بوف کور
نویسنده: صادق هدایت
ناشر: بدرقه جاویدان
دسته بندی: داستان ایرانی
975,000 ریال
کتاب «بوف کور» اثر صادق هدایت
جهانیترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران. کتاب «بوف کور» مشهورترین اثر صادق هدایت و رمانی با شهرت جهانی است.
صادق هدایت در کتاب «بوف کور»، با روایتی که خواننده را در وهم و کابوس و مالیخولیا غرق میکند، نوری میتاباند بر زخمها و جراحتهای تاریخی انسان ایرانی و همچنین زخمها و جراحتهای انسانهایی در تمامی جهان که با مسائلی چون عشق و وصل و فراق و مرگ و ناکامی و تحقیر و ترس و اضطراب و وحشت و تهدید و تنهایی و انزوا درگیرند.
کتاب «بوف کور» نه فقط در ایران که در جهان نیز با تحسین چهرههایی مشهور و برجسته مواجه بوده است.
آندره برتون، آلبرتو موراویا و هنری میلر از جمله ادیبان مشهور و برجستهای هستند که کتاب «بوف کور» را خوانده و آن را ستودهاند. آندره برتون از این رمان بهعنوان یکی از بیست کتابی نام برده که به اعتقاد او شاهکارهای قرن بیستم میلادیاند.
کتاب «بوف کور» همچنین در خارج از ایران دستمایۀ اقتباس سینمایی قرار گرفته و رائول روئیز، فیلمساز شیلیایی، در سال 1987 فیلمی براساس آن ساخته است.
در ایران نیز کیومرث درمبخش در سال 1355 فیلم «بوف کور» را براساس همین رمان ساخت که پرویز فنیزاده در آن ایفای نقش کرده است.
همچنین بزرگمهر رفیعا در امریکا فیلمی براساس کتاب «بوف کور» ساخت. این فیلم در سال 1973 در امریکا ساخته شد و درواقع موضوع پایاننامۀ رفیعا بود.
یکی از منابع الهام داریوش مهرجویی در فیلم معروف و محبوب «هامون» هم کتاب «بوف کور» هدایت بوده است.
صادق هدایت کتاب «بوف کور» را اولین بار در سال 1315 خورشیدی در بمبئی بهصورت پلیکپی و در پنجاه نسخه منتشر کرد چون در آن زمان در ایران ممنوعالقلم بود. اما در سال 1320، با سقوط رضاشاه، هدایت دوباره امکان چاپ آثارش در ایران را پیدا کرد و «بوف کور» در همین سال بهصورت پاورقی در روزنامۀ «ایران» به چاپ رسید و یک سال بعد انتشارات روزنامۀ ایران آن را، پس از تغییراتی که هدایت خود در متن آن اعمال کرد، بهصورت کتاب منتشر کرد. چاپ بعدی کتاب «بوف کور» در سال 1331، یک سال پس از مرگ صادق هدایت، منتشر شد.
کتاب «بوف کور» را، بعد از مرگ هدایت، ناشران مختلفی تاکنون تجدید چاپ کردهاند که از جملۀ آنها میتوان به انتشارات امیرکبیر و انتشارات جاویدان اشاره کرد.
چاپ انتشارات جاویدان از کتاب «بوف کور» در سالهای اخیر نیز تجدید چاپ شده است.
مروری بر کتاب «بوف کور»
صادق هدایت در کتاب «بوف کور»، از خلال روایت داستان مردی که میتوان او را نمودی از انسان تاریخی ایرانی و مسائل و تناقضهای این انسان در نظر گرفت، از مسائل عامتر انسان شرقی و فراتر از آن انسان در هرکجای این کرۀ خاکی سخن میگوید و از همینروست که این رمان کوتاه و کمحجم توانسته است از مرزهای ایران فراتر برود و توجه مخاطبان جهانی را هم به خود جلب کند.
کتاب «بوف کور» نقل تجربهای وهمانگیز و دردناک و کابوسوار از زبان مردیست که خودش این تجربه را، گویی میان خواب و واقعیت، از سر گذرانده است. او انگار که با سایهاش حرف میزند و قصد دارد خود را به سایهاش معرفی کند. او برای سایهاش مینویسد و هرچه را که مینویسد، سایهاش انگار که میبلعد.
روایت کتاب «بوف کور» روایتی خطی نیست و وقایع آن در دو زمان از زندگی راوی رخ میدهد و بین این دو زمان البته قرابتهایی مبتنی بر قرینهسازی و مسخ و استحاله هست.
راوی کتاب «بوف کور» در نزدیک ری زندگی میکند و کارش این است که روی قلمدان نقاشی کند و نقاشیهایش هم همواره یک موضوع دارد. آنچه او همیشه روی قلمدان نقاشی میکند منظرهایست که یکروز از سوراخِ هواخورِ رَفِ خانۀ خود دیده است؛ منظرهای که زادۀ خیالات و اوهام راوی مینماید نه برآمده از واقعیت (اگرچه خیالات و اوهام راوی را میتوان برآمده از واقعیت زندگی او و نیز برآمده از روح تاریخی دانست که او خود جزوی از آن است).
آنسوی سوراخ هواخورِ رف، نهر آبی است و زنی سیاهپوش و پیرمردی که هرکدام در یک سمت نهر قرار دارند و زن، که در طول کتاب «بوف کور» از او با صفت «زن اثیری» یاد میشود، ایستاده است و شاخهای گل نیلوفر به پیرمرد، که به جوکیان هند میماند و در سایۀ سروی نشسته است، تعارف میکند.
زن اثیری با چشمهایش راوی را به تسخیر خود درمیآورد. راوی یک روز این زن را پشت در خانۀ خود میبیند. او را به داخل خانه میبرد. زن میرود و روی تختخواب راوی دراز میکشد. راوی پیالهای شراب کهنه به او میخوراند و کمی بعد درمییابد که زن، مُرده است.
راوی میکوشد با نقاشی چشمهای زن، این چشمها را که اینهمه مفتونشان شده برای خودش جاوادنه کند. بعد زن را قطعهقطعه میکند و تکههای جسدش را در چمدان میگذارد و میبرد که دفنش کند. رانندۀ کالسکهای که راوی کتاب «بوف کور» نعش زن اثیری را با آن حمل میکند، شبیه همان پیرمرد منظرهای است که از پشت سوراخ هواخور رف به چشم راوی آمده است. مجموع این تصاویر و رویدادها ذهن راوی را به خود مشغول میکند و او را هرچهبیشتر در عالمی غریب و وهمناک غرق میکند.
پارۀ دوم کتاب «بوف کور» تصویری از زندگی گذشتۀ راوی است، از کودکی و ماجرای مادرش و به دنیا آمدن مشکوکش تا ازدواجش با زنی که راوی، «لکاته» مینامدش و در نقطۀ مقابل «زن اثیری» است که راوی در بخش اول کتاب «بوف کور» با او ملاقات کرده است.
در پارۀ دوم کتاب «بوف کور» همچنین پیرمردی دستفروش که راوی او را «پیرمرد خنزرپنزی» مینامد ظاهر میشود که باز شبیه همان پیرمرد کالسکهچی و پیرمرد نشسته در زیر درخت سرو در پارۀ اول رمان است.
زن راوی، حاضر به نزدیکی با او نیست و با مردان دیگری همبستر میشود. دست آخر راوی، با یک گزلیک دستهاستخوانی به زنش نزدیک میشود و لکاته او را به خود میپذیرد و راوی، لکاته را میکُشد و خود را در هیئت پیرمرد خنزرپنزری مییابد.
در پایان کتاب «بوف کور» راوی را میبینیم که به زمان حال برگشته است. پیرمرد خنزرپنزری در مِه ناپدید میشود و راوی، خونین افتاده است و وزنِ مُردهای را روی بدن خود احساس میکند.
کتاب «بوف کور» دستمایۀ برداشتها و تفسیرهای مختلفی قرار گرفته است و انواع و اقسام نقد و تفسیر و تحلیل را بر آن نوشتهاند و این اقبالیست که به کمتر رمان ایرانی رو کرده است.
میگویند یک اثر ادبی یا هنری وقتی جهانی میشود که ابتدا با ریشههای تاریخی و فرهنگی خود پیوندی عمیق داشته باشد و از دل تاریخ و فرهنگ خود بیرون آمده باشد. کتاب «بوف کور» دقیقاً مصداق چنین اثری است.
به بیان دقیقتر میتوان گفت که هدایت، ضمن شناختی که از ادبیات جهانیِ پیشروِ زمانۀ خود داشت و نیز شناختش از سینمای اکسپرسیونیستی آلمان، تاریخ و فرهنگ ایران را نیز بهخوبی جذب و درک کرده بود.
کتاب «بوف کور» ماحصل تلاقی شناخت هدایت از ادبیات و هنر مدرن غرب و حساسیت انتقادی او به مسائل اجتماعی، فرهنگی و تاریخی سرزمین خود و موقعیت انسان ایرانیِ قرار گرفته در معرض تجدد و نو شدن و نیز حساسیت فلسفی او نسبت به موقعیت کلی انسان در هستی است. همین ترکیب است که باعث میشود کتاب «بوف کور» نهفقط مخاطبان ایرانی، بلکه مخاطبان جهانی ادبیات را نیز به خود جلب کند.
راوی کتاب «بوف کور» مردیست که گویی تاریخی پر از مرگ و ناکامی و خون و کُشتار و عقده و تحقیر و نیز تاریخی انباشته از زنانِ مثلهشده را در درون خود و در ناخودآگاهش حمل میکند.
کتاب «بوف کور» روایت وزنِ سنگین تاریخ و فجایع تاریخی بر پیکرِ اکنون است. راوی «بوف کور» عشق میجوید اما مرگ به کف میآورَد و این مرگ را البته به دست خودش رقم میزند، چرا که اوست که مانند پادشاهِ قصههای «هزار و یک شب» زنها را به خلوت خود میبرد و به قتل میرساند تا انتقام خیانت یک زن را از همۀ زنها بگیرد.
هدایت در کتاب «بوف کور» تاریخی مردسالار را که زن در آن تحقیر و سرکوب شده است به تصویر میکشد؛ تاریخی که عشق در آن ممکن نیست و عشقورزی به جنایت میانجامد. هدایت این تاریخ مردانه و خشن را در کتاب «بوف کور» نقد میکند.
کتاب «بوف کور» در سالهای ابتدایی تجدد و مدرنسازی ایران نوشته شده است. هدایت اما در این رمان، انگار که نگاه به بنیانهایی دارد که، بهرغم مدرنسازی ظاهری جامعۀ ایران، همچنان به همان اشکال قدیمی ماندهاند و با تحمیل وزن خود بر فرهنگ و ساختارهای مسلط بر جامعه، باعث میشوند که فرآیند مدرنشدن بهصورتی معیوب و ناقص اتفاق بیفتد و ساختارهای آمرانۀ پیشامدرن همچنان وزن خود را بر تاریخی که میکوشد خود را از قیود استبدادیِ گذشت برهاند تحمیل کنند.
راوی کتاب «بوف کور» گویی با مرگ زندگی میکند و با خاطره و حافظۀ تاریخی که از مرگ و خشونت انباشته است. او این تاریخ را انگار در لحظهای که با تنِ مُردۀ زن اثیری روبهرو میشود در وجود خود احساس میکند و همۀ کلمات و افکاری را که بهنوعی وابسته به این تاریخ کهن و بیانگر آناند میبیند.
هدایت در کتاب «بوف کور» وضعیت تراژیکی را بیان میکند که انسان ایرانی در مواجهه با تجدد تجربه میکند؛ وضعیتی که حاصل یک تناقض است: از یکسو مظاهر تجدد ظهور کرده است و از سوی دیگر همان ساختها و تلقیهای قدیمی و پیشامدرن بر جامعه حاکم است.
کتاب «بوف کور» را برخی سیاسی – اجتماعی تفسیر کردهاند، بعضی تحلیلهای اسطورهمحور و نمادینِ یونگی بر آن نوشتهاند، بعضی آن را اثری فرویدی دیدهاند و بعضی هم با گوشۀ چشمی به چند رویکرد و تلفیق این رویکردها دست به تحلیل و تفسیر این رمان زدهاند.
کتاب «بوف کور» دنیاییست وسیع که از درهای مختلفی میتوان به آن وارد شد. هم میتوان اسطورههای ازلی را در آن یافت، هم ناخودآگاه و عقدههای مدّ نظر فروید را و هم تصویری از جامعه و تاریخ و فرهنگ ایران را و هم چهبسا چیزهای دیگری که براساس اینکه از چه دری وارد کتاب «بوف کور» شویم خود را به ما مینمایانند.
دربارۀ صادق هدایت، نویسندۀ کتاب «بوف کور»
صادق هدایت، متولد 1281 در تهران و درگذشته به سال 1330، داستاننویس، پژوهشگر فرهنگ عامه، طنزپرداز، مقالهنویس و مترجم ایرانی بود.
هدایت معروفترین نویسندۀ ایرانی معاصر در جهان و از روشنفکران و نویسندگان پیشرو و مهم ایران است. او ادیبی چندساحتی بود که در حوزههای مختلف، از قصهنویسی گرفته تا تحقیق و ترجمه و...، کار میکرد.
در قصهنویسی، هم در زمینۀ داستان رئالیستی و هم در زمینۀ داستان مدرن آثاری ارزنده از خود به جا گذاشت و در آثارش انسان را با پیچیدگیها، تنهاییها و هراسها و کابوسها و ناکامیهایش به تصویر کشید و همچنین از فقر، جهل و عقبماندگی نوشت. او همچنین طنزپرداز قهاری بود و این قریحۀ خود را در آثاری چون «وغوغساهاب» و «توپ مرواری» به نمایش گذاشت.
هدایت همچنین یکی از پیشگامان تحقیق در فرهنگ عامۀ ایران بود. از جمله آثار او در این حوزه، جدا از مقالاتی که در این باب نوشت و منتشر کرد، کتاب «نیرنگستان» است.
هدایت، بهعنوان مترجم، آثاری را از بعضی نویسندگان مهم ادبیات کلاسیک و مدرن جهان، نظیر آنتون چخوف و فرانتس کافکا، به فارسی ترجمه کرد. او نخستین مترجم فارسی کافکا بود. او همچنین آثاری را از زبان پهلوی به فارسی ترجمه کرد.
هدایت با نشریات مختلفی بهعنوان نویسنده و مترجم همکاری میکرد که از جملۀ آنها میتوان به مجلات «سخن» و «موسیقی» اشاره کرد.
هدایت همچنین مجموعهای از رباعیات خیام را با مقدمهای خواندنی در کتابی با عنوان «ترانههای خیام» گردآوری و منتشر کرد.
از آثار داستانی صادق هدایت میتوان به مجموعه داستانهای «سگ ولگرد»، «سه قطره خون» و «سایه و روشن» اشاره کرد.
علاوه بر کتاب «بوف کور» براساس بعضی آثار دیگر هدایت هم فیلم ساخته شده که از جملۀ آنها فیلم «داش آکل» بهکارگردانی مسعود کیمیایی است که براساس قصۀ «داش آکل» هدایت ساخته شده است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 110 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک