پرده آهنین
داستان «پرده آهنین» درباره روزنامه نگاری است که عمر حرفهای خود را صرف نوشتن معرفی کتاب و مصاحبه با نویسندگان و شاعران نه چندان بهنام و مشهور کرده است. این روزنامه نگار حامد ناصرپور نام دارد، یک روز حامد در حالیکه در خیابان جمهوری قدم میزند به کافه نادری میرود. او در کافه مشغول خواندن کتابی از یک نویسنده به نام جهانگیر فاتحی میشود. اما در حین خواندن با شخص دیگری در کافه نیز آشنا میشود. این شخص به حامدمیگوید؛ از نزدیکان فاتحی است و قول میدهد که با او قول و قراری برای مصاحبه بگذارد. این قول برای حامد بسیار خوشایند است زیرا تاکنون نه عکس و آدرسی و نه مصاحبهای از فاتحی وجود داشته و افراد از زندگی و مکان او بیخبر هستند. اما این همه ماجرا نیست، راه یافتن حامد به منزل فاتحی، آشنایی او با دختری به نام پرنیان، گرههایی در داستان به وجود میآورند و ...
در قسمتی از داستان «پرده آهنین» میخوانیم:
«از مجموع مایملک کودکی که زیاد هم نبود فقط این مینی کار کاماروی قهوهای را نگه داشتهام. تناه هدیه تولد گران قیمتی بود که از پدر و مادرم گرفتم. کاملاً بیدلیل آن سال، سال 1366 مصادف با یازدهمین سال تولدم، به طرزی شگفتانگیز عزیز شده بودم.شلوغترین جشن تولد عمرم را برایم گرفتند و حسابی عزت تپانم کردند.یک روز قبل از همان جشن تولدِ تاریخی با پدرم تازه از ساندویچ فروشی بیرون آمده بودیم که با مردی پشمالو مواجه شدیم. پدرم و آن مرد با یکدیگر زوزه کشیدند، به هم فحش دادند و همدیگر را بغل و ماچ و بوس کردند...»
درباره نویسنده: علی شروقی ( 1358 ) نویسنده ایرانی، صاحب اثر «معجون مکانیک»
رتبه گودریدز:
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | ادبیات |
موضوع فرعی: | داستان ایرانی |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک