توماس تاریک
Thomas the Obscure
موریس بلانشو
رضا سیروان
مرکز
دسته بندی: ادبیات-فرانسه
| کد آیتم: |
1992773 |
| بارکد: |
9789642135561 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
152 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
رمان «توماسِ تاريک» نوشت? موريس بلانشو
رماني فلسفي درباب غياب و سکوت و مرگ و وجود. رمان «توماسِ تاريک»، با عنوان اصلي Thomas lObscur، نخستين رمان موريس بلانشو، داستاننويس و فيلسوف فرانسوي، است.
مثل هم? آثار داستاني موريس بلانشو، رمان «توماس تاريک» نيز رماني نامتعارف و بيشباهت به رمان در معناي کلاسيک و معمولِ آن است. بلانشو در رمان «توماس تاريک» مرز ميان رمان و اثر غيرداستاني و فلسفي را مبهم ميکند و متني سيال بهدست ميدهد که ميان داستان و ناداستان در حرکت است.
متن اصلي رمان «توماس تاريک» اولين بار در سال 1941 منتشر شده است.
مروري بر رمان «توماس تاريک»
تخطي از قواعد مرسوم و متداول و کلاسيک داستاننويسي ويژگي سبکي موريس بلانشو است و رمان «توماس تاريک» نيز از اين قاعده مستثنا نيست. بلانشو هم داستاننويس بود، هم فيلسوف و هم نظريهپرداز ادبي و اينها همه را در آثار داستانياش بههم ميآميخت. از همين رو رمان «توماس تاريک» هم نظريه و فلسفه مينمايد و هم داستان.
در رمان «توماس تاريک» نه با شخصيتپردازي در معناي متعارف و معمول و مرسوم آن مواجهيم و نه با طرحوتوطئه و داستان و ماجرا. فقط ميدانيم که شخصيت اصلي اين رمان فرديست به نام توماس که ماهيت و هويت او مبهم است. توماس در رمان «توماس تاريک» يک حاضرِ غايب، يک مُرد? زنده و يک انسان خنثي و تنها و چندپاره و بيکس است.
بلانشو در رمان «توماس تاريک» مرگ و غياب را بهمثاب? امري به صحنه احضار ميکند که بر بودن حد ميگذارد. گويي اين نبودن و مرگ است که بودن را مرئي و محسوس و قابل مشاهده ميسازد.
رمان «توماس تاريک» رماني است که مضمون خود را در فُرم روايي و سبکپردازي پديدار ميکند؛ رماني خاموش، ساکت و گويي غايب. داستان در رمان «توماس تاريک» غايب است همچنانکه ديگر عناصر داستاني، نظير زمان و مکان، نيز غايبند و از رويداد و حادثه هم خبري نيست. شخصيتي هست و آن هم مبهم و با ذهني انگار تکهپاره و مخدوش و وجودي متزلزل و در آستان? بيوجودي و محو شدن. توماس وجود دارد اما وجودش انگار که به مويي بند است، انگار که در حال انحلال در محيط پيرامون خويش است، انگار که دارد از هم ميگسلد. اين وجودِ بيوجود، اين وجودِ دستوپا زننده ميان بودن و نبودن، ميان حضور و غياب، در رمان «توماس تاريک» با جزئينگرياي وسواسگونه ترسيم شده است، گويي که نويسنده خواسته باشد به غياب، به نيستي، جسميت ببخشد و آن را تجسمپذير کند.
رمان «توماس تاريک» رماني است دربار? عدم قطعيت و متزلزل بودن و زوال چيزها، گويي که فقط همين تزلزل، عدم قطعيت و زوال و بهواقع مرگ است که قطعيت دارد و حد چيزها را معلوم ميکند.
در بخشي از رمان «توماس تاريک» ميخوانيد: «توماس نشست و به دريا نگاه کرد. براي مدتي بيحرکت ماند، انگار آمده بود آنجا تا حرکات شناگران ديگر را دنبال کند، و گرچه مه نميگذاشت دورها را ببيند، لجوجانه همان جا ماند، چشمهايش ثابت مانده بود روي بدنهايي که به دشواري روي آب ميماندند. بعد وقتي موجي قدرتمندتر به او رسيد، در شيب ماسهاي فرو رفت و لغزيد ميان گردابهاي که او را فوراً به درون کشيد. دريا آرام بود و توماس عادت به شناکردن داشت، آن هم ساعتها و ساعتها بيخستگي. اما امروز مسيري جديد در پيش گرفت. مه ساحل را پوشانده بود. ابري روي دريا پايين آمده بود و سطح آب در روشنايي گم شده بود که انگار تنها چيز واقعاً حقيقي بود. جريان آب تکانش ميداد، البته بدون آنکه به او اين احساس را منتقل کند که در ميانهي موجهاست و در عنصري آشنا غلت ميخورد. اين يقين که اصلاً هيچ آبي در کار نيست، تلاش او براي شناکردن را بدل به کوششي بيهوده کرد که نتيجهاي جز نوميدي و دلسردي نداشت.»
دربار? موريس بلانشو، نويسند? رمان «توماس تاريک»
موريس بلانشو (Maurice Blanchot)، متولد 1907 و درگذشته به سال 2003، داستاننويس، نظريهپرداز ادبي و فيلسوف فرانسوي بود. او فيلسوفي بود که از طريق پرداختن به فلسف? مرگ و نظريههاي شاعرانه درباب معنا تأثيري فراوان بر فلاسف? پساساختارگرايي نظير ژيل دولوز، ميشل فوکو، ژاک دريدا و ژان لوک نانسي گذاشت.
از آثار موريس بلانشو ميتوان به کتابهاي «حکم مرگ»، «آمينادَب»، «عقل ساد» و «از کافکا تا کافکا» اشاره کرد.
دربار? ترجم? فارسي رمان «توماس تاريک»
رمان «توماس تاريک» با ترجم? رضا سيروان در نشر مرکز منتشر شده است.
رضا سيروان، متولد 1361، مترجم ايراني است. او، بهجز کتاب «توماس تاريک»، کتابي با عنوان «ژيل دولوز» را نيز به فارسي ترجمه کرده است.