ضحاک
نویسنده: غلامحسین ساعدی
ناشر: نگاه
دسته بندی: نمایشنامه و فیلم نامه
562,500 ریال
کتاب «ضحاک» اثر غلامحسین ساعدی
ضحاک، نامی است یادآور استبداد و حکمرانان مستبد و خونخوار. غلامحسین ساعدی در کتاب «ضحاک» این پادشاه خونخوار اساطیری را، که بخشی از شاهنامۀ فردوسی هم به او اختصاص دارد، به صحنۀ نمایشی در نقد و مضحکۀ دیکتاتوری احضار کرده است.
کتاب «ضحاک» نمایشنامهای است تمثیلی و در پنج پرده، که با نگاه به اسطورۀ ضحاک نوشته شده و بازنویسی طنزآمیز ساعدی از آن اسطورۀ قدیمی و معروف است.
ساعدی در نمایشنامۀ «ضحاک»، با نگاه به اسطورهای مشهور دربارۀ حکومتِ ظلم، به نقد قدرت پرداخته و همچنین از تنهایی و تباهیِ قدرت نوشته است و از اینکه یک قدرت استبدادی چگونه بهتدریج، براثر ظلمها و کشتارهایی که کرده است، تنها و تنهاتر میشود و در سراشیب سقوط و انحطاط میافتد.
مروری بر کتاب «ضحاک»
اصل و اساس نمایشنامۀ «ضحاک» غلامحسین ساعدی، همان اسطورۀ آشنای ضحاک است که فردوسی آن را در کتاب «شاهنامه» بازنویسی کرده است. آنها که با این حکایت اساطیری آشنا هستند میدانند که ضحاک پادشاهی ستمگر بود که جمشید را از تخت سلطنت پایین کشید و به جای او نشست و با بر تخت نشستن او دورانی سراسر تاریکی و ظلم و تباهی آغاز شد. با بوسۀ شیطان، که در هیئت یک آشپز به دربار ضحاک آمد، دو مار از شانههای ضحاک روییدند و خوراک این مارها مغز سر جوانان بود.
ساعدی در نمایشنامۀ «ضحاک» همین تمِ اصلی اسطورۀ ضحاک، یعنی مارهای روییده از شانه و مغزخواری ضحاک را گرفته و نمایشنامۀ تمثیلی خود در نقد و مضحکۀ قدرت را بر پایۀ همین تمِ اساطیری نوشته است.
ضحاک در کتاب «ضحاک» ساعدی، پادشاهی خونخوار است که حتی مغز درباریان و اطرافیان خود را هم خوراک مارهایی کرده که بر شانههایش روییدهاند. اینگونه است که مارها به اژدها بدل میشوند و دور و برِ ضحاک بهتدریج خالیوخالیتر میشود و آشپز هم، که همان شیطان است و مارهای ضحاک را از شانههایش رویانده و به آنها خوراک از مغز انسان میخورانَد، روزی میگوید که باید برای انجام مأموریتی دیگر قصر را ترک کند و به این ترتیب ضحاک در قصر، با مارهایش که به اژدها بدل شدهاند تنها میماند و به حضیض ذلت میافتد.
کتاب «ضحاک» حالوهوایی طنزآمیز دارد و ساعدی در این کتاب، خودکامگی و فرجام آن را به ریشخند گرفته و به زبان طنز به نقد استبداد و دیکتاتوری پرداخته است.
کتاب «ضحاک» ساعدی شرح زوال تدریجی قدرتی است که پایههایش بر ظلم و فساد و کشتار و استبداد و خودرأیی بنا شده است. در این کتاب همچنین جمشیدشاه را پادشاهی منفعل و سستاراده مییابیم که به دست ضحاک در زندان اسیر شده و هیچ به فکر راه چارهای برای نجات مردم سرزمینش از ظلم ضحاک نیست.
در بخشی از نمایشنامۀ «ضحاک» میخوانید:
«ضحاک: (خیلی خودمانی) به من گفتهاند که شما بهترین پیشگویان و موبدان کشور خودتان هستید، این امر حقیقت دارد؟
موبد اول: بله قربان، همه در این نظر متفقالقولند.
ضحاک: یعنی همه معتقدند که شماها از همه چیز همه کس باخبرین. آره؟
هر سه موبد: بله قربان، بله قربان.
ضحاک: بسیار خب، بسیار خب، چون من برای عقیده دیگران هیچ گونه اعتباری قایل نیستم و تا خودم چیزی را تجربه نکنم باورم نمیشه، بنابراین، همین حالا، شما سه موبد بزرگ که همه در علم و دانایی شما متفقالقولند، خوب، قیافه، صورت، اندام مرا نگاه کنید و بگویید که من اصولاً بهطور کلی از چه چیزی بیشتر خوشم میآید. اول تو! (موبد اول را نشان میدهد)
موبد اول: از ناصیه امیر چنین برمیآید که به راستی و درستی بیشتر از همه چیز اهمیت میدهند.
ضحاک: (به موبد دوم) و تو.
موبد دوم: به امیر دروغ نگویند و خیانت نکنند.
ضحاک: (به موبد سوم) و بالاخره، تو.
موبد سوم: در رفتار و کردار خود صداقت کامل داشته باشند.
ضحاک: هر سه نفر که یک چیزو گفتین؟
موبد اول: (خوشحال) بله قربان، صحیحش هم همینه که پیشگوییها همیشه و همه وقت یکسان و یکجور باشند.
ضحاک: از کجا این مسائلو فهمیدین؟
موبد دوم: افلاک و ستارگان بروج دلالت...
ضحاک: خفه، خفه، خفه، بیجهت افلاک و ستارههای بیچاره رو متهم نکن این مطلبو خودم بهتون گفتم، مگه نه؟
موبد اول: (با ترس و لرز) درسته قربان.
ضحاک: ولی راستی و صداقت چیزی نیست که من خیلی زیاد خوشم بیاد. متوجهین؟ حالا بهتر فکر کنین. (موبدان در حال اندیشه و کلافهگی هستند) پس شما سه موبد پیشگو و عالم به تمام اسرار و علوم و فنون نمیتونین بفهمین که من از چی بیشتر خوشم میآد.
موبد اول: (خوشحال) من فهمیدم قربان، من فهمیدم (احساساتی) شما از نسیم ملایم بهاری و عطر گلهای...
ضحاک: ابدا، ابدا، ابدا. من از نسیم ملایم بهاری و عطر گلها بهشدت متنفرم.
موبد دوم: از آواز چنگ و سرود خوش...
ضحاک: اصلاً، اصلاً. حالمو بههم زدی (ادای موبد دوم را درمیآورد) آواز چنگ و سرود خوش...
موبد سوم: چون از نژاد پاک تازیان هستید، هیچ چیز به اندازه اسب اصیل و نجیب عربی...
ضحاک: چی؟ اسب؟ از اسب خوشم میآد؟ اگر از اسب خوشم میومد که الان تو میدان مالفروشان بودم نه اینجا. (با پوزخند) اسب! اون هم اسب اصیل و نجیب عربی (هر سه موبد خاموش و سربهزیر هستند) ببینم، راستی چطور شد که ایندفعه هر سه مخالف هم پیشگویی کردید؟ ها! اینبار افلاک و ستارگان جور دیگری باهاتون تا کردند؟ آره، میبینین که به اونا (آسمان را نشان میدهد) نمیشه زیاد اعتماد کرد. ولی هیچ مهم نیست، حالا من خودم به شما میگم که از چی بیشتر خوشم میآد. من از هیچ چیز به اندازه خوردن خوشم نمیآد. من دوست دارم همه چیز بخورم. هرچی که خوردنی است و هرچی که خوردنی نیست. شماها این مطلبو میدونستین؟
موبد سوم: تا اندازهای ستارگان...
ضحاک: (با اشاره دست او را ساکت میکند) ببین، داری شورشو درمیآری. مثل اینکه یادت رفته قرار ما چی بود؟ (همه ساکت و سربهزیر) خب، پس معلوم شد که شماها چیزی بارتون نیس. البته من از این بابت بیاندازه خوشحالم. خوشحالم که سه پیشگوی ابله در خدمت من هستند. سه پیشگویی که نه گذشته مرا میدانند و نه قادرند آینده مرا بخوانند. درحالیکه من، هم گذشته خودم را میدانم و هم میدانم که در آینده چه خواهم کرد. مهمتر از همه، اینکه من حتی قادرم آینده را تغییر بدهم. ولی با وجود این، شماها پیش من خواهید بود و چون عقلتان به چیزی قد نمیدهد، بهناچار من خودم پیشگویی خواهم کرد و شما در جمع و حضور دیگران، آنها را از زبان افلاک و ستارگان سماوی بیان خواهید کرد. متوجه شدین؟ حالا مرخصید. (پیشگویان بیرون میروند)».
چاپ فعلی کتاب «ضحاک» را انتشارات نگاه منتشر کرده است.
دربارۀ غلامحسین ساعدی، نویسندۀ کتاب «ضحاک»
غلامحسین ساعدی، متولد 1314 در تبریز و درگذشته به سال 1364، داستاننویس، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، پژوهشگر، روزنامهنگار، جُستارنویس، مقالهنویس، پزشک، مترجم و شاعر ایرانی است. ساعدی یکی از نویسندگان پیشرو و نوآورِ ایران بود و سبک خاص خود را در قصۀ ایرانی معاصر ابداع کرد؛ سبکی مبتنی بر تمثیل و احضار عناصر فراواقعی و وهمانگیز به متن واقعیت که باعث شد او را مُبدعِ رئالیسم جادویی در ایران بدانند. او همچنین یکی از نمایشنامهنویسان مهم ایرانی است.
روستاییان، مردم طبقۀ متوسط شهری و تهیدستان و لُمپنها و ساکنان حاشیۀ شهرها از شخصیتهای اصلی قصهها و نمایشنامههای ساعدی هستند. گروتسک و فضاهای غریب و وهمآلود و کابوسوار از ویژگیهای اصلی آثار ساعدی است.
ساعدی با آثارش در سینمای موج نوِ ایران نیز حضوری تأثیرگذار داشته است و از قصههای او در عالمِ سینما اقتباسهای موفقی انجام شده است. بهجز فیلم «گاو» داریوش مهرجویی که به آن اشاره شد، فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی نیز اقتباس از قصهای به همین نام از غلامحسین ساعدی است. همچنین داریوش مهرجویی فیلم «دایرۀ مینا» را براساس قصۀ بلند «آشغالدونی» ساعدی ساخته است.
ساعدی در کار پژوهشی و روزنامهنگاری هم دستی داشت. از آثار پژوهشی او میتوان به تکنگاری «اهل هوا» اشاره کرد. او همچنین سردبیر مجلههای «انتقاد کتاب» و «الفبا» بود.
از آثار غلامحسین ساعدی میتوان به مجموعه داستانهای «عزاداران بَیَل»، «ترس و لرز»، «گور و گهواره» و «واهمههای بی نام و نشان» و نمایشنامههای «لالبازیها»، «چوببدستهای وَرَزیل» و «وای بر مغلوب» اشاره کرد.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | نمایشنامه و فیلم نامه |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 120 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک