حدیث شطرنج
و آخرین روزهای سیسرو
نویسنده: اشتفان سوایگ
مترجم: محمود حدادی
ناشر: افق
دسته بندی: ادبیات آلمان
937,500 ریال
کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو»، اثر اشتفان سوایگ
دو نوشته از آخرین نوشتههای اِشتفان سِوایگ، نویسندۀ مطرح و صاحبنام اتریشیِ قرن بیستم. کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو» شامل یک قصه و یک زندگینامه، هردو بهقلم اشتفان سوایگ، است.
سوایگ، که روشنفکر و نویسندهای دغدغهمند و حساس به مسائل زمانهاش بود، در هردو نوشتهای که از او در کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو» ترجمه شده، نشانی از زندگی و زمانۀ خود و افکار و دغدغههای شخصی و اجتماعیاش بهجا گذاشته است.
مروری بر کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو»
اولین نوشتهای که از اشتفان سوایگ در کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو» ترجمه و منتشر شده، قصهای با عنوان «حدیث شطرنج» است. این قصه یکی از مشهورترین آثار داستانی سِوایگ است.
سِوایگ، که از زخمدیدگان نازیسم بود و یکی از روشنفکرانی که با روی کار آمدن هیتلر مجبور به ترک وطن شد، در قصۀ «حدیث شطرنج» عرصۀ شطرنج را میدانی برای طرح دیدگاههای انتقادیاش دربارة فاشیسم و ماهیت آن میبیند. او در این قصه دو دیدگاه را، که یکی از آنها بیفرهنگی و خودکامگی فاشیسم و دیگری آزاداندیشی روشنفکرانه را نمایندگی میکند، دربرابر یکدیگر مینشانَد و جهانی تاریک و تباه و هولناک را به تصویر میکشد که در آن زور و جهل و ظلم و ستم و توحش بر آزاداندیشی و صلح و انسانیت چیره شده است.
دیگر نوشتۀ ترجمه و منتشرشده در کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو» متنی زندگینامهای با عنوان «آخرین روزهای سیسرو» است. این متن روایت سِوایگ از زندگی سیسِرو، سخنور و سیاستمدار و فیلسوف مشهور و بزرگ رُمِ باستان، است. سِوایگ در «آخرین روزهای سیسرو» نیز، گرچه از گذشتهای دور مینویسد، اما به زمانۀ خود نظر دارد و، از خلال روایت زندگی سیسرو، روایتی از احساسات و احوال درونی خود در سالهای پایانی زندگیاش در غربت و نیز تصویری از زمانه و روزگار تلخ و تیره و هولناکی که در آن میزیسته ارائه میدهد.
آنچه میخوانید بخشی از داستان «حدیث شطرنج» از کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو» است: «چنتوویچ، با همۀ آنکه خیلی جوان بود، یک سالی میشد به جرگۀ شطرنجبازان بزرگ و پرآوازهای چون آلیوشین، کاپابلانکا، تارتاکووَر، لاسکر و بوگلِیوبُف درآمده بود. از زمان درخشش رِسسکی، این نابغۀ خردسال، در هفتسالگیاش در مسابقات سال 1922 نیویورک، دیده نشده بود جوانی تا این پایه گمنام، با تاخت آوردن به این رستۀ پرآوازه، چنین هیاهویی به پا کرده باشد، خاصه که هرگز از پیش گمان نمیرفت ویژگی ذهنی این جوان صعودی چنین خیرهکننده برایش مقدر کرده باشد. طولی نکشید که فاش شد این استادبزرگ شطرنج در زندگی خصوصیاش از نوشتن حتی یک جملۀ بیغلط در هر زبانی عاجز است و بنا به طعنۀ تلخ یکی از حریفان عصبانیاش "در همۀ حیطهها به یک میزان بیسواد". از اهالی اسلاو جنوبی بود و پسر قایقران بیشیرهوجانی که یک شب قایق کمجثهاش را یک کشتی باری در دانوب، رودخانۀ محل کار این قایقران، واژگون میکند. پس از مرگ پدر، کشیشِ این دهِ دورافتاده از سر دلسوزی سرپرستی این پسرِ درآنزماندوازدهساله را به عهده میگیرد و در مقام پدرخواندهای صالح صادقانه میکوشد با تدریس شخصی آنچه را این کودنِ کمحرف و پیشانیپهن در مدرسه در یاد گرفتنش درمیماند در خانه جبران کند.
اما هر آن تلاش بیحاصل بود. میرکو، بعد از صد بار توضیح، همچنان با نگاهی بیگانه به حروف خیره میماند. ذهن کند او حتی در سادهترین درسها قدرت درک نداشت. در چهاردهسالگی هم باز باید بر سر تفریق و جمع هربار انگشتهایش را به کار میگرفت و خواندن کتاب یا روزنامه، حتی در آستانۀ جوانی، برایش زور و زحمت برمیداشت، هرچند هیچ نمیشد بیرغبت یا نافرمانش بخوانی. سربهزیر دنبال هر کاری که دستور میدادی میرفت: آب میآورد، هیزم میشکست، در مزرعه کار میکرد، ظرف میشست. باری، هر خدمتی که میخواستی، همه را با اطمینان تمام، منتها با کندی ستوهآوری، به آخر میرساند. ولی آنچه اوقات این کشیش نیکدل را، در خو و خصلت این جوانِ سربهتو، بیش از همه تلخ میکرد خمودی مطلق او بود. تا با تأکیدی تمام نمیخواستی، دست به کاری نمیزد، چیزی نمیپرسید و با همسالهایش نمیجوشید و اگر با تصریحی تام حکم نمیکردی، دست به سیاهوسفید نمیزد. همینکه کارهای خانه را به آخر میرساند، با نگاه خالی و گنگ گوسفندی در چراگاه، گوشۀ اتاق مینشست، بی کمترین نشانی از علاقه که ببیند دوروبرش چه میگذرد. درحالیکه کشیش شبهمهشب با چپقش بر گوشۀ لب، بهروال معمول، با رئیس ژاندارمری یک دور شطرنج میزد، این پسر زردمو خاموش در کناری کز میکرد و از زیر پلکهای سنگینش ظاهراً بُله و خوابآلود به این تختۀ چهارخانه خیره میشد.»
دربارة اِشتفان سِوایگ، نویسندة کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو»
اِشتفان سِوایگ (Stefan Zweig)، زادة 1881 و درگذشته به سال 1942، داستاننویس، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار و زندگینامهنویس بلندآوازة اتریشی بود. سِوایگ تحصیلکردة فلسفه در دانشگاه وین بود و در طول زندگیاش با بزرگان زمانۀ خود، نظیر زیگموند فروید و رومن رولان، حشر و نشر داشت. او نویسندهای صلحطلب بود و در پی اینکه از طریق فرهنگ تمام کشورهای اروپایی را بههم پیوند دهد. به همین منظور بود که سفر میکرد، اما قدرتگرفتن هیتلر و نازیسم در آلمان سفری شوم و اجباری را برای این نویسنده رقم زد؛ سفری که سِوایگ را تا پایان عمر از کشورش دور نگه داشت و منجر به انزوای او شد. سِوایگ به انگلستان رفت و مدتی در آنجا مقیم شد، اما در انگلستان نیز ماندگار نشد و از آنجا به برزیل رفت. گسترش جنگ او را روزبهروز نومیدتر و افسردهتر میکرد، تا جایی که دست آخر بههمراه همسرش، لوته آلتمان، در برزیل به زندگی خود پایان داد.
سِوایگ نویسندهای پرخواننده بود. از او، بهجز قصه و نمایشنامه و برخی آثار پراکندة دیگر، آثاری مهم در زمینۀ زندگینامه و تاریخنگاریِ داستانی بهجا مانده است. سِوایگ در این آثارش، که از آثار موفق او به حساب میآیند، به شرح زندگی بزرگان و مشاهیر و همچنین نقل داستانوارِ وقایع تاریخی پرداخته است.
از آثار اشتفان سِوایگ میتوان به «سه استاد سخن: بالزاک، دیکنز، داستایفسکی»، «اراسموس روتردامی و روزگارش» و «نامۀ یک زن ناشناس» اشاره کرد.
دربارة ترجمۀ فارسی کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو»
کتاب «حدیث شطرنج و آخرین روزهای سیسرو» با ترجمه و مقدمۀ محمود حدادی، همراه با مقالهای از توماس مان با عنوان «به یاد اشتفان سوایگ به مناسبت دهمین سالِ مرگ او» و یادداشتی کوتاه بر آخرین روزهای سیسرو، در نشر افق منتشر شده است. این کتاب قبلاً، با همین ترجمه و با عنوان «حدیث شطرنج و رسالۀ سیسِرو»، در انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده بود.
محمود حدادی، متولد 1326 در قزوین، از مترجمان مطرح ادبیات آلمانیزبان است. او ترجمۀ برخی از مهمترین آثار کلاسیک و نیز کلاسیکهای مدرن ادبیات آلمانیزبان را در کارنامۀ کاری خود دارد.
حدادی استادیار گروه زبان و ادبیات آلمانی دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی و دارای فوقلیسانس ادبیات آلمانی از دانشگاه آزاد برلین است. از ترجمههای او میتوان به کتابهای «دیوان غربی – شرقی»، «فاؤست»، «رنجهای ورتر جوان»، «مرگ در ونیز»، «میشائیل کلهاس» و ««فرشتۀ آبی» اشاره کرد.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات آلمان |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 120 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک