قلب تاریکی (علمی و فرهنگی- جهان کلاسیک ادبیات)

قلب تاریکی
Heart of Darkness
داستان «قلب تاریکی» ذهن انسان را به موضوعاتی نظیر حق انتخاب و خیر و شر متوجه می‌سازد. انسانی که قدرت‌های بی‌شماری در خود نهفته دارد و می‌تواند خیلی چیزها را دگرگون کند و بر خیلی چیزها نیز تأثیر بگذارد. بنابراین داستان با بینش و نگاهی عمیق به جامعه انسانی و قدرت انسان نوشته شده است. ماجرای داستان درباره ملوانی است که «مارلو» نام دارد. این ملوان شیفته رودی بزرگ شده که در منطقه‌ای کاوش نشده در افریقا است. پس از گذشت سال‌ها، شرکتی که جستجوگر و مأمور کاوش آن منطقه است، فرماندهی یک کشتی عاج را به مارلو می‌سپارد تا به آن منطقه برساند.. او نیز پس از سفری سخت و دشوار موفق می‌شود در به کمپ شرکت برسد اما همه چیز راز آلود و بهم ریخته و در سکوت می‌بیند. او به جستجوی نماینده شرکت با نام کورتس می‌پردازد اما خبری از او نیست. بنابراین مارلو بر حسب نشانه‌هایی که می‌یابد به اعماق جنگل وحشی می‌رود و کورتس را در حالتی می‌یابد که رعب انگیز است. او به الهه و خدای قبایل وحشی تبدیل شده است. کورتس در حالیکه نیمه دیوانه شده و در حال مرگ است با مارلو روبه‌رو می‌شود. تلاش مارلو برای بازگرداندن او به نتیجه نمی رسد. بالاخره او رابه کشتی می‌رساند اما... داستان به یاد ماندنی «قلب تاریکی» توسط «کاوه نگارش» برای علاقه‌مندان به فارسی برگردانده شده است.
درباره نویسنده: تئودور یزف کنراد نالچ کوژینوسکی، مشهور به جوزف کنراد ( 1857 ـ 1924 ) نویسنده بریتانیایی ـ لهستانی
رتبه گودریدز: 5از 5