ابله
الیف باتومان
نیلوفر امن زاده
برج
دسته بندی: ادبیات-آمریکا
| کد آیتم: |
1520762 |
| بارکد: |
9786229647776 |
| سال انتشار: |
1399 |
| نوبت چاپ: |
3 |
| تعداد صفحات: |
430 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
رمان «ابله»، اثر اليف باتومان
رمان «ابله» گرچه اسمش يادآور شاهکاري از داستايفسکي است، اما رماني است جديد و امروزي از اليف باتومان، نويسنده معاصر ترکتبار امريکايي.
رمان «ابله»، با عنوان اصلي The Idiot، رماني است طنزآميز و کُميک و تأملبرانگيز درباره داستان و واقعيت و نسبت اين دو با يکديگر. اليف باتومان در اين رمان، با الهام از تجربيات واقعي خود، اين موضوع را پيش ميکشد که زندگي واقعي و زندگي خلقشده در عالمِ قصه چقدر به هم شبيه و چقدر با هم متفاوتند و وقتي واقعيت را داستاني ميکنيم و داستان را واقعي تلقي ميکنيم چه چيز از زندگي درمييابيم؟
رمان «ابله» همچنين رماني درباره دوران نوجواني و جواني است و تصويري از زندگي دانشجويي در دانشگاه هاروارد در ده? 90 ميلادي به دست ميدهد. باتومان در رمان «ابله» از کشف زندگي سخن گفته است و از جور ديگر به امور نگريستن و با کلمات و از طريق زبان به دريافتي از زندگي رسيدن.
متن اصلي رمان «ابله» نخستينبار در سال 2017 به زبان انگليسي منتشر شد و چنان مورد توجه منتقدان قرار گرفت که در سال 2018 به فهرست نامزدهاي نهايي جايزه ادبي پوليتزر راه يافت. مري کار درباره اين رمان گفته است: «بعد از دونکيشوت، هيچ جستوجويي براي عشق نبوده که تا اين حد خندهدار و بهطرز نيشداري دستوپاچلفتي باشد.»
مروري بر رمان ابله
وقايع رمان «ابله» در ده? 90 ميلادي اتفاق ميافتد؛ يعني زماني که ايميل هنوز يک ابزار ارتباطي تازه است و شخصيت اصلي رمان در آغاز ورود به دانشگاه هنوز چيز زيادي از آن نميداند. اما همين ايميل و آشنايي با آن نقشي کليدي در ماجراهاي رمان «ابله» ايفا ميکند. اليف باتومان در رمان «ابله»، با زباني که رنگي از طنزي ظريف و انديشمندانه دارد، داستان ورود از نوجواني به جواني و درگيريهاي عاطفي و دغدغههاي ذهني يک دختر نوجوان تُرکتبار به نام سلين را روايت ميکند که تازه وارد دانشگاه هاروارد شده است. «ابله» رماني است درباره دختري جوان که همزمان با ورود به دانشگاه عوالمي تازه را کشف ميکند. اليف باتومان در رمان «ابله» با طنز و تأمل از جستوجوي عشق سخن ميگويد و از رابط? ميان ادبيات و زندگي. ميراندا جولاي درباره اين رمان گفته است: «ابله فرصتي براي غوطهورشدن در جهاني است که قبلاً هيچوقت به شيوهي رمانهاي قرن نوزدهمي با آن رفتار نشده بود.»
در بخشي از اين رمان ميخوانيد: «کتابفروشي دانشگاه مجموعهاي متنوع از پوسترهاي انيشتين را داشت، انيشتين جلوي تختهسياه، انيشتين توي ماشين، انيشتين در حال زباندرازي، انيشتين مشغول پيپ کشيدن. درست نميفهميدم چرا بايد عکسي از انيشتين به ديوار بزنيم، ولي بهتر از اين بود که مجبور شوم براي خودم يخچال بخرم.
پوستري که خريدم از نظر خودم بههيچوجه نه بهتر از بقيهي پوسترهاي انيشتين بود نه بدتر، ولي هانا انگار خوشش نيامد. گفت: "هوممم، گمونم اونجا خوب بشه." و به ديوار بالاي کتابخانهي من اشاره کرد.
"ولي اينجوري که تو نميبينيش."
"اشکالي نداره. به اونجا بيشتر ميآد."
از آن روز بهبعد، هرکسي به اتاقمان ميآمد ـ همسايهها که ميخواستند چيزي قرض بگيرند، تعميرکارهاي کامپيوتر مستقر در ساختمان، نامزدهاي شوراي دانشجويي، هرجور آدمي که دلخوشيهاي کوچک من نبايد کوچکترين تأثيري در احوالش ميداشت ـ تمام تلاشش را ميکرد تا بهم اثبات کند ارادتم به آلبرت انيشتين درست نيست. انيشتين بمب اتم ساخته بود، سگها را آزار ميداد، به بچههايش محل نميگذاشت. "نابغههاي بزرگتري از انيشتين هم هستن." اين را يک سالاوليِ بلغار گفت که آمده بود همزاد داستايفسکي را ازم قرض بگيرد. "آلفرد نوبل از رياضي متنفر بود و جايزهي نوبل رو به هيچ رياضيداني نميداد. خيليها بودن که لياقتشون از اون بيشتر بود."
"آهان." کتاب را به دستش دادم. "خب، خداحافظ."
گفت: "ممنون." و به پوستر چشمغره رفت. "اين مَرد زنش رو کتک ميزده، مجبورش ميکرده مسئلههاي رياضياش رو حل کنه، حمالياش رو بکنه، اما هيچوقت زنه رو به رسميت نميشناخت. اونوقت تو عکسش رو زدي به ديوارت."
گفتم: "ببين، بيخيالِ من شو. اين پوستر من نيست. موقعيت پيچيدهايه."
گوش نميکرد. "توي اين کشور انيشتين يعني نابغه، درحاليکه نابغههاي بزرگتر اصلاً معروف نيستن. دليلش چيه؟ اگه ميدوني به منم بگو."
آه کشيدم. "شايد دليلش اينه که واقعاً از همهشون بهتره و حتي حسودهايي که همهاش شايعه درست ميکنن هم نميتونن نخبهبودنش رو پنهان کنن. اگه نيچه بود ميگفت همچين نابغهاي حق داشته زنش رو بزنه."
اين حرفم دهانش را بست. بعد از اينکه رفت، فکر کردم پوستر را بردارم. دلم ميخواست آدم شجاعي باشم و نظرات احمقانهي ديگران رويم تأثير نگذارد، اما نظر احمقانه کدام بود: اينکه فکر کنيم انيشتين چه آدم فوقالعادهاي بوده يا اينکه فکر کنيم بدترين آدم دنيا بوده؟ آخرش هم گذاشتم پوستر بماند.»
رمان «ابله» با ترجم? نيلوفر امنزاده در نشر برج منتشر شده است.
درباره اليف باتومان، نويسنده رمان ابله
اليف باتومان (Elif Batuman)، متولد 1977، روزنامهنگار و داستاننويس امريکايي ترکتبار است. باتومان خود متولد نيويورک و بزرگشده نيوجرسي است، اما مادر و پدرش اهل ترکيهاند. او تحصيلکرده هاروارد و داراي مدرک دکترا در رشت? ادبيات تطبيقي از دانشگاه استنفورد است. باتومان از شيفتگان ادبيات روسيه است و از اين ادبيات بسيار تأثير گرفته است. داستايفسکي و سولژنيتسين از نويسندگان روسِ مورد علاق? باتومان هستند. او زبان ازبکي نيز ميداند و اين زبان را در شهر سمرقندِ ازبکستان و در دوران تحصيل در مدرس? تحصيلات تکميلي ياد گرفته است. او در تابستان 1996 در مجارستان زبان انگليسي درس داده و بين سالهاي 2010 تا 2013 نويسنده مقيم در دانشگاه «کوچ» در استانبولِ ترکيه بوده است. باتومان در نشري? «نيويورکر» مينويسد و از کارکُنان اين نشريه است.
رتب? رمان «ابله» در گودريدز: 3.64 از 5.