برج بابل: جاده ی شهر
The road to the city
ناتالیا گیزنبورگ
فرناز حائری
چشمه
دسته بندی: ادبیات-ایتالیا
| کد آیتم: |
1525518 |
| بارکد: |
9786220110651 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
110 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
پالتوئی |
کتاب «جادهي شهر» اثر ناتاليا گينزبورگ
يک رمان کوتاه عاشقانه – اجتماعي. ناتاليا گينزبورگ در کتاب «جادهي شهر»، با نهايت ايجاز و سادگي و با طنزي تلخ، از موضوعاتي چون عشق، خانواده، زندگي، مرگ، رؤيا، فقر، ملال و حسرت سخن ميگويد.
کتاب «جادهي شهر» قصهايست خوشخوان و سهلوممتنع؛ قصهاي در عين سادگي، پيچيده و عميق که ما را با خود به گردش در مرز ميان تلخي واقعيت و شيريني رؤيا ميبرد و از رؤياهاي تباهشده و حسرتهاي به جا مانده سخن ميگويد و از زندگي که، گاه کُند و ملالآور و گاه تند و پرهيجان، در جريان است و از آدمهايي که از زندگي چيزهايي جز آنچه به دست آوردهاند ميخواهند اما با زندگي فعلي خود نيز بهنحوي کنار آمدهاند.
متن اصلي رمان کوتاه «جادهي شهر» اولين بار در سال 1942 منتشر شده است.
مروري بر کتاب «جادهي شهر»
راوي و شخصيت اصلي کتاب «جادهي شهر» دختري نوجوان، به نام داليا، است که در خانوادهاي پرجمعيت و آشفته و فقير در روستا زندگي ميکند و از وضعيت خود چندان راضي نيست.
داليا از ملال حاکم بر روستا و بودن در خانه و کنار خانواده شاکي است. در خانه فقط با يکي از برادرهايش، به نام جوواني، و پسري به نام نيني، که يتيم و از اقوام پدرش است و از بچگي با آنها زندگي ميکند، ميان? خوبي دارد. او رؤياي زندگي در شهر را ميبافد و مدام، همراه جوواني و نيني، به شهر ميرود، در شهر پرسه ميزند و گردش ميکند و سري هم ميزند به خواهرش، آتزالئا، که ازدواج کرده و در شهر زندگي ميکند. زندگي به رفتوآمد در شهر و روستا و رؤيابافي و حرص خوردن از دست پدر و مادر ميگذرد تا اينکه ماجرايي عاشقانه براي داليا پيش ميآيد و اين ماجرا بر زندگي آيندهاش اثر ميگذارد.
کتاب «جادهي شهر» روايتي ساده و موجز و سرراست و طنزآميز دارد. گينزبورگ در اين رمان کوتاه، با کمترين کلمات، موقعيتها و شخصيتها را ماهرانه ترسيم ميکند و خطوط اصلي هر شخصيت، حتي شخصيتهاي فرعي، را طوري رسم ميکند که هيچکدامشان از ياد خواننده نميروند. در اين رمان همچنين يک ماجراي عاشقانه، بهسادگي و بيآنکه نويسنده به روايت خود پيچوتاب خاصي بدهد يا مجبور به پُرگويي شود، پسِ پشت ماجراي عاشقان? ديگري تصوير ميشود.
بهجز داليا که راوي قصه است، ديگر شخصيت اصلي و جالب توجه کتاب «جادهي شهر» نيني است که کتابخوان و کاري است و افکاري متفاوت با ديگر شخصيتهاي رمان دارد.
گينزبورگ در کتاب «جاد? شهر»، با طنزي تلخ و حتي ميشود گفت بيرحمانه و بيآنکه اسير احساساتيگري سطحي بشود، از فقر فرهنگي و اجتماعي و مادي و جامعهاي ويران و نابسامان و غرق خستگي و نوميدي و خشم و اندوه سخن ميگويد و از آدمهايي که در مناسباتي کهنه و در فقر گرفتار شدهاند و براي خلاصي از اين مناسبات دستوپا ميزنند؛ آدمهايي که ميخواهند از زندگي يکنواخت و بيرنگوجلايي که گرفتارش شدهاند بگريزند و شور و هيجاني به زندگي خود بدهند. اما ملال و روزمرّگي بر همهجا و همهچيز سايه انداخته اگرچه راوي کتاب «جادهي شهر» تا پايان قصه چشمِ اميدي به آيندهاي بهتر دارد و بهاميدِ آن آيند? بهتر به زندگي ادامه ميدهد.
در بخشي از کتاب «جادهي شهر» ميخوانيد: «دو برادر کوچکترم دادوهوار ميکردند و توي سر هم ميزدند و مادرم هم به من ميپريد که چرا در شستن ظرفها کمکش نميکنم. پدرم رو به مادرم ميگفت بايد مرا بهتر بار ميآورده و هر وقت هم مادرم ميگفت همه مثل سگ با او رفتار ميکنند، کلاهش را از سر ميخ برميداشت و ميزد بيرون. پدرم برقکار بود، عکاسي هم کار جنبياش. ميخواست به جوواني برقکاري ياد بدهد. ولي جوواني تنبلتر از آن بود که به درخواست ملت براي تعمير جواب بدهد. هيچوقت آه در بساط نداشتيم و پدرم هميشه بدعنق و خسته بود. چند دقيقهاي که خانه ميماند، باز راهش را ميکشيد و ميرفت و ميگفت اينجا ديوانهخانه است. ولي هميشه ميگفت تقصير خودش و مادرم است که آنقدر بد بار آمدهايم، نه ماها.»
دربار? ناتاليا گينزبورگ، نويسند? کتاب «جادهي شهر»
ناتاليا گينزبورگ (Natalia Ginzburg)، متولد 1916 و درگذشته به سال 1991، داستاننويس، جُستارنويس، نمايشنامهنويس و فعال اجتماعي و سياسيِ ايتاليايي بود.
گينزبورگ از نويسندگان مطرح ايتالياي بعد از جنگ جهاني دوم است. او نويسندهاي نئورئاليست بود و در آثارش به روابط خانوادگي و سياست در ايتالياي دور? جنگ جهاني دوم و پس از آن ميپرداخت. او مدتي هم عضو حزب کمونيست ايتاليا بود اما از اين حزب استعفا کرد و در سال 1983، بهعنوان سياستمدار مستقل، از رُم بهنمايندگي پارلمان ايتاليا انتخاب شد.
گينزبورگ در فيلم «انجيل بهروايت متي»، بهکارگرداني پيِر پائولو پازوليني، هم نقشي ايفا کرده است.
از آثار ناتاليا گينزبورگ ميتوان به کتابهاي «فضيلتهاي ناچيز»، «ديروزهاي ما»، «با تو ازدواج کردم که شاد باشم»، «شهر و خانه» و «الفباي خانواده» اشاره کرد.
دربار? ترجم? فارسي کتاب «جادهي شهر»
کتاب «جادهي شهر» با ترجم? فرناز حائري، بههمراه مقدمهاي در معرفي ناتاليا گينزبورگ، در نشر چشمه منتشر شده است. اين ترجمه براساس متن انگليسي رمان انجام شده است.
فرناز حائري، متولد 1354، مترجم ايراني و مدرس ترجمه است. او دانشآموخت? رشت? مترجمي زبان انگليسي از دانشگاه آزاد تهران است و علاوه بر ترجم? کتاب، همکاري با نشريات مختلف را هم، بهعنوان مترجم، در کارنام? کاري خود دارد. اين همکاري بيشتر شامل ترجم? مقالات سينمايي براي نشريات بوده است.
از ترجمههاي فرناز حائري ميتوان به کتابهاي «تنهايي اليزابت»، «جادهي انقلابي»، «در پيِ پيشگويي»، «بذرهاي قيام» و «دنياي خالي از قهرمان» اشاره کرد.