شکوه زندگی
نویسنده: میشائیل کومپفمولر
مترجم: محمد همتی
ناشر: فرهنگ نشر نو
دسته بندی: ادبیات آلمان
828,000 ریال
رمان «شکوه زندگی»، اثر میشائیل کومپفمولر
رمانی عاشقانه درباره فرانتس کافکا؛ میشائیل کومپفمولر در رمان «شکوه زندگی» داستان عشق کافکا و دورا دایامانت را روایت میکند.
رمان «شکوه زندگی»، با عنوان اصلی Die Herrlichkeit des Lebens، نخستین بار در سال 2011 به زبان آلمانی منتشر شده است. عنوان این رمان برگرفته از این سطرهای یادداشتهای روزانۀ کافکاست: «چه بسا شکوه زندگی، دور و بر هرکس و همواره تمام و کمال حاضر باشد، اما پوشیده، در ژرفنا، نادیدنی و بسیار دور. اما او همانجاست، نه آکنده از نفرت، نه بیرغبت، نه ناشنوا. کافی است او را با کلمۀ درست، با نام درست فرابخوانی تا بیاید. این ماهیت جادو است که نمیآفریند بلکه فرامیخواند.»
کومپفمولر در رمان «شکوه زندگی» روایتگر عشقی است که با سفر درمانی کافکا به سواحل دریای بالتیک در تابستان سال 1923 میان او و دورا دایامانت درمیگیرد. کافکا در آن تابستان به دنبال بیماریای که دچارش میشود برای بازیابی سلامتیاش به سواحل دریای بالتیک میرود و همین سفر آغاز رابطۀ عاشقانۀ شورانگیز او و دورا دایامانت میشود. در رمان «شکوه زندگی» همین عشق دستمایۀ قصهپردازی قرار گرفته است.
کومپفمولر به خاطر رمان «شکوه زندگی» در سال 2013 جایزه ادبی معتبر ژان مونه را دریافت کرده است.
مروری بر رمان شکوه زندگی
میشائیل کومپفمولر در رمان «شکوه زندگی» با روایت دوران زندگی عاشقانۀ کافکا و دورا دایامانت عشق میان آن دو را میکاود و به عمق این رابطۀ عاشقانه میرود. او در این رمان، ضمن تصویر کردن عشق کافکا و دورا در جهانی برساختۀ تخیل یک داستاننویس، دغدغۀ کافکا درباره انتخاب میان نوشتن و زندگی کردن را نیز مطرح میکند؛ در «شکوه زندگی» هم با کافکای نویسنده مواجهیم و هم با کافکای عاشق.
گفتنی است که در رمان «شکوه زندگی» با رویدادها و حوادث پرماجرا و اوج و فرودهای داستانی خاصی مواجه نیستیم، اما با تصویری از جنبههای گوناگونِ عشقی مواجهیم که کافکا و دورا در دوران زندگی عاشقانهشان آن را با خود از جایی به جایی دیگر حمل میکنند و این عشق در طول این رابطه عمیقتر میشود.
رمان «شکوه زندگی» تصویری از کافکا به دست میدهد که چه بسا متفاوت با تصویر متعارفی باشد که از این نویسنده بزرگ چک در ذهن داریم و همین میتواند یکی از عوامل جذابیت این رمان باشد.
رمان اینگونه آغاز میشود: «دکتر شامگاه جمعهای در ماه ژوئیه از راه میرسد. هوا هنوز بسیار گرم است و او خسته و کوفته با خودرویی روباز از ایستگاه راهآهن به خانه رسیده است. این آخرین بخش سفر انگار تمامی نداشت، اما او بالاخره رسیده است. الی و بچهها چشم به راهش بودهاند و هنوز چمدانها را زمین نگذاشته که فلیکس و گرتی با شتاب خودشان را به او میرسانند و از همان دم در امانش نمیدهند و یکبند حرف میزنند. بچهها از صبح زود در ساحل بودهاند و همۀ فکر و ذکرشان این است که هرچه زودتر به آنجا برگردند و دستساختهشان را به دایی نشان دهند، که قلعۀ شنی بسیار بزرگی است، از آن قلعههایی که ساحل پر از آنهاست. الی که هانای خوابآلود را بغل کرده، به آنها تشر میزند که دایی تازه از راه رسیده، اذیتش نکنید، اما بچهها دستبردار نیستند و یکبند از ماجراهای آن روزشان حرف میزنند. سفر چهطور بود؟ میخواهی اول چیزی بخوری؟ دکتر اصلاً اشتها ندارد و مانده است که چه جوابی به الی بدهد. با اینحال لحظاتی به طبقۀ بالا میرود، بچهها میخواهند به او نشان بدهند که کجا میخوابند، یازده و دوازدهسالهاند و هزارویک بهانه برای نرفتن به تختخواب و نخوابیدن ردیف میکنند. بشقابی پر از جوز و میوه روی میز است، پارچ آبی هم در کنارش، گلویی تازه میکند و بعد به خواهرش میگوید که چهقدر ممنونش است. هرچه باشد قرار است سه هفتۀ آینده همانجا غذا بخورد و زمان زیادی را با هم خواهند بود، تا ببیند این چند هفته حالش بهتر میشود یا نه.
دکتر امیدی به این چند هفته هم ندارد. ماههای بدی را پشت سر گذاشته و الی درست زمانی او را به سفر به سواحل بالتیک دعوت کرده که دیگر تاب ماندن در خانۀ پدری را نداشته است. خواهرش این اقامتگاه را در آگهیهای روزنامهای پیدا کرده است، در یک آگهی که تختخوابهای عالی و قیمت معقول و علاوه بر آن تراسها و مهتابیها و ایوانهای ستونداری درست کنار جنگل کهنسال و با منظره باشکوه دریا را وعده میداده است.
اتاقِ دکتر در انتهای راهروست. چندان بزرگ نیست، اما میز تحریری دارد، تشکش سفت است و از آن گذشته بالکنی باریک و مشرف به جنگل دارد که نویدبخش آرامش است؛ گرچه از ساختمانی در همان نزدیکی سروصدای بچهها به گوش میرسد. چمدانش را باز میکند؛ چند دست لباس، زیرپوش، کتاب، کاغذتحریر. میتواند به ماکس نامه بنویسد و بگوید که مذاکراتش با ناشر جدید به کجا رسیده است، اما برای این کار وقت بسیار است. از آن اتفاقهای نادر بود که پس از آن همه سال دوباره گذرش به برلین بیفتد و بیستوچهار ساعت بعد هم اینجا در موریتس باشد، آن هم در خانهای که اسمش گلوکاوف است. الی از راه نرسیده لطیفهای ساخته و این اسم را به فال نیک گرفته است و امید دارد هوای ساحل به دکتر بسازد و چند کیلویی وزن اضافه کند، گرچه هر دو خوب میدانند که احتمالش خیلی کم است. دکتر با خودش میگوید، روز از نو روزی از نو. چند سالی است که چند صباحی تابستان را در این و آن هتل یا آسایشگاه میگذراند و بعد از آن تمام طول زمستان را در شهر و گاهی هفتهها به تختخواب میخ میشود. تنهایی لذتبخشی است. مدتی در بالکن مینشیند، سروصدای بچهها همچنان بلند است، سپس به تختخواب میرود و راحت خوابش میبرد.»
درباره میشائیل کومپفمولر، نویسنده رمان شکوه زندگی
میشائیل کومپفمولر (Michael Kumpfmüller)، متولد 1961، داستاننویس آلمانی است. کومپفمولر تحصیلکرده تاریخ و ادبیات آلمان است و موضوع پایاننامهاش مطالعۀ نبرد استالینگراد در متون ادبی و غیرادبی بوده است. او مدتی هم روزنامهنگار بوده و در دهۀ 90 میلادی برای روزنامهها و مجلات مختلف مینوشته و جوایزی هم در عرصۀ روزنامهنگاری دریافت کرده است.
از رمانهای کومپفمولر، به جز «شکوه زندگی»، میتوان به «پیام به همه» و «تربیت انسان» اشاره کرد. او در سال 2020 رمانی درباره آخرین روزهای زندگی ویرجینیا وولف منتشر کرده است.
درباره ترجمۀ فارسی رمان شکوه زندگی
رمان «شکوه زندگی» با ترجمۀ محمد همتی در نشر نو منتشر شده است. محمد همتی، متولد 1358 در زرندِ ساوه، مترجم و شاعر و دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان آلمانی از دانشگاه تهران است. رمانهای «مارش رادتسکی»، «آدولف ه. دو زندگی»، «عروسک کافکا» و «اینک خزان» از جمله ترجمههای او از ادبیات داستانی آلمانیزبان است.
همتی در سال 1396 برای ترجمۀ رمان «مارش رادتسکی»، اثر یوزف روت، برنده دومین دوره جایزه ابوالحسن نجفی شد.
رتبۀ رمان «شکوه زندگی» در گودریدز: 3.55 از 5.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | ادبیات آلمان |
زبان: | فارسی |
قطع: | پالتوئی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 264 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک