سپیده دم ایرانی
نویسنده: امیرحسن چهل تن
ناشر: نگاه
دسته بندی: داستان ایرانی
1,462,500 ریال
کتاب «سپیدهدم ایرانی» اثر امیرحسن چهلتن
رمانی تلخ و تراژیک دربارۀ غربت، مهاجرت اجباری، تبعید، عشق و گسست، با مایههایی از تاریخ و سیاست. کتاب «سپیدهدم ایرانی» رمانی است که در آن، مثل دیگر رمانهای امیرحسن چهلتن، تخیل با تاریخ گره خورده و رویدادهای داستانی در متن وقایع تاریخی – اجتماعی ایران رقم میخورند.
امیرحسن چهلتن در کتاب «سپیدهدم ایرانی» دو مقطع از تاریخ معاصر ایران را زمینۀ رویدادهای رمان خود قرار داده است: یکی دهۀ 20 خورشیدی و دیگری ایرانی که تازه انقلاب در آن پیروز شده است.
کتاب «سپیدهدم ایرانی» رمانی است که نشان میدهد تاریخ و سیاست چگونه با سرنوشت آدمها بازی میکنند و انسان چقدر دربرابر رویدادهای تاریخی و سیاسیِ پیرامون خود و معادلات سیاسی بینالمللی و مناسبات قدرت و نیز باورهای فرهنگیِ نادرستی که از دیرباز در ذهن آدمی ریشه میدوانند، دستبسته و ناتوان است.
کتاب «سپیدهدم ایرانی» همچنین تصویری داستانی از تئاتر ایران، در اوایل دوران شکوفایی و رونقِ آن، به دست میدهد.
کتاب «سپیدهدم ایرانی» اولین بار در سال 1384 منتشر شده است. این رمان را انتشارات نگاه منتشر کرده است.
مروری بر کتاب «سپیدهدم ایرانی»
شخصیت اصلی کتاب «سپیدهدم ایرانی» مردی است به نام ایرج بیرشگ که در سال 1357، همزمان با وقوع انقلاب ایران و چند روز بعد از پیروزی انقلاب، بعد از بیستوهشت سال به کشورش بازگشته و همهچیز را دگرگون و غریبه یافته است.
ایرج در دهۀ 20 خورشیدی، بهدلیل نقشی که در ترور محمدرضاشاه داشته، از ایران گریخته و به روسیۀ شوروی رفته است، با این خیالِ خام که بهخاطر تودهای بودنش در شوروی از او استقبال گرمی میشود. ایرج را اما در شوروی بازداشت و به اردوگاه تبعید میکنند. در شبِ اول بازداشت ایرج، سربازی روس مرتکب رفتاری توهینآمیز با عکسِ میهن، نامزد ایرج، میشود و همین باعث میشود که زینپس هروقت ایرج به نامزدش فکر میکند و میخواهد به او نامهای بنویسد، نتواند این کار را انجام دهد و این عامل گسستی کامل میان ایرج و میهن در کتاب «سپیدهدم ایرانی» میشود.
میهن، وقتی که ایرج از ایران گریخته، بازیگر تئاتر بوده است؛ بازیگری زیبا و پر از عشق و شور و امید و آرزو. اما با وقوع کودتای 28 مرداد 1332 و به آتش کشیدن و غارت و نابودی تماشاخانهای که میهن در آن کار میکند، او مجبور میشود صحنۀ تئاتر را ببوسد و کنار بگذارد. میهن و ایرج سخت عاشق هم بودهاند و میهن از ایرج پسری دارد. از ایرج اما تا بیستوهشت سال خبری نمیشود و هنگامی که او برمیگردد، دیگر میهن و پسرش علاقهای ندارند با او رابطهای داشته باشند و با ایرج بهسردی و قهر برخورد میکنند.
ایرج بعد از مرگ استالین آزاد شده بوده اما همچنان نمیتوانسته به ایران برگردد و بنابراین به آلمان میرود. حالا که او برگشته، همچون بیگانهای در سرزمین خود است و چهلتن در کتاب «سپیدهدم ایرانی» این بیگانگی را از جمله در هیئتِ بیگانگیاش با تهران نشان میدهد؛ ایرجِ کتاب «سپیدهدم ایرانی» تهرانی را که سالها ترک کرده بوده نمیشناسد چون چهرۀ تهران تغییر کرده است.
در کتاب «سپیدهدم ایرانی» میبینیم که بین ایرج و میهن و فرزند و وطنِ ایرج گسستی طولانی افتاده است. ایرج با پدرش هم قهر است. او وقتی به ایران برمیگردد دیگر گویی هیچچیز برایش آشنا نیست و دست آخر میبیند که هیچ تعلقی در سرزمینش ندارد و گویی خانوادهاش هم او را نمیخواهند.
امیرحسن چهلتن در کتاب «سپیدهدم ایرانی» تصویری توأم با ظرافت و ریزبینی از دو مقطع از تاریخ معاصر ایران و سرنوشت آدمهایی که زندگیشان بهنحوی با طوفان تاریخ و سیاست گره خورده است ترسیم میکند.
در بخشی از کتاب «سپیدهدم ایرانی» میخوانید: «میخواست زیر قارقار موتورسیکلتهای دودزا، فریاد دستفروشها، ترمز عصبی رانندههای کلافه چیزی اگر پنهان یا مدفون شده بازبشناسد؛ در جستجوی تهماندهیِ صداها بود. آواز عبدالوهاب و فریدالاطرش، صدای پیشپردهخوانها، آهنگهای هندی که بیخود و بیجهت غمانگیز بودند و صدای محزون فرانک سیناترا وقتی که میخواند... حالا این صداهای زمخت، ناهماهنگ و عصبی یادهای گذشته را پس میراند. اینجا را نمیشناخت! حالا بیشتر آنچه میدید روستائیانی بودند که تازه شهری شده بودند یا هنوز نشده بودند. ایستاد، میخواست با بازسازییِ ذهنییِ آنچه به لالهزار او تعلق داشت، لحظهها و صداهای آشنا را به یاد بیاورد اما در چشماندازش فقط یک چیز بود؛ ازدحام!
ازدحام تنها چیزی بود که در ذهنش میچرخید و تنها مربوط به مکان نمیشد؛ این ازدحام کیفیتی تاریخی داشت و حالا در ششمین دههیِ عمرش فرسودهتر از آن بود که تماشای شلوغترین خیابان شهر زادگاهش که هموطنانش یعنی آدمهایی که به زبان او صحبت میکنند و حالت نگاه و نحوهیِ لبخندشان برای او معنایی قابل درک دارد و در آن موج میزنند، در او نشاط یا هیجان ایجاد کند. به ماهیچهیِ چشمها فشار آورد، مژهها بههم نزدیک شد؛ دنبال قلّهیِ توچال میگشت. گفت، نکند اشتباه کردهام؛ حتی خواست برگردد. به زمزمه گفت آیا من واقعاً در تهرانم و از طرح این پرسش ذهنی به ناگهان وحشت کرد. گفت من حس مکان را از دست دادهام؛ چیزهایی که متعلق به من بودند و گذشتهام را میساختند دیگر موجود نیستند!»
دربارۀ امیرحسن چهلتن، نویسندۀ کتاب «سپیدهدم ایرانی»
امیرحسن چهلتن، متولد 1335 در تهران، داستاننویس و جُستارنویس ایرانی است. چهلتن تحصیلکردۀ مهندسی الکترونیک در انگلستان است و مدتی هم به کار مهندسی اشتغال داشته اما اکنون سالهاست که تماموقت به نویسندگی میپردازد.
عشق، زنان و مسائل و بحرانهای آنها در جامعۀ مردسالار و دیگر مسائل و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی، شهر، تاریخ، تنهایی، اضطراب، گسست و سیاست از موضوعات اصلی آثار امیرحسن چهلتن هستند.
از آثار داستانی امیرحسن چهلتن میتوان به رمانهای «تهران، شهر بیآسمان»، «تالار آیینه» و «مهرگیاه» و مجموعه داستانهای «دیگر کسی صدایم نزد» و «چیزی به فردا نمانده است» و از آثار غیرداستانیاش میتوان به کتاب «محمود دولتآبادی» اشاره کرد. ترجمۀ آلمانی یکی از رمانهای او، با عنوان «محفل عاشقان ادب»، که متن فارسیاش هنوز منتشر نشده، در سال 2020، از طرف «خانۀ فرهنگهای جهان» در برلین، برندۀ جایزۀ بینالمللی ادبیات شده است.
چهلتن از اعضای «کانون نویسندگان ایران» است.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 206 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک