برآمدن آفتاب زمستانی
رضا جولایی
چشمه
دسته بندی: داستان-ایرانی
| کد آیتم: |
1525751 |
| بارکد: |
9786220111511 |
| سال انتشار: |
1402 |
| نوبت چاپ: |
1 |
| تعداد صفحات: |
208 |
| نوع جلد: |
شومیز |
| قطع: |
رقعی |
رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» اثر رضا جولايي
رماني تاريخي دربار? يکي از دورههاي بحراني تاريخ معاصر ايران. رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» رضا جولايي، رماني تلخ دربار? مصائبِ آرمانخواهي و کارِ روشنفکري در جامعهاي استبدادي و نيز دربار? استبداد حاکم بر جامع? ايران در روزگار حکومت رضاشاه است.
جولايي، که متخصص خلق موقعيتهاي داستاني در متن رويدادهاي سياسي ايرانِ عصر قاجار و پهلوي است، در رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» نيز همين رويکرد را در پيش گرفته و قصهاي را در کوران روزگار اشغال ايران بهدست قواي متفقين در سال 1320 خورشيدي ساخته و پرداخته است؛ قصهاي که صحنهگردانان آن مجموعهاي از شخصيتهاي خيالي و واقعياند.
رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» رماني است دربار? اميد و نوميدي، شک و يقين، آرمان و واقعيت و سرخوردگي از سوداي ايجاد تغيير در جامعهاي استبداد زده. جولايي همچنين در اين رمان، تصويري جزئينگرانه از تهرانِ اوايل ده? 1320 خورشيدي و حالوهواي آن سالهاي تهران به دست ميدهد.
در رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» اشارههايي هم به گروه معروف به «پنجاهوسهنفر» و اعضاي اين گروه شده است.
مروري بر رمان «برآمدن آفتاب زمستاني»
راوي رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» پسري است به نام کاميار، از خانوادهاي متمول و سرشناس، که در دبيرستان البرز درس ميخوانَد. رمان با توصيف صحن? رفتن کاميار به دفتر دبيرستان و مواجه? او با دکتر مجتهدي، مدير اين دبيرستان، آغاز ميشود. يکي از داييهاي کاميار در دفتر مدير نشسته است و ميخواهد کاميار را با خود به جايي ببرد و براي همين از دکتر مجتهدي خواهش ميکند که اجازه بدهد کاميار زنگ آخر را سرِ کلاس نرود. سالِ 1323 خورشيدي است اما بهزودي درمييابيم که مرکز ثقل روايت در رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» سه سال پيش از اين تاريخ، يعني سال 1320، است؛ سالي که متفقين ايران را اشغال ميکنند، رضاشاه از سلطنت عزل و از ايران تبعيد ميشود، سرپاس مختاري، رييسشهربانيِ مخوفِ حکومت رضاشاه، و عدهاي ديگر از عوامل حکومت دستگير و محاکمه ميشوند، زندانيان سياسي، از جمله اعضاي گروه «پنجاهوسهنفر»، آزاد ميشوند، قحطي در ايران بيداد ميکند و کشور روزگاري آشفته و نابسامان را از سر ميگذراند.
دايي بابک، يکي از داييهاي کاميار، نيز از اعضاي گروه «پنجاهوسهنفر» و جزو زندانيان سياسيِ آزاد شده بوده است و رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» شرح يادهاي کاميار از دايي بابک است و نيز شرح يادهاي او از ايام منتهي به شهريور 1320 و اشغال ايران و روزهاي سياه و تلخِ پيش و پس از آن. دايي بابک در اسفند 1320، پس از تحمل بيمارياي جانفرسا، مُرده و از او دفتر خاطراتي بهجا مانده است؛ دفتري که راوي به آن سرک ميکشيده و آن را ميخوانده است. در همان دفتر، دايي بابک از خاطرات زندانش نوشته بوده و از کساني چون دکتر تقي اراني، که از سرکردگان «پنجاهوسهنفر» بود، و بزرگ علويِ نويسنده که او نيز عضو همين گروه بود و کتاب معروفِ «پنجاهوسهنفر» را دربار? آن نوشت.
رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» روايت آرمانخواهي و مبارزه براي عدالت و سرخوردگي و رسيدن به ترديد در راههاي رفته است؛ روايت نسلي که در کوران و تبوتابِ طليع? ايران مدرن زيست و تضادها و تناقضهاي برآمده از مدرنيزاسيون را تجربه کرد.
جولايي در رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» آدمهايي عادي و بينامونشان را در کنار شخصيتهاي تاريخي مشهور و در متن رويدادهاي تاريخي واقعي قرار ميدهد و از زبان آن آدمهاي بينامونشان، اين پرسش را پيش ميکشد که آنها در کجاي تاريخ ايستادهاند و آيا در آينده نامي ازشان خواهد رفت؟ در جايي از رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» اين پرسش، اينگونه در دفتر خاطرات دايي بابک پيش کشيده شده است: «اينهمه رنج در روز جزا به حساب خواهد آمد؟ گمان ندارم. با هر کس که روبهرو ميشوم، ميشنوم که عمرم را برباد دادهام و از اين پس بايد به فکر آيندهي خود باشم و... يعني هيچ. آيا روز جزا پاداشي به ما خواهند داد؟
آيا براي من روز جزايي در کار هست؟
نهايت آنکه از ما همچون گروهي سياسي ياد خواهد شد که لکهاي بر عدالت دستگاه قضاي اين سالها نشاندند. اما تأثير کار ما چه بود؟ بيداري ملتها؟ رسيدن به آزادي؟ نهايت آنکه برگي از تاريخ را پُر کرديم. اگر افتخاري باشد متعلق است به امثال دکتر اراني که جانشان را در اين راه دادند. نوشتههاي آدمي همچون آقابزرگ برگي از تاريخ آينده است. اما ما آدمهاي بينامونشان چه؟»
رمان «برآمدن آفتاب زمستاني» در نشر چشمه منتشر شده است.
دربار? رضا جولايي، نويسند? رمان «برآمدن آفتاب زمستاني»
رضا جولايي، متولد 1329 در تهران، داستاننويس، ويراستار، ناشر و مترجم ايراني است. جولايي متخصص نوشتن داستانهاي تاريخي است و وقايع داستانهايش عمدتاً در دوران قاجار و پهلوي اول و نيز اوايل پهلوي دوم اتفاق ميافتد.
در قصههاي جولايي معمولاً يک واقع? مهم تاريخي، مثلاً يک ترور يا سرکوب سياسي، دستماي? قصهپردازي قرار ميگيرد و در متن اين واقعه و حولوحوش آن يا همزمان با آن، حوادثي داستاني رخ ميدهد و شخصيتهايي وارد ميدان ميشوند و سرنوشتهايشان بهنحوي با واقع? تاريخيِ محوري کتاب پيوند ميخورد. بعضي از اين شخصيتها، چهرههاي معروف تاريخياند و بعضي هم اشخاصي گمنام و زاد? خيال نويسنده يا آميزهاي از واقعيت تاريخي و تخيل نويسنده.
در بعضي قصههاي جولايي نيز تاريخ و گذشت? دور به وهم و کابوس ميآميزند و جلوهاي وهمناک، غريب و رازآلود مييابند.
از آثار داستاني رضا جولايي ميتوان به کتابهاي «سوءقصد به ذات همايوني»، «جاودانگان»، «سيماب و کيمياي جان»، »شکوفههاي عناب»، «جامه به خوناب» و «بارانهاي سبز» و از ترجمههاي او ميتوان به کتابهاي «در جبههي غرب خبري نيست»، «ويليام شکسپير که بود؟»، «100 اکتشافي که جهان را تکان داد» و «هنرمندان بزرگي که بايد بشناسيد» اشاره کرد.
رضا جولايي بهخاطر آثار داستانياش جوايز مختلفي گرفته که از آن جمله ميتوان به لوح زرين و گواهي افتخار بهترين مجموعه داستان بعد از انقلاب براي مجموعه داستان «جامه به خوناب» و جايز? ادبي يلدا براي مجموعه داستان «بارانهاي سبز» اشاره کرد.