بوف کور
صادق هدایت
بدرقه جاویدان
دسته بندی: داستان-ایرانی
| کد آیتم: |
20558 |
| بارکد: |
9789647736329 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
110 |
| سال انتشار: |
1403 |
کتاب «بوف کور» اثر صادق هدايت
جهانيترين اثر ادبيات داستاني معاصر ايران. کتاب «بوف کور» مشهورترين اثر صادق هدايت و رماني با شهرت جهاني است.
صادق هدايت در کتاب «بوف کور»، با روايتي که خواننده را در وهم و کابوس و ماليخوليا غرق ميکند، نوري ميتاباند بر زخمها و جراحتهاي تاريخي انسان ايراني و همچنين زخمها و جراحتهاي انسانهايي در تمامي جهان که با مسائلي چون عشق و وصل و فراق و مرگ و ناکامي و تحقير و ترس و اضطراب و وحشت و تهديد و تنهايي و انزوا درگيرند.
کتاب «بوف کور» نه فقط در ايران که در جهان نيز با تحسين چهرههايي مشهور و برجسته مواجه بوده است.
آندره برتون، آلبرتو موراويا و هنري ميلر از جمله اديبان مشهور و برجستهاي هستند که کتاب «بوف کور» را خوانده و آن را ستودهاند. آندره برتون از اين رمان بهعنوان يکي از بيست کتابي نام برده که به اعتقاد او شاهکارهاي قرن بيستم ميلادياند.
کتاب «بوف کور» همچنين در خارج از ايران دستماي? اقتباس سينمايي قرار گرفته و رائول روئيز، فيلمساز شيليايي، در سال 1987 فيلمي براساس آن ساخته است.
در ايران نيز کيومرث درمبخش در سال 1355 فيلم «بوف کور» را براساس همين رمان ساخت که پرويز فنيزاده در آن ايفاي نقش کرده است.
همچنين بزرگمهر رفيعا در امريکا فيلمي براساس کتاب «بوف کور» ساخت. اين فيلم در سال 1973 در امريکا ساخته شد و درواقع موضوع پاياننام? رفيعا بود.
يکي از منابع الهام داريوش مهرجويي در فيلم معروف و محبوب «هامون» هم کتاب «بوف کور» هدايت بوده است.
صادق هدايت کتاب «بوف کور» را اولين بار در سال 1315 خورشيدي در بمبئي بهصورت پليکپي و در پنجاه نسخه منتشر کرد چون در آن زمان در ايران ممنوعالقلم بود. اما در سال 1320، با سقوط رضاشاه، هدايت دوباره امکان چاپ آثارش در ايران را پيدا کرد و «بوف کور» در همين سال بهصورت پاورقي در روزنام? «ايران» به چاپ رسيد و يک سال بعد انتشارات روزنام? ايران آن را، پس از تغييراتي که هدايت خود در متن آن اعمال کرد، بهصورت کتاب منتشر کرد. چاپ بعدي کتاب «بوف کور» در سال 1331، يک سال پس از مرگ صادق هدايت، منتشر شد.
کتاب «بوف کور» را، بعد از مرگ هدايت، ناشران مختلفي تاکنون تجديد چاپ کردهاند که از جمل? آنها ميتوان به انتشارات اميرکبير و انتشارات جاويدان اشاره کرد.
چاپ انتشارات جاويدان از کتاب «بوف کور» در سالهاي اخير نيز تجديد چاپ شده است.
مروري بر کتاب «بوف کور»
صادق هدايت در کتاب «بوف کور»، از خلال روايت داستان مردي که ميتوان او را نمودي از انسان تاريخي ايراني و مسائل و تناقضهاي اين انسان در نظر گرفت، از مسائل عامتر انسان شرقي و فراتر از آن انسان در هرکجاي اين کر? خاکي سخن ميگويد و از همينروست که اين رمان کوتاه و کمحجم توانسته است از مرزهاي ايران فراتر برود و توجه مخاطبان جهاني را هم به خود جلب کند.
کتاب «بوف کور» نقل تجربهاي وهمانگيز و دردناک و کابوسوار از زبان مرديست که خودش اين تجربه را، گويي ميان خواب و واقعيت، از سر گذرانده است. او انگار که با سايهاش حرف ميزند و قصد دارد خود را به سايهاش معرفي کند. او براي سايهاش مينويسد و هرچه را که مينويسد، سايهاش انگار که ميبلعد.
روايت کتاب «بوف کور» روايتي خطي نيست و وقايع آن در دو زمان از زندگي راوي رخ ميدهد و بين اين دو زمان البته قرابتهايي مبتني بر قرينهسازي و مسخ و استحاله هست.
راوي کتاب «بوف کور» در نزديک ري زندگي ميکند و کارش اين است که روي قلمدان نقاشي کند و نقاشيهايش هم همواره يک موضوع دارد. آنچه او هميشه روي قلمدان نقاشي ميکند منظرهايست که يکروز از سوراخِ هواخورِ رَفِ خان? خود ديده است؛ منظرهاي که زاد? خيالات و اوهام راوي مينمايد نه برآمده از واقعيت (اگرچه خيالات و اوهام راوي را ميتوان برآمده از واقعيت زندگي او و نيز برآمده از روح تاريخي دانست که او خود جزوي از آن است).
آنسوي سوراخ هواخورِ رف، نهر آبي است و زني سياهپوش و پيرمردي که هرکدام در يک سمت نهر قرار دارند و زن، که در طول کتاب «بوف کور» از او با صفت «زن اثيري» ياد ميشود، ايستاده است و شاخهاي گل نيلوفر به پيرمرد، که به جوکيان هند ميماند و در ساي? سروي نشسته است، تعارف ميکند.
زن اثيري با چشمهايش راوي را به تسخير خود درميآورد. راوي يک روز اين زن را پشت در خان? خود ميبيند. او را به داخل خانه ميبرد. زن ميرود و روي تختخواب راوي دراز ميکشد. راوي پيالهاي شراب کهنه به او ميخوراند و کمي بعد درمييابد که زن، مُرده است.
راوي ميکوشد با نقاشي چشمهاي زن، اين چشمها را که اينهمه مفتونشان شده براي خودش جاوادنه کند. بعد زن را قطعهقطعه ميکند و تکههاي جسدش را در چمدان ميگذارد و ميبرد که دفنش کند. رانند? کالسکهاي که راوي کتاب «بوف کور» نعش زن اثيري را با آن حمل ميکند، شبيه همان پيرمرد منظرهاي است که از پشت سوراخ هواخور رف به چشم راوي آمده است. مجموع اين تصاوير و رويدادها ذهن راوي را به خود مشغول ميکند و او را هرچهبيشتر در عالمي غريب و وهمناک غرق ميکند.
پار? دوم کتاب «بوف کور» تصويري از زندگي گذشت? راوي است، از کودکي و ماجراي مادرش و به دنيا آمدن مشکوکش تا ازدواجش با زني که راوي، «لکاته» مينامدش و در نقط? مقابل «زن اثيري» است که راوي در بخش اول کتاب «بوف کور» با او ملاقات کرده است.
در پار? دوم کتاب «بوف کور» همچنين پيرمردي دستفروش که راوي او را «پيرمرد خنزرپنزي» مينامد ظاهر ميشود که باز شبيه همان پيرمرد کالسکهچي و پيرمرد نشسته در زير درخت سرو در پار? اول رمان است.
زن راوي، حاضر به نزديکي با او نيست و با مردان ديگري همبستر ميشود. دست آخر راوي، با يک گزليک دستهاستخواني به زنش نزديک ميشود و لکاته او را به خود ميپذيرد و راوي، لکاته را ميکُشد و خود را در هيئت پيرمرد خنزرپنزري مييابد.
در پايان کتاب «بوف کور» راوي را ميبينيم که به زمان حال برگشته است. پيرمرد خنزرپنزري در مِه ناپديد ميشود و راوي، خونين افتاده است و وزنِ مُردهاي را روي بدن خود احساس ميکند.
کتاب «بوف کور» دستماي? برداشتها و تفسيرهاي مختلفي قرار گرفته است و انواع و اقسام نقد و تفسير و تحليل را بر آن نوشتهاند و اين اقباليست که به کمتر رمان ايراني رو کرده است.
ميگويند يک اثر ادبي يا هنري وقتي جهاني ميشود که ابتدا با ريشههاي تاريخي و فرهنگي خود پيوندي عميق داشته باشد و از دل تاريخ و فرهنگ خود بيرون آمده باشد. کتاب «بوف کور» دقيقاً مصداق چنين اثري است.
به بيان دقيقتر ميتوان گفت که هدايت، ضمن شناختي که از ادبيات جهانيِ پيشروِ زمان? خود داشت و نيز شناختش از سينماي اکسپرسيونيستي آلمان، تاريخ و فرهنگ ايران را نيز بهخوبي جذب و درک کرده بود.
کتاب «بوف کور» ماحصل تلاقي شناخت هدايت از ادبيات و هنر مدرن غرب و حساسيت انتقادي او به مسائل اجتماعي، فرهنگي و تاريخي سرزمين خود و موقعيت انسان ايرانيِ قرار گرفته در معرض تجدد و نو شدن و نيز حساسيت فلسفي او نسبت به موقعيت کلي انسان در هستي است. همين ترکيب است که باعث ميشود کتاب «بوف کور» نهفقط مخاطبان ايراني، بلکه مخاطبان جهاني ادبيات را نيز به خود جلب کند.
راوي کتاب «بوف کور» مرديست که گويي تاريخي پر از مرگ و ناکامي و خون و کُشتار و عقده و تحقير و نيز تاريخي انباشته از زنانِ مثلهشده را در درون خود و در ناخودآگاهش حمل ميکند.
کتاب «بوف کور» روايت وزنِ سنگين تاريخ و فجايع تاريخي بر پيکرِ اکنون است. راوي «بوف کور» عشق ميجويد اما مرگ به کف ميآورَد و اين مرگ را البته به دست خودش رقم ميزند، چرا که اوست که مانند پادشاهِ قصههاي «هزار و يک شب» زنها را به خلوت خود ميبرد و به قتل ميرساند تا انتقام خيانت يک زن را از هم? زنها بگيرد.
هدايت در کتاب «بوف کور» تاريخي مردسالار را که زن در آن تحقير و سرکوب شده است به تصوير ميکشد؛ تاريخي که عشق در آن ممکن نيست و عشقورزي به جنايت ميانجامد. هدايت اين تاريخ مردانه و خشن را در کتاب «بوف کور» نقد ميکند.
کتاب «بوف کور» در سالهاي ابتدايي تجدد و مدرنسازي ايران نوشته شده است. هدايت اما در اين رمان، انگار که نگاه به بنيانهايي دارد که، بهرغم مدرنسازي ظاهري جامع? ايران، همچنان به همان اشکال قديمي ماندهاند و با تحميل وزن خود بر فرهنگ و ساختارهاي مسلط بر جامعه، باعث ميشوند که فرآيند مدرنشدن بهصورتي معيوب و ناقص اتفاق بيفتد و ساختارهاي آمران? پيشامدرن همچنان وزن خود را بر تاريخي که ميکوشد خود را از قيود استبداديِ گذشت برهاند تحميل کنند.
راوي کتاب «بوف کور» گويي با مرگ زندگي ميکند و با خاطره و حافظ? تاريخي که از مرگ و خشونت انباشته است. او اين تاريخ را انگار در لحظهاي که با تنِ مُرد? زن اثيري روبهرو ميشود در وجود خود احساس ميکند و هم? کلمات و افکاري را که بهنوعي وابسته به اين تاريخ کهن و بيانگر آناند ميبيند.
هدايت در کتاب «بوف کور» وضعيت تراژيکي را بيان ميکند که انسان ايراني در مواجهه با تجدد تجربه ميکند؛ وضعيتي که حاصل يک تناقض است: از يکسو مظاهر تجدد ظهور کرده است و از سوي ديگر همان ساختها و تلقيهاي قديمي و پيشامدرن بر جامعه حاکم است.
کتاب «بوف کور» را برخي سياسي – اجتماعي تفسير کردهاند، بعضي تحليلهاي اسطورهمحور و نمادينِ يونگي بر آن نوشتهاند، بعضي آن را اثري فرويدي ديدهاند و بعضي هم با گوش? چشمي به چند رويکرد و تلفيق اين رويکردها دست به تحليل و تفسير اين رمان زدهاند.
کتاب «بوف کور» دنياييست وسيع که از درهاي مختلفي ميتوان به آن وارد شد. هم ميتوان اسطورههاي ازلي را در آن يافت، هم ناخودآگاه و عقدههاي مدّ نظر فرويد را و هم تصويري از جامعه و تاريخ و فرهنگ ايران را و هم چهبسا چيزهاي ديگري که براساس اينکه از چه دري وارد کتاب «بوف کور» شويم خود را به ما مينمايانند.
دربار? صادق هدايت، نويسند? کتاب «بوف کور»
صادق هدايت، متولد 1281 در تهران و درگذشته به سال 1330، داستاننويس، پژوهشگر فرهنگ عامه، طنزپرداز، مقالهنويس و مترجم ايراني بود.
هدايت معروفترين نويسند? ايراني معاصر در جهان و از روشنفکران و نويسندگان پيشرو و مهم ايران است. او اديبي چندساحتي بود که در حوزههاي مختلف، از قصهنويسي گرفته تا تحقيق و ترجمه و...، کار ميکرد.
در قصهنويسي، هم در زمين? داستان رئاليستي و هم در زمين? داستان مدرن آثاري ارزنده از خود به جا گذاشت و در آثارش انسان را با پيچيدگيها، تنهاييها و هراسها و کابوسها و ناکاميهايش به تصوير کشيد و همچنين از فقر، جهل و عقبماندگي نوشت. او همچنين طنزپرداز قهاري بود و اين قريح? خود را در آثاري چون «وغوغساهاب» و «توپ مرواري» به نمايش گذاشت.
هدايت همچنين يکي از پيشگامان تحقيق در فرهنگ عام? ايران بود. از جمله آثار او در اين حوزه، جدا از مقالاتي که در اين باب نوشت و منتشر کرد، کتاب «نيرنگستان» است.
هدايت، بهعنوان مترجم، آثاري را از بعضي نويسندگان مهم ادبيات کلاسيک و مدرن جهان، نظير آنتون چخوف و فرانتس کافکا، به فارسي ترجمه کرد. او نخستين مترجم فارسي کافکا بود. او همچنين آثاري را از زبان پهلوي به فارسي ترجمه کرد.
هدايت با نشريات مختلفي بهعنوان نويسنده و مترجم همکاري ميکرد که از جمل? آنها ميتوان به مجلات «سخن» و «موسيقي» اشاره کرد.
هدايت همچنين مجموعهاي از رباعيات خيام را با مقدمهاي خواندني در کتابي با عنوان «ترانههاي خيام» گردآوري و منتشر کرد.
از آثار داستاني صادق هدايت ميتوان به مجموعه داستانهاي «سگ ولگرد»، «سه قطره خون» و «سايه و روشن» اشاره کرد.
علاوه بر کتاب «بوف کور» براساس بعضي آثار ديگر هدايت هم فيلم ساخته شده که از جمل? آنها فيلم «داش آکل» بهکارگرداني مسعود کيميايي است که براساس قص? «داش آکل» هدايت ساخته شده است.