یک لحظه وقت دارید؟ میتونم بلیت نیمبها به شما بدم!"
مؤدبانه جواب دادم: "متشکرم، اما واقعاً علاقهای ندارم."
او همچنان مصمّم گفت: "اگه قرار باشه به یک جایی تو دنیا سفر کنید، کجا رو انتخاب میکنید؟"
ایستادم و به او نگاه کردم. گفتم: "خونه!" و برگشتم و دور شدم. همانطور که خواهید فهمید، من نامحتملترین آدمی هستم که ممکن است کل کشور را پای پیاده طی کند. به قول استاینبک هرگز حسرتِ بودن در جایی دیگر را نداشتهام. معنایش این نیست که تابهحال سفر نرفتهام؛ بهاندازۀ خودم رفتهام و مُهرهای گذرنامهام گواه آن است. من دیوار بزرگ چین، موزۀ اِرمیتاژ روسیه و گوردَخمههای روم را دیدهام، اما هیچکدام از این سفرها فکر خودم نبود. همسرم مککِیل دوست داشت همۀ دنیا را ببیند و من دوست داشتم او را خوشحال ببینم. در واقع میخواستم او را ببینم، پس همراهش میرفتم. مناظر بیرونی فقط پردههای متفاوتی از تصویر او در ذهن من بود.
هر روز دلم برایش تنگ میشود. شاید نزدیکترین فرد به او بودم، اما زندگی به من یاد داد که خانه یک مکان نیست؛ خانه خودِ او بود. روزی که مککِیل از دنیا رفت، من بیخانه شدم.
تا زمانی که او را از دست دادم، با دروغ زندگی کردم. این را فقط به این دلیل نمیگویم که در کار تبلیغات بودم (هرچند که این مسئله صلاحیت مرا بهعنوان یک دروغگوی حرفهای تأیید میکند). من بهشکل آزاردهندهای در مورد مسائل بیاهمیت، صادق بودم. مثلاً یک بار که مکدونالد خوردم و دختر فروشنده بقیۀ پولم را زیاد برگرداند، برگشتم و یک دَهسِنتی به او برگرداندم، اما خودم را دربارۀ چیزهایی که عواقب بزرگتری داشتند فریب میدادم. به خودم میگفتم من و مککِیل تا زمانی که پیر و خستهکننده شویم با هم خواهیم بود؛ انگار مدت خاصی را برای زندگیمان معیّن کرده باشیم، پیش از آنکه زمان انقضایمان فرا برسد، مثل یک بطری شیر. شاید به میزان مشخصی از خودفریبی نیاز باشد تا شخص بتواند روزش را به پایان برساند، اما ما هرچه که به خود بگوییم حقیقت را تغییر نمیدهد. شالودۀ زندگی ما روی شن بنا شده است.»
رمان «به سوی بخشش» با ترجمۀ شیرین ولیزاده در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شده است.
دربارۀ ریچارد پل ایوانز، نویسندۀ رمان «به سوی بخشش»
ریچارد پل ایوانز (Richard Paul Evans)، متولد 1962، نویسندۀ امریکایی است. ایوانز با رمان «جعبۀ کریسمس» به شهرت رسید؛ رمانی که، وقتی بهعنوان مدیر تبلیغات کار میکرد، آن را برای فرزندانش نوشت اما در آغاز نتوانست ناشری برایش پیدا کند و خودش آن را، بهصورت محدود و در منطقۀ محل زندگیاش، منتشر کرد. رمان اما خوش درخشید و به یکی از پرفروشترین رمانهای محلی بدل شد و یک سال بعد، به فهرست پرفروشترینهای «نیویورک تایمز» هم راه یافت و رتبۀ دوم این فهرست را از آن خود کرد و آنوقت بود که ناشران بزرگ و معروف حاضر شدند منتشرش کنند و براساس آن، فیلمی تلویزیونی هم ساخته شد.
از ریچارد پل ایوانز رمانهای زیادی، هم در حوزۀ بزرگسال و هم در حوزۀ کودک و نوجوان، منتشر شده است که از جملۀ آنها میتوان به مجموعه رمانهای نوجوانِ «مایکل وی» و رمانهای «رؤیای زمستانی»، «وعدۀ کریسمس»، «خاطرۀ کریسمس» و «هدیه» اشاره کرد.
از ایوانز آثاری غیرداستانی هم منتشر شده که کتاب «5 درسی که یک میلیونر دربارۀ زندگی و ثروت به من آموخت» از جملۀ آنهاست.
ایوانز همچنین مؤسسِ یک سازمانِ بینالمللی، با هدف ساختن سرپناه برای کودکان بدسرپرست و ارائۀ خدمات به آنها، است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات آمریکا |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 232 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک