اعترافات یک آنارشیست
نویسنده: پریسا رضا
مترجم: فاطمه میری
ناشر: نظر
دسته بندی: زندگینامه و خاطرات
1,105,000 ریال
رمان «اعترافات یک آنارشیست»، نوشتۀ پریسا رضا
انقلاب مشروطۀ ایران، مثل هر واقعۀ مهم تاریخی، منبعی غنی برای قصهپردازی است و پریسا رضا در رمان «اعترافات یک آنارشیست» به سراغ همین منبع غنی رفته است تا یکی از نقطۀ عطفهای تاریخ ایران را از منظر تخیل یک قصهپرداز ببیند و روایت کند. رمان «اعترافات یک آنارشیست»، با عنوان اصلی، Les confessions d'un anarchiste، با تمرکز بر وقایع آذربایجان در عصر مشروطه و فعالیتهای مشروطهخواهان آن خطّه از ایران و در قالب اثری داستانی که در آن تخیل و واقعیت به هم آمیختهاند و شخصیتهای تاریخی در کنار شخصیتهای خیالی قرار گرفتهاند، بخشی از جریانات مربوط به انقلاب مشروطه را روایت میکند و تصویری از مبارزات مردم تبریز در آن روزگار به دست میدهد. پریسا رضا در رمان «اعترافات یک آنارشیست» در جلد شخصیتی فرانسوی فرو رفته و تاریخ مشروطۀ ایران را از چشم یک فرانسوی حاضر در این رویدادها روایت کرده است و این فرانسوی البته شخصیت ساختهوپرداختۀ خیال نویسنده است.
رمان «اعترافات یک آنارشیست» طبیعتاً رمانی است که با رجوع به منابع مختلف و تحقیق در این منابع نوشته شده است. دو منبع اصلی که پریسا رضا خود از آنها، به عنوان منابعی که مورد استفاده او در نوشتن این رمان بودهاند، نام برده یکی کتاب «تاریخ مشروطۀ ایران»، نوشتۀ احمد کسروی، است و دیگری کتاب «انقلاب مشروطه در تبریز براساس آرشیو دیپلماتیک فرانسه (1909 ـ 1906)»، گردآوری شده به دست نادر نصیریمقدم.
متن اصلی رمان «اعترافات یک آنارشیست» نخستین بار در سال 2019 به زبان فرانسه منتشر شده است.
مروری بر رمان اعترافات یک آنارشیست
رمان «اعترافات یک آنارشیست» یک رمان تاریخی است که در ژانر یادداشت روزانه و خاطرهنگاری نوشته شده و راوی آن یک فرانسوی، به نام ویکتور مِنار، است که دفترچۀ خاطرات خود را به دوست ایرانی مبارز و مشروطهخواه خود، به نام منوچهر امیرابراهیم که در یادداشتهای مِنار شاهزاده نامیده میشود، سپرده و منوچهر امیرابراهیم هم دفترچه را به دامادش، بهرام امیر، داده است. داستان «رمان اعترافات یک آنارشیست» در قالب همین یادداشتها نوشته شده و از زبان ویکتور مِنار که در دوره مبارزات مشروطهخواهان در تبریز در کنار منوچهر امیرابراهیم بوده و مبارزات مشروطهخواهان در تبریز را به چشم میدیده است. ویکتور مِنار و منوچهر امیرابراهیم البته جزو شخصیتهای خیالی رمان «اعترافات یک آنارشیست» هستند؛ اما، به جز شخصیتهای خیالی، پای شخصیتهای واقعی تاریخی نیز به رمان باز میشود. در «اعترافات یک آنارشیست» روایتی داستانی از تاریخ مشروطۀ ایران را از نظرگاه یک راوی خیالی دنبال میکنیم. پریسا رضا در این رمان مستندات تاریخی را از مجرای تخیل قصهپرداز خود گذر داده و آنها را در قالب داستانی از مبارزات مردم ایران برای استقرار مشروطه و از زاویۀ دید یک غیرایرانی حاضر در این مبارزات که خاطراتش را مینویسد روایت کرده است. گفتنی است که ستار خان و محلۀ امیرخیز تبریز در رمان «اعترافات یک آنارشیست» جایگاهی ویژه دارند.
اینک بخشی از این رمان را با هم میخوانیم:
«در دقایق اضطراب، گذر زمان بیرحمانه کند میشود. دیگر انتظار کشیدن قابل تحمل نبود، میبایست یکی از ما از کاخ بیرون میرفت که از اوضاع باخبر شود. نگاهها به سوی من برگشت: طبیعتاً برای آنها اینطور به نظر میرسید که خطر کمتر از همه مرا تهدید میکند.
همهچیز بیانگر این بود که ستارخان و طرفدارانش با دلیری مبارزه کرده بودند. هواداران شاه نتوانسته بودند از سنگرهای امیرخیز عبور کنند، اما مشخص بود پاسخ توپخانه هم ویرانگر بوده. برای نخستین بار ساکنان محله ما با چنین تجربهای روبهرو میشدند. این مردم شریف مصیبتزده بودند و به طرز شگفتانگیزی، به جای اینکه از هر طرف پا به فرار بگذارند، از جای خودشان تکان نمیخوردند و هاجوواج سر جایشان ایستاده بودند، انگار میخواستند بگویند: "پس این است جنگ!"
موفق شدم شاهزاده را، که خانه به خانه میرفت تا به زخمیها رسیدگی کند، پیدا کنم.
او که کمتر از یک ماه پیش با حالتی تحقیرآمیز وفاداریاش به سوگندنامۀ بقراط را خوانده و در راهِ آمدن به تبریز برای من قسم خورده بود که از آنجایی که تمایلی به گذراندن باقی عمر در میان جذامیها و دیگر بیماران عفونی ندارد، هرگز در این شغل فعالیت نخواهد کرد، حالا خودش را وقف این حرفه کرده بود آن هم در جایی تحملناپذیرتر از مریضخانه: روی خرابههای یک نبرد.
با دیدن اینکه بدون وسیله و دارو انجام وظیفه میکند و مردم بیچاره اینجا در برابرش سر فرود میآورند و برای قدردانی دستش را میبوسند، آنقدر احساس غرور کردم که دوباره اشک در چشمانم حلقه زد (در چنگ احساسات، آرامآرام دارم از بین میروم!)
خواستم کمکش کنم، ولی به اعتقاد او نیازی به این کار نبود. گمان میکنم در آن موقعیت با ابهت، شاهزاده پزشک (که البته شاید هم بر دوشش سنگینی میکرد) از اینکه معلمش در کنارش باشد معذب میشد (معلمی که به طرز اعصابخردکنی هنوز مثل بچهها با او رفتار میکند).
این روز تا حدودی ما را با مزه آن قتل عامِ اعلامشده آشنا کرد: حالا سرنوشتمان به یک مو بند است.»
رمان «اعترافات یک آنارشیست» با ترجمۀ فاطمه میری در نشر نظر منتشر شده است.
درباره پریسا رضا، نویسنده رمان اعترافات یک آنارشیست
پریسا رضا، متولد 1344 در تهران، داستاننویس ایرانی است. او از هجده سالگی به فرانسه رفته و رمانهایش را به زبان فرانسه مینویسد. سه رمانِ پریسا رضا در مجموعۀ «کلکسیون سفید گالیمار»، که ویژه برجستهترین آثار ادبی فرانسه و کشورهای دیگر است، منتشر شدهاند. رمان «اعترافات یک آنارشیست» یکی از همین سه رمان است و دو رمان دیگر عبارتند از: «باغهای تسلا»، «عطر معصومیت».
رتبۀ رمان «اعترافات یک آنارشیست» در گودریدز: 3.50 از 5.
دسته بندی: | علوم انسانی |
موضوع اصلی: | زندگینامه و سفرنامه |
موضوع فرعی: | زندگینامه و خاطرات |
زبان: | فارسی |
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
تعداد صفحه: | 176 |
نظرات اهل ادبیات را بخوانید با چشم باز انتخاب کنید
بررسی سلامت فیزیکی کتاب ها پیش از ارسال با درج مهر کنترل کیفی
ارسال کتاب در بسته بندی ویژه هدایا؛ به نام شما یا به صورت ناشناس
سفارش از شما، تحویل به موقع از ما
پیشنهاد بنوبوک